1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

عكاسى سورئاليستى

۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

در گردونه ی نمایشگاههايی که در سالهای گذشته در آلمان و يا در گوشه و کنار جهان برپا گرديده اند، هيچ کمبودی در پيوند با سورئاليسم ديده نمی شود. سالوادور دالی، جيورجيو دشيريکو و ماکس ارنست، ۳ تن از بزرگان مکتب سورئاليسم، در اين نمايشگاهها هميشه حضور داشته اند. اما تاکنون به سورئاليسم در عکاسی تنها در حاشيه پرداخته می شد.

https://p.dw.com/p/A67I
آندره برتون يكى از چهره هاى سرشناس مكتب سورئاليسم
آندره برتون يكى از چهره هاى سرشناس مكتب سورئاليسمعکس: Presse

سورئاليسم و يا انقلاب سورئاليستی تقريبا همچون امپرسيونيسم و يا کوبيسم درختی از باغستان هنرهای تجسمی ست که فرآورده ی ذهنی نويسندگان است و پيش از هر چيز بازگشت به ذهنیاتی ست که آندره برتون از واقعيتها پديد آورده است. آندره برتون، دانشجوی رشته ی پزشکی که در رشته ی روانشناسی نيز، تحصيل می کرد پيش از آنکه به ادبيات و نويسندگی روی آورد، ۲۸ ساله بود که نخستين مانيفست سورئاليسم را منتشر کرد و به دنبال آن نزد شاعرانی چون آراگون و هنرمندانی چون ماکس ارنست و يا آندره ماسون هودارانی يافت.

اين گروه از هنرمندان که در جنگل شهرهای بزرگ پرورش يافته بودند از همان نخستين روزهای تولد سورئاليسم عکاسان را نيز با ميل و اشتياق پذيرا شدند. و شايد هم از اينروی بود که عکاسان با يک رساله ی کاملا نو کار می کردند. يعنی آنگونه که ماين ری می گويد، آنها نور و کيميا را مستقيم بکار می گرفتند. آنها در جستجوی زاويه ها و نگاههايی تازه برای ثبت واقعيت ها بودند. بيشتر به جزييات روزمره می نگريستند که از نگاه عکاسان دیگر دور و گم بود. همه ی لحظه های بيگانه سازی مقدس را و فاصله های جدايی ميان محيط زيست و انسان را جستجو می کردند و به آن سيمای ديگر می بخشيدند که زشتی واقعيت را برجسته تر نشان می داد.

عکاسان سورئاليست در ايزودور دوکاس که از سرودهای مالدورور که يک اثر پر از هيجانات روحی آفريد و در سن ۲۴ سالگی در يک هتل در پاريس زندگی را بدورد گفت، پدربزرگ معنوی و الهام بخش خود را يافته بودند. آنها از او جمله ی گردهمآيی اتفاقی يک چرخ خياطی و يک چتر بر روی ميز تشريح را بعنوان پيش کسوت و سرمشق زيبايی شناختی و شعار فعاليت های سورئاليستی خود برگزيدند.

برتون می گويد، در برخورد اشياء‌ و شعاعهايی که از آنها برمی خيزد در يک رؤيا که نتيجه ی شکستن کشتی شعور در دريای بی تفاوتی ست و در سقوط سرگيجه آور به درون خويشتن که روشنايی بخشی مطبوع را به زاويه های ناپيدا امکانپذير می سازد می توان واقعيت راستين را در ميان روزمره گی مبتذل و بی محتوا و اسطوره ها بازشناخت. رؤیا بيداری راستين است. آنچه در ذهن و خيال می گنجد همان واقعيت است.

ماين ری در خردگرايی روشنفکرانه اش همکار دلخواهی برای سورئاليسم بود که از همان آغاز در انجمن هنرمندان سورئاليسم با کنجکاوی و نيز با احترام پذيرفته شده بود. وی يک هنرمند آزمون گر با نگاه ژرف زيبايی شناختی اش يکی از شخصيت های برجسته در تاريخ عکاسی بشمار می رود. هم او یکبار نوشت که هدفش اين نيست که با دروبين يک عکس بگيرد، بلکه می خواهد تصويری را بيافريند.

پس از ماين ری برسای نيز، در شمار هنرمندان سورئاليست گذارده می شود که بيش از هر عکاس ديگر صحنه هايی از پاريس را در سيمايی ديگر بازسازی کرده است. «ولگردان شهر»، «آرتيست ها و هنرمندان»‌، «رونمای خانه ها در نور چراغ» و «خيابانهای متروک و خالی در هنگام شب». او که بعنوان خالق اسطوره ی پاريس شهرت يافته است بيشتر آزمون گر بود. وی از گياهان و درختان و نيز کريستال چنان عکسهايی می گرفت که پيوندهای متداول و ظاهری شان گسسته می شدند و اشکال واقعی شان آزاد می گرديدند.

نقش برجسته ای که عکاسی به اين شفافيت در سورئاليسم بازی کرده است، در هيچ کدام از جنبش های هنری ديگر ديده نمی شود. از سوی ديگر، زنان هنرمند نيز در آن سهم بزرگی داشته اند. دورامار هنگامی که با پابلو پيکاسو آشنا شد در هنر عکاسی نام آور و شخصيتی شناخته شده بود. و کلود کوهن نيز، هم نويسنده و هم عکاس بود و در عکاسهای بيشماری که از خود ساخته است هميشه هويت تازه ای بخود داده است و سرانجام با يک خشونت ويرانگر رؤيای سورئاليسم را بعنوان کابوس اجرا می کند. نمايشگاه عکس های سورئاليستی در هامبورگ مجموعه ای از نيروهای نهفته است که مرزهای واقعيت ها را شکسته اند و چشم را به آنسوی ديگر واقعيت راستين می کشانند.

پرويز حمزوی