1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فرشته سارى / كميت زنان نويسنده مسئله اى چشمگير، ولى اجتماعى ست

۱۳۸۳ تیر ۱۲, جمعه

زنان ايران در عرصه هاى مختلف و از جمله در حوزه هاى فرهنگى بسيار فعال شده اند و حتا در حوزه هايى از مردان پيشى گرفته اند. بخصوص از لحاظ كمى آمار زنان نويسنده در ايران امروز در مقايسه با مردان با دوران پيش از سال ۱۳۵۷ قابل مقايسه نيست. خانم فرشته سارى شاعر و نويسنده عضو كانون نويسندگان ايران در اين مورد و همچنين در مورد نقل مطالبى از ايشان در شبكه اينترنت، به پرسشهاى صداى آلمان پاسخ داده است.

https://p.dw.com/p/A6Pc
عکس: AP

مصاحبه گر: بهنام باوندپور

دويچه وله: خانم فرشته سارى، در سايت خبرى «امروز» از قول شما نقل شده است، كه حمايت هايى كه در حال حاضر در ايران از زنان نويسنده صورت مى گيرد با حسن نيت همراه است. ممكن است مواردى از حمايت هاى مورد نظرتان را نام ببريد و اينكه از طرف چه نهادهايى اين حمايت ها صورت مى گيرد؟

فرشته سارى: حتما. البته اين جمله دقيق نيست، چون ادامه داشته است. من حدود ۱ سال پيش، يعنى پاييز ۱۳۸۲، مصاحبه اى كتبى با خبرگزارى «مهر» داشتم و اين نقل قولها از آن مصاحبه آورده شده است و احتمالا دوباره به روز شده است. چون خود من در اينترنت مشاهده نكرده ام. ولى اصولا چون بسيار كم مصاحبه مى كنم و به جز آن مصاحبه گفت و گوى ديگرى درباره ى زنان نداشته ام، مطمئنا اين نقل قولها از همانجا آورده شده است. بحث تشريحى من در آن مصاحبه در پاسخ به يكى ازسوالهايى بوده است، كه درباره ى جايگاه و موقعيت زنان نويسنده پرسيده شده بود.

بخشى از حرفهاى من در آن مصاحبه و در واقع همين جمله اى كه از آن مصاحبه برداشته شده است، معطوف به جوايز ادبى در ايران بوده است. يعنى همين پرسش شما كه از طرف چه نهادهايى بوده است، من آنجا بخشى از نظرم نسبت به جوايز ادبى بوده و بخشى ديگر معطوف به حمايت، اين اصطلاحى ست كه خود من آن را براى اين موقعيت به كار مى برم، حمايت يارانه اى يا سوبسيدى از زنان نويسنده بوده است. اولا بايد بگويم، من خود جزو كسانى بوده ام كه از حمايت هاى يارانه اى بهرمند شده ام. به اين معنا كه برخى از اين دعوت ها كه از خارج كشور صورت مى گيرد، گاهى به تعداد مساوى از زنان و مردان نويسنده است. اين به نوعى حمايت سهميه اى است، كه خود من از آن برخوردار شده ام، و گاهى اين دعوتها عمدتا از زنان نويسنده است. ولى بايد در رابطه با خود بگويم، كه اين مسايل هيچوقت مانع از اين نشده است كه من نسبت به نفس نوشتن، ادبيات و نقش نويسنده به طور كلى، اعم از اينكه زن يا مرد باشد، دچار توهم بشوم.

در واقع نظر من اين است، كه چنين موقعيت هايى، گرچه حالتى سهميه اى، يارانه و حمايتى دارد و در نتيجه زنان مى توانند حضور بيشترى داشته باشند، ولى مسئله ى اصلى و مهم از نظر من هميشه خود هنر و ادبيات بوده است. همين طور بخش ديگر نظر من، چه در آن مصاحبه و چه اكنون كه مى خواهم آن را بيان كنم، معطوف مى شود به گزيده هايى كه از ادبيات زنان ايران ترجمه و منتشر مى شود. يعنى شما چنانچه كار تحقيقى كوچكى انجام بدهيد، مشاهده مى كنيد كه در طى اين ۱۰ تا ۱۵ سال اخير تزهاى دانشگاهى متعددى راجع به ادبيات زنان نوشته شده است، گزيده هاى مختلفى، به خصوص، از داستانهاى كوتاه به دليل اينكه ترجمه ى آنها سهل تر بوده است، از كارهاى زنان ترجمه شده است.

۴ داستان من در يك مجموعه ى ايتاليايى، لهستانى، انگليسى و باز در يك مجموعه اى انگليسى ترجمه و چاپ شده است. و به همين ميزان ممكن است نويسنده ى مردى باشد، كه تا به حال چنين امكانى را نيافته باشد كه داستانى از او در گزيده اى ترجمه و منتشر شده باشد. بنابراين مجموعه ى اين حمايت ها را، به همانگونه كه در آن جمله هم نقل شده است، با حسن نيت مى بينم، ولى در عين حال فكر مى كنم اين هوشيارى نويسنده ى زن است كه نبايد دچار توهم بشود.

دويچه وله: از شما در همين گزارش منتشرشده در سايت «امروز» نقل شده است، كه “حرفهايى كه در خارج از كشور در حمايت از نويسندگان زن ايرانى بيان مى شود، بيشتر معطوف به نگاه سياسى ست”. ممكن است منظور خود را از اين جمله دقيق تر بيان كنيد؟ يعنى چه كسانى با نگاه سياسى از نويسندگان زن ايرانى حمايت مى كنند؟

فرشته سارى: انتظارى كه در هرحال من از يك خبرنگار دارم اين است، كه طورى حرف يا مصاحبه اى نقل بشود، كه با منظور نويسنده يا مصاحبه شونده تطبيق داشته باشد. اين جمله از همان مصاحبه و در واقع از بحث من استخراج شده است و از نظر من بدين صورت اصلا دقيق نيست. نظر من اين است، كه دنياى نشر و ژورناليسم غربى و خواننده ى غربى حاشيه ى ادبيات ايران برايش جذابتر است و نه خود ادبيات. به اين معنى كه اگر ادبيات با مسايل سياسى، مسايل بويژه روز و دقيق تر بگويم مسايل روز اجتماعى كه ابعاد سياسى پيدا مى كنند، روبه رو بشود، بسيار از آن استقبال مى شود و بسيار هم به فروش مى رسد. به نظر من يك خواننده ى غربى، منظور خواننده عام و به طور كلى ست، نمى خواهد كارى از من نويسنده ى نوعى ايرانى بخواند، كه احتمال آن باشد همين كار را يك نويسنده ى دانماركى يا هلندى يا نويسنده ى سوئدى هم نوشته باشد. يعنى خواهان نفس ادبيات، پيشرفت تكنيك، پيشرفت فن و همين طور مسايل عام انسانى و چگونگى شكل دادن آن، كه مسئله ى اصلى هنر و ادبيات در سراسر طول عمر هنر و ادبيات بوده است، نمى باشد. در واقع خواهان همان مسايل جنجالى ست كه رسانه ها به او مى رسانند.

من اصولا آدم محافظه كارى نيستم و بسيار راحت همين الان براى شما مثالى مى زنم تا بحث خود را روشن كنم. كتاب «لوليتا در تهران» با اين فروش عجيب و غريبى كه دارد و بسيار پرفروش بوده است، به نظر من دقيقا شامل همين بحثى ست كه من مى كنم. در واقع اينكه اين كتاب بتواند از زمان عبور كند و فرضا مانند «جنايت و مكافات» داستايوسكى نفس ادبيت خود اثر باشد، من اين را در استقبال خواننده ى غربى نمى بينم. يعنى همان بخش جنجالى اجتماعى، كه بعد سياسى پيدا مى كند است كه خواننده ى غربى را به سمت خواندن اين كتاب مى كشاند. و باز به راحتى مى توانم مثال ديگرى بزنم. «بوف كور» سالهاست كه ترجمه شده است و شايد به بيش از ۱۰ زبان هم ترجمه شده باشد، ولى شما مى توانيد از تعداد تيراژ اين كتاب بفهميد، كه چه تعدادى خواننده داشته است. البته خواننده هاى اين كتاب، خواننده هاى خاص هستند و بسيار هم اين كار برايشان با ارزش بوده و ساليان سال است كه راجع به آن در دانشگاههاى مختلف كار تحقيقى مى كند. ولى آن خواننده ى غربى نمى خواهد كارى را از نويسنده ى ايرانى بخواند كه نفس هنر و ماهيت استتيك و زيباشناسى آن برتر باشد و باز بخش ديگرى از آن را ما مى توانيم در سينما مثال بزنيم.

در كنار فيلم هايى كه بافت و ساخت هنرى دارد و نگاه متفاوتى داشته اند كه باعث شهرتشان شده است، مانند كارهاى اوليه ى آقاى كيارستمى، بسيارى از فيلمهايى كه در جشنواره ها مورد استقبال قرار مى گيرد، مى توان گفت كه به اين علت است، كه فيلمساز به گونه اى تسليم اين خواست بيننده و يا مخاطب غربى شده است. همان فيلم براى بيننده ايرانى كه در ايران زندگى مى كند، اصلا جذابيتى ندارد و بيشتر حالت شعارى و تهيجى دارد. ولى شما مشاهده مى كنيد نه تنها در جشنواره مورد استقبال قرار مى گيرد، بلكه زمانى كه در سينماهاى مختلف كشورهاى مختلف غربى نمايش داده مى شود، بيننده هم بسيار از آن استقبال مى كند، چون براى اين بيننده تعجب آور است كه چطور هنوز در ايران نمى توانند يك پارتى برگزار كنند. و يك پارتى موضوع فيلم قرار مى گيرد، چرا؟ چون ذهن غربى به جامعه ى ما به صورت موجودى عجيب الخلقه نگاه مى كند.

نظر اصلى من رسانه هاى غربى ست. اين رسانه هاى غربى به نوعى همان تصوير را به خواننده ى عام غربى منتقل مى كند و آن خواننده زمانى از كارى در ايران حمايت مى كند، دراينجا منظور من ادبيات و حتا سينما است، كه بتواند به كنجكاوى هاى اين شخص در مورد جامعه ايران و مردم ايران، كه آنها را به صورت موجوداتى عجيب الخلقه مى بيند، پاسخ بدهد و نه با نفس هنر در يك فيلم كاملا و صددرصد هنرى يا يك كتاب صددرصد هنرى.

دويچه وله: شما از جمله به مسئله ى موانع جهانى شدن ادبيات ايران اشاره كرده ايد و گفته ايد، كه برايتان بسيار جالب است كه «غالبا مترجمان و منتقدان، در يك كلام، آثار ادبى موجود در ايران را در حد و اندازه ى جهانى شدن نمى دانند.». من اين جمله را دقيقا از همان سايت خبرى «امروز» نقل كرده ام. خانم سارى به نظر شما اصلا چرا در ميان نويسندگان ايران تا اين حد دغدغه ى جهانى شدن وجود دارد و بر روى اين مسئله حساسيت نشان داده مى شود؟

فرشته سارى: به نظر من اين بيشتر دغدغه ى روزنامه نگاران و مصاحبه كنندگان است. چون اين سوال را هميشه در جاهاى مختلف و متعددى مطرح مى كنند. حداقل در رابطه با خودم مى توانم بگويم، در چند مصاحبه از من همين سوال شده است و در هرحال پاسخى گرفته مى شود. ولى از طرف ديگر اگر اين موضوع زمينه اى نداشته باشد، اين پرسش هم در واقع پيش نمى آيد. به نظر من اگر اين مسئله در ايران مطرح مى شود، بخش اصلى آن مسئله ى مخاطب است. اگر رمانى به زبان فارسى نوشته شود و به جاى ۲۰۰۰ تيراژ مانند زبان انگليسى يا حتا زبان عربى خواننده ى بسيار گسترده ترى داشت، به نظر من اساسا اين بحث پيش نمى آمد. بخشى از اين بحث برمى گردد به اينكه، نويسنده فكر مى كند كه چنانچه كار او با خواننده ى گسترده ترى روبه رو شود، احتمال اينكه بتواند با اين خوانندگان ارتباط بيشترى بگيرد، وجود دارد. من فكر مى كنم كه اين مسئله به خاطر مهجور بودن زبان فارسى ست، كه خود علتهاى مختلفى دارد و اينكه مخاطب زبان فارسى، مخاطب محدودى ست.

دويچه وله: خانم سارى، موقعيت كنونى ادبياتى كه توسط زنان در ايران توليد مى شود را چگونه ارزيابى مى كنيد؟

فرشته سارى: در اينكه زنان از نظر كمى بويژه در ۲ دهه ى اخير، كارشان از نظر توليد آثار ادبى و همينطور در تمام عرصه هاى ديگر جامعه، بسيار چشمگير بوده است، موضوعى ست كه نمى توان منكر آن شد، بلكه اصولا مى تواند موضوع تحقيق گسترده اى هم قرار بگيرد. ولى من بخش اصلى آن را به مسايل اجتماعى مرتبط مى دانم و اينكه كميت زنان نويسنده و افزايش كميت توليد و خلق آثار از نويسندگان زن، مسئله اى چشمگير، ولى اجتماعى ست.

دويچه وله: از نظر كيفى چطور؟

فرشته سارى: از نظر كيفى به نظر من آثارى كه ضعيف تر است، نمود بيشترى دارد.