فلاسفهى بزرگ و پرسمانهاى ايشان / معرفى كتاب
۱۳۸۵ مرداد ۲, دوشنبه� به گوشههايى از زندگىِ آميخته با انديشهى فلسفى ۱۵ فيلسوف تاريخ بشرى پرداخته است.
اين كتاب كه برآيند ۱۲ جلسهى سخنرانى دانشگاهى پروفسور ليسمان مىباشد، از فلاسفهى باستان به دو تن اكتفا كرده است: سقراط و افلاطون. سقراطى كه از سوى آتنىها با يك اكثريت شكننده به مرگ محكوم شد و با نوشيدن جام شوكران بر حقانيت حكم دادگاه آتنى صحه نهاد. وى بر اين باور بود كه روحش فناناپذير خواهد ماند و از اين رو واهمهاى از مرگ نخواهد داشت. و در پى آن بود كه براى دوستانش به شرح ”آموزهى روح” مىپردازد. سقراط بر اين باور بود كه خرد ناشى از تجربه نيست، هر چند كه از خرد مىتوان بسيار آموخت. دانش واقعى در درون انسانها نهفته است كه با فكر كردن مىتوانند آن را به ياد آورده و زنده كنند. پرسشهاى زيركانهى سقراط از مخاطباناش و نتيجهگيرى از پاسخهايى كه مىشنيده با همين هدف يادآورى بوده است. بايد گفت كه منطق حاكم بر پرسشگرى و برهانآورى سقراط تا به امروز موضوع شگفتى و بحث فلاسفه باقى مانده است.
ديگر فيلسوف دوران باستان و شاگرد سقراط، افلاطون (متولد ۴۲۷ پيش از ميلاد) است، كه هشتاد سال عمر كرد و برخاسته از يك خانوادهى اشرافى بود. اگر سقراط فيلسوفى شفاهى بود و اثرى برجاى نگذارد، در عوض شاگردش افلاطون، كه به هنگام مرگ استاد ۲۸ ساله بود، در آثار خود انديشهى استاد را بازتاب بخشيد.
افلاطون در كتاب «سياست» در مورد دولت مىگويد كه مناسبات عادلانه تنها در صورتى برقرار خواهد كه شد كه فيلسوفها حكومت كنند. وى عدل و نيكى را امرى برين و در فراسوى حيات انسانى مىدانست و بدين گونه جهان «ايده»ها را به تصوير كشيد.
نويسندهى اين كتاب با استناد به آثار افلاطون مىنويسد كه او برخلاف معلمان و مرشدان آموزههاى نجاتبخش هرگز نمىگفت: يك هفته در كلاسهاى درس من شركت كنيد و من طريق دستيابى به شناخت را به شما نمايان خواهم ساخت. افلاطون روشن مىسازد كه راه فلسفه طريقى است دشوار كه توأم است با انديشه كردن بسيار، خواندن زياد، كه چه بسيار اوقات كه از موضوع چيزى سر در نخواهيم آورد، و تن دادن به گفتگوها و مجادلات فلسفى كه زمان زيادى به خود اختصاص خواهند داد. و در پايان هنوز مطمئن نيستيم كه اصلا چيزى فهميدهايم.
ليسمان در بخشهاى ديگر كتاب به «آئورليوس آگوستين»، فيلسوف مرحلهى پسين باستان مىپردازد كه انديشههايش متأثر از دوآليسم مانيگرى و مسيحيت است.
نويسنده از فراى تلاش «اسپينوزا» در استقلال روح در شناخت منطقى لاهوت و ناسوت كه در توان انسان است، به روشنگرى «ايمانوئل كانت» و نقدهاى سهگانه، و صلح جاودان او مىرسد.
عناوين فصلهاى بعدى عبارتند از: «هگل و دانستن مطلق»، «ماركس و واقعيتبخشى به فلسفه»، «كىيركهگارد و شهادت انديشهورزى»، «نيچه و مرگ خداوند» و در ادامه به فلاسفهى ديگرى چون «ويتگنشتاين و كارل پوپر»، «هايدگر و آدورنو»، «گونتر آندرس و هانا آرنت» مىپردازد.
ليسمان در هر فصلى انديشهى هر يك از اين فلاسفه را تا جايى كه امكان دارد، در ارتباط با زندگى فردى ايشان مورد بررسى قرار دهد، به گونهاى كه چه براى خوانندهى كارشناس و چه ديگر علاقمندان از جذابيت برخوردار است.
مشخصات كتاب:
Konrad Paul Liessmann: Die großen Philosophen und ihre Probleme. Bern/Stuttgart/Wien 2003. WUV/UTB Verlag. 199 p.