1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فلسفه ی حقوق بشر (گفتار نخست): هم راهبرد و هم راهکار!

۱۳۸۳ بهمن ۵, دوشنبه

حقوق بشر نيز مانند بسياری ديگر از مفاهيم انديشه ی سياسی دوران جديد، طی يک دهه ی اخير، بيش از پيش مورد توجه روشنفکران و نخبگان سياسی ايران قرار گرفته و حتا به مرکز دايره ی توجه بخش بزرگی از آنان رانده شده است.

https://p.dw.com/p/A7UH
مراسم روز جهانى حقوق بشر در برابر پارلمان آلمان در برلين: ”براى جهانى عارى از شكنجه”
مراسم روز جهانى حقوق بشر در برابر پارلمان آلمان در برلين: ”براى جهانى عارى از شكنجه”عکس: AP

دشواری اما در آنجاست که حقوق بشر را به مثابه فرآورده ای پرورده در گهواره ی انديشه ی مغرب زمين، به سادگی و به طور آماده نمی توان وارد جامعه ای ساخت که در آن انسانها عمدتا" دارای وظيفه اند و نه حق. در واقع مفهوم حقوق بشر، همانند ساير مفاهيم فلسفی و اجتماعی و سياسی ساخته شده در فرهنگ مغرب زمين، دارای شالوده ی فکری محکم و پشتوانه ی نظری و تاريخی پر صلابتی است که در ميدانهای پيکار انديشه و دگرگونيهای ژرف اجتماعی صيقل خورده و به جزيی از اين فرهنگ تبديل شده است. به عبارت روشن تر، آشنايی با بستر فکری، فرهنگی و تاريخی حقوق بشر، پيش شرط ضرور درک صحيح از اين مفهوم می باشد.

بايد تاکيد کرد که حقوق بشر به مفهوم امروزين آن، از دمکراسی تفکيک ناپذير است و در واقع رعايت حقوق بشر است که به حکومت حقانيت می بخشد. در نقطه ی مقابل، اصولا" انتظار رعايت موازين حقوق بشر از نظامهايی که بنياد آنها نه بر موازين دمکراتيک که بر خودکامگی استوار است، دور از عقل سليم است. متفکرانی که در حوزه ی فلسفه ی اخلاق و حقوق بشر به ژرف انديشی پرداخته اند، بر رابطه ی تنگاتنگ حقانيت نظام سياسی و رعايت حقوق بشر انگشت می گذارند. آنان از جمله تصريح می کنند که رعايت حقوق بشر، همواره بخشی از وظيفه ی يک نظام حکومتی مشروع است و اين نظريه که حقوق بشر خصلت جهانشمول دارد، تنها می تواند به اين معنا باشد که هر نظام حکومتی که آن را رعايت نمی کند و شهروندان خود را از آن محروم می سازد، نمی تواند به مثابه يک نظام سياسی مشروع به حساب آيد.

اگرچه امروزه، نظام دمکراتيک از صورت يگانه ای برخوردار نيست و اشکال متنوعی دارد، اما می توان تصريح کرد که معضل و وظيفه ی محوری و مشترک همه ی نظامهای دمکراتيک، تنظيم عقلانی رابطه ی پرتنش ميان آزادی فرد، با جامعه و دولت است. چرا که اين آزادی فرد است که به ناگزير در رابطه با نظم اجتماعی محدود می گردد، نظمی که عليرغم ايجاد مرز برای آزادی فرد، می بايست متقابلا" زمينه ی شکوفايی شخصيت وی را نيز فراهم آورد. اگر اصول و شاخصهای نظام دمکراتيک را به مثابه آجرهايی در بنای ساختمان آن ارزيابی کنيم، می توانيم بگوييم که رعايت حقوق بشر و حرمت انسانی، به مثابه ساروجی است که آجرهای اين ساختمان را به هم می پيوندد و از فروريزی آن جلو می گيرد.

اين سخن به اين معناست که نمی توان با انگيزه يا بهانه ی دستيابی به عدالت و دمکراسی، حقوق بشر را زير پا گذاشت و حرمت انسانها را خدشه دار ساخت. حقوق بشر به اين مفهوم، هم راهبرد است و هم راهکار و از اين منظر، صرف حکومت اکثريت بر اقليت و يا انتخابی بودن نهادهای حکومتی، اگر چه شرط لازم برای حقانيت يک نظام سياسی است، اما شرط کافی آن نيست. حقانيت هر نظام سياسی، تنها با معيار تضمين آزادی افراد و رعايت حقوق انسانی آنان به محک می خورد.

بايد اذعان کرد که امروزه تبيين مفهومی حقوق بشر کار ساده ای نيست و بين پژوهشگران و صاحب نظران اين حوزه، درباره ی آن به مثابه مفهومی حقوقی از يکطرف و مفهومی اخلاقی از طرف ديگر، توافقی عام وجود ندارد. فراتر از آن، در دفاع از حقوق بشر به مثابه انديشه ای اخلاقی نيز، به دليل درک و برداشتهای گوناگون از مسائل اتيک، هماهنگی لازم موجود نيست.

ما در سلسله گفتارهايی در مورد حقوق بشر، مقدمتا" ضمن نگاهی گذرا به روند تاريخی شکل گيری انديشة آن، تلاش خواهيم کرد پرتويی بر سويه های گوناگون اين مفهوم بيفکنيم و بر پاره ای از مسائل و دشواريهای نظری ياد شده نيز درنگ کنيم. رويکرد ما در اين سلسله گفتارها ـ مانند گفتار در مورد دمکراسی ـ هنجاری (normativ) و به عبارت روشن تر «آنچه که بايد باشد» است و نه «آنچه که واقعا" هست». به اين اعتبار، زاويه ی نگاه و پرسشهای ما عمدتا" متوجه مبادی و مبانی، ارزشهای پايدار و فرا زمانی و در يک کلام فلسفه ی حقوق بشر خواهد بود و نه دشواريهای روزمره ی تحقق آن و يا ارائه ی بيلانی در رعايت يا نقض حقوق بشر در واقعيت جهان کنونی.

بهرام محيی