1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فمينيست، واژه اى با تعابير متفاوت

شيرين جزايری۱۳۸۳ اسفند ۱۹, چهارشنبه

واژه ی «فمينيست» از جمله واژه هايی ست که در زبانها و فرهنگهای گوناگون به معنای بسيار متفاوت و گاه کاملا متناقض بکار رفته است. گاهی اين واژه به عنوان ناسزا و توهين مورد استفاده قرار گرفته است و گاه بعنوان صفتی تحسين آميز. به عنوان نمونه «فمينيست» به زنانی اطلاق شده است که خانمان براندازند، جدايی خواهند، برتری طلبند، مخالف تشكيل خانواده اند، زنانی که از مردان بيزارند، مردنما هستند و غيره. در مقابل، اين واژه در مو

https://p.dw.com/p/A6ON
خانم دكتر نيره توحيدى استاد مركز پژوهش هاى زنان در دانشگاه كاليفرنيا
خانم دكتر نيره توحيدى استاد مركز پژوهش هاى زنان در دانشگاه كاليفرنياعکس: DW

�د کسانی بکار گرفته شده است که مدافع برابری حقوق زنان در جامعه اند. در بررسی اين مسئله گفتگوی داشته ايم با خانم دکتر نيره توحيدی، استاد مركز پژوهش هاى زنان و جنبش های سياسی خاورميانه در دانشگاه کاليفرنيا.

خانم توحيدى: «در ابتدا روز جهانی زنان را به شما و به همه ی طرفداران برابری حقوق زنان و مردان و مخالفين خشونت تبريک می گويم. مثل هر جنبش اجتماعی ديگری که ما در دنيای مدرن با آن روبرو بوده ايم، در فمينيسم نيز گرايشهای مختلف هست. بطور کلی شايد بتوان گفت که فمينيسم بعد نظری، تئوريک يا عقيدتی جنبش اجتماعی زنان هست. جنبش اجتماعی ای که خودش در واقع حاصل انقلاب صنعتی و ساختارهای اجتماعی دوران تجدد و گفتمان مدرنيته است. فمينيسم در واقع يکی از اولين محصولات مدرنيته است و در عين حال يکی از اولين منتقدين مدرنيته بوده است. يعنی فمينيسم تلاش کرده است که مرد محوری، مرد سالاری يا سلطه جويی يا برتری جويی جنسيتی را در دوران مدرن، دوران تجدد از يکطرف، و مناسبات پدرسالارانه در دوران سنتی و پيشا مدرن را مورد نقد و چالش قرار بدهد. اگر ما بطور تاريخی به فمينيسم نگاه کنيم، به جنبش زنان بنگريم، می بينيم که اساسا هدفهای اصلی اين جنبش خشونت زدايی، نفی سلطه جويی جنسيتی، نقش تبعيضات جنسيتی، ايجاد حقوق برابر برای زنان و مردان در عرصه های مختلف اجتماعی، سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است و در آن هيچ چيز منفی ای که بخواهد عليه مرد باشد يا عليه خانواده باشد وجود نداشته است.»

خانم توحيدی معتقد است که در تمام نهضت های اجتماعی از جمله ناسيوناليسم و غيره، افراط و تفريط وجود دارد و نبايد يک نهضت و دستاوردهای آن را با جنبه های منفی آن يکی کنيم. اگر گرايشاتی در زنانی وجود داشته باشد که برای مقابله با سلطه جويی مردانه به سلطه جويی زنانه روی آورده اند،‌ اين اشکال و گرايشات در تمام جنبش نيست.

«اگر ما يک جنبش را تقليل بدهيم به اين نوع جنبه های افراطی و منفی اش، در واقع آنوقت خودمان غرض ورزی کرده ايم در مقابل واقعيت های بسيار مثبت و دستاوردهای مثبت آن جنبش که جنبه های مثبت اين جنبش فقط برای زنان نبوده است. فمينيست در واقع در نهايت می خواهد که هم مردها و زنان را از کليشه های محدودکننده ی جنسيتی آزاد کند و هم اصولا انسان را بخاطر توانايی های انسانی اش مورد ارزيابی قرار بدهد و نه تنها صرفا بخاطر آن کليشه ها و قالبهای محدودکننده ی جنسيتی. فمينيسم اتفاقا نه تنها ضد مرد نيست، بلکه می خواهد مردها را نيز از بعضی از اين قالبها و کليشه های محدودکننده و فشارهای اضافی آزاد کند. يعنی نوعی رهايی از آن سنن و آداب و اصولی است که ديگر امروزه در جامعه ی مدرن کارکرد ندارد و فقط انسانها را به يک نوع محدوديت، حتا ستم و خفقان می کشاند.

جريانهای مختلفی در فمينيسم وجود دارد.

اگر بخواهيم خيلی ساده گرايانه فمينيسم را تقسيم بندی کنيم، شايد بتوان گفت در وهله اول ۲ نوع فمينيسم بطور تاريخی بوجود آمده است. يکی، فمينيسمی که روی تفاوتهای مرد و زن تاکيد می کرد، و ديگری، فمينيسمی که روی نقاط اشتراک مرد و زن تاکيد می کرده است. فمينيسمی که بر تفاوتها تاکيد می کند، بخصوص بخاطر نقش مادری در زنان، مسئله ی زايمان و مسئله ی توليد مثل، آنها آنوقت خودشان به مکاتب و مرامهای مختلفی تقسيم می شوند. از جمله فمينيسم سوسياليستی که بخصوص مناسبت اقتصادی را بسيار مهم می داند و بعد مثلا فمينيست های راديکال در انواع و اقسامشان که اساسا ريشه ی اصلی ستم جنسيتی يا نابرابری جنسيتی را در پديده ی پدرسالاری می دانند.»

در جواب اين سوال که آيا مردان نيز می توانند فمينيست باشند، خانم توحيدی می گويد:

«بله، درست است و همينطور هم هست. اتفاقا تئوريسين های پيشگام فمينيسم به اصطلاح اسلامی در ايران مرد بوده اند. هم مرد و هم زن. ولی بخصوص آنهايی که در اين زمينه قلم زده اند و مطالبی در مجله ی زنان نوشته اند. شما می دانيد که در ايران چندين بار کسی که به اسم يک زنان مقاله می نوشت و سعی می کرد با استناد به فقه پويا تعاريف فمينيستی را و تفسيرهای تساوی جويانه از اسلام را ارائه بدهد و ترويج کند يک مرد بود.»

در جواب اين سوال كه در سالهای اخير مسئله ی ديگری در بعضی از کشورهای عربی و همچنين در ايران مطرح شده بنام فمينيسم اسلامی و اينكه آيا اين عبارت مى تواند صحيح باشد و می توانيم بگويم كه اسلام با فمينيسم توافق دارد، خانم توحيدى چنين اظهار مى دارد:

«اين نيز باز، همانطوری که گفته ام که جنبش های زنان اصولا با شرايط تاريخی متفاوت در متن های تاريخی و اجتماعی متفاوت، تغييراتی در آن هست، کما اينکه در قرن ۱۹ و اوايل قرن ۲۰، هر کسی که روی حق رای زنان تاکيد می کرد يا همينطور در انگلستان، به اين افراد فمينيست گفته می شد. مثلا در ايران خودمان يا اصولا امروزه در چند دهه ی اخير که ما با يک چالشی به اسم جنبش های مذهبی روبرو هستيم، بخصوص بنيادگرايی اسلامی، البته ما بنيادگرايی مسيحی، يهودی و هندو و غيره نيز داريم، اما بخصوص دنيای خاور میانه و دنيای کشورهای مسلمان با اين چالش بزرگ روبرو هستند، بخاطر اينکه هنوز در چنبره ی مبارزه ميان سنت و مدرنيته گير کرده اند و تا وقتی که اين مشکل حل نشود مسئله ی بنيادگرايی اسلامی و دينی بعنوان يک بديل که خودش را عرضه کرده است، مطرح است و زنان ناگزير بايد در مقابل اين بديلی که بصورت بسيار قوی خودش را مطرح کرده است، راه حلهای خودشان را ارائه کنند.

يکی از راه حلها يا يکی از مکانيزمهايی که در دنيای عرب طرح شده است، و غيرعرب مسلمان، چه در ترکيه و چه در ايران و چه در اندونزی و فقط به دنيای عرب محدود نيست، در مقابل اين خطر، چون من اين را يک خطر و يک مشکل می دانم و چالش بنيادگرايی اسلامی را، چون در عين حال که گاهی نقدهای درستی از مشکلات موجود اين جوامع می کند، اما راه حلی که ارائه می دهد، خود آن راه حلی واپسگرايانه و مستبدانه است. حالا زنان ما، حداقل بخشی از زنانی که معتقد به دين اسلام و اصولا دين باور هستند، اينها يکی از راههای مبارزه را چالش درون دينی می دانند. يعنی خود دين اسلام را تلاش می کنند با تعابير تساوی جويانه، تعابيری که با اصول فمينيسم منطبق باشد، آشتی دهند با خواسته های مدرن و تساوی جويانه ی زنان مسلمان. به عبارت ديگر من در نوشته های خودم تلاش می کنم که بيشتر بگويم فمينيسم مسلمان يعنی فمينيست های مسلمان تا فمينيسم اسلامی، چون فمينيسم اسلامی با اينکه لغتی ست که تقريبا جا افتاده است و در غرب هم بيشتر تدوین شده است، ممکن است برای مسلمانان يک نوع فمينيسم خاصی، يعنی به يک نوع ذات گرايی گرايش پيدا کند و اين تصور را پيش بياورد که گويا فمينيسم در دنيای اسلام حتما بايد رنگ مذهبی بخودش بگيرد يا مثلا مثل دمکراسی که حتما ما بايد دمکراسی اسلامی داشته باشيم تا قابل پياده کردن باشد.

به اين معنا هم تئوريک درست نيست و هم عملا درست نيست. اما اگر منظور از فمينيسم اسلامی و اصولا مسلمانان فمينيست اين است که زنانی که در عين حفظ اعتقاد دينی شان، در عين مسلمان بودن تلاش دارند در اعتقاداتشان و در دينی که در جامعه ی شان رواج دارد، تعابير مدرن، تعابير مترقی، تعابير تساوی جويانه ای را تدوين کنند و بجويند که مشکلات زنان را حل کند و اصلاحات قانونی ايجاد کند، نه تنها لازم است بلکه مثبت نيز هست برای همه ی زنان، چه زنان مسلمان و چه زنان سکولار و اصولا زنانی که به دين خاصی پايبند نيستند و يا غيرمسلمان هستند، مثلا مسيحی، یهودی، زرتشتی که در اين کشورها زندگی می کنند. ما در جنبش زنان در اروپا و کشورهای ديگر مانند کشورهای کاتوليک نيز، ما شاهد اصولا فمينيست هايی هستيم که گرايشات مذهبی دارند. به اين معنا که ما فمينيست های کاتوليک داريم، فمينيست های مسيحی، يهودی داريم و بسيار طبيعی ست که در مسلمانان نيز ما زنان مسلمانی داشته باشيم که فمينيست هم باشند و بخواهند که به اصطلاح انحصارطلبی تعبير و تفسير اشتهاد دينی را از دست يک عده از روحانيون پدرسالار و جنسيت گرا که می خواهند تنها يک صدای خاص و در واقع صدای آنها اسلام را به دنيا معرفی کند، از دست آنها بگيرند و در واقع آن قابليت مسلمان بودن را به دوش خود بگذارند.

يعنی هر کسی، هر مسلمانی، چه مرد و چه زن می تواند خودش بدون واسطه، بدون دخالت فلان آخوند يا روحانی در ارتباط مستقيم با خدای خودش، با درک و شعور خودش و با دانشی که امروزه زنان ما به آن مجهز هستند، که بسياری از مردان ما باسوادتر شده اند، بتواند خودش اسلام را تعبير و تفسير کند. و اين بسيار گام مثبتی ست، هم در جهت دمکراسی شدن جامعه و هم در جهت فعاليت بخشيدن به زنان در عرصه ی فرهنگ آفرينی و در عرصه ی دين. چون ما می دانيم دين و نهادهای مذهبی يکی از مهمترين نهادهای هستند که در بازآفرينی مناسبات جنسيتی نابرابر نقش بازی کرده اند و اگر اين نهادها و اين گفتمان های دينی دگرگون نشود، ما همچنان گرفتار آموزشهای مردسالارانه باقی خواهيم ماند.»