1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فولکر شلوندورف، یک زندگی سینمایی

علی امینی۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

فولکر شلوندروف، کارگردان فیلم «طبل حلبی» که آن را با اقتباس از رمان معروف گونتر گراس ساخته، نخستین فیلمساز آلمانی است که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد. ۳۱ ماه مارس مصاف است با هفتادمین سالگرد تولد او.

https://p.dw.com/p/HNVW
شلوندورف و چهار دهه حضور در عرصه سینمای آلمان
شلوندورف و چهار دهه حضور در عرصه سینمای آلمانعکس: dw-tv

فولکر شلوندورف، کارگردان برجسته آلمانی در کتاب خاطرات خود به نام "نور، سایه و حرکت" که به تازگی در آلمان منتشر شده، برای نخستین بار از چیزهایی سخن می‌گوید که پیش از این درباره‌ی آنها سخن نگفته بود، اما سینمادوستان همیشه به دانستن آنها مشتاق بوده‌اند.

جلد کتاب خاطرات شلوندورف که به تازگی منتشر شده است
جلد کتاب خاطرات شلوندورف که به تازگی منتشر شده است

در کتاب خاطرات این سینماگر نامی با یکی از رنگین‌ترین و پرماجراترین سرگذشت‌های سینمایی آلمان فدرال آشنا می‌شویم: یک زندگی هنرمندانه که از بزنگاه‌های اصلی تاریخ سینمای آلمان گذر کرده است.

در میان پایه‌گذاران سینمای نوی آلمان، فولکر شلوندورف جهانی‌ترین موقعیت را داشته است. او در کشورهای گوناگون جهان از فرانسه و آمریکا تا لبنان و قزاقستان فیلم ساخته، هم به عنوان فیلم‌ساز و هم به عنوان کارشناس و مجری طرح‌های سینمایی با زیر و بم تحولات در چهارگوشه جهان آشنایی نزدیک دارد. شلوندورف با کارگردانی نزدیک سی فیلم و بیش از چهل سال حضور فعال در سینمای آلمان، در سطح بین المللی به تعبیری به عنوان "سفیر سینمای آلمان" شناخته شده است.

آغاز عشق به سینما

شلوندورف را می‌توان تا حدی فرزند فاجعه آلمان دانست. او در آستانه جنگ جهانی دوم (سال ۱۹۳۹) در شهر ویس‌بادن به دنیا آمد. تنها پنج سال داشت که مادرش در بمباران هوایی شهر جان باخت. او و دو برادرش در شرایط دشوار پس از جنگ بزرگ شدند.

شلوندورف در شانزده سالگی به فرانسه اعزام شد و در یک مدرسه شبانه‌روزی اقامت گزید. در ده سال بعد که نخست در شهرستان و سپس در پاریس به زندگی و تحصیل پرداخت، هم با فرهنگ فرانسه آشنایی عمیق پیدا کرد و هم عشقی پرشور به سینما در دلش پرورش یافت. در این سال‌ها سینمای فرانسه تحولی بنیادین از سر می‌گذراند و بستر آخرین نوآوری‌ها در هنر هفتم به شمار می‌رفت. جریان "موج نو" از آغاز دهه ۱۹۶۰ سرزندگی و جوانی را به سینما برگردانده بود.

شلوندورف در رشته حقوق به تحصیل پرداخت، اما این سینما بود که ذهن و جان او را تصرف کرده بود. تحصیل و درگیری نظری با سینما روح تشنه او را راضی نمی‌کرد و او شب و روز جز ورود به سینما فکر و ذکری نداشت. بخت با او یار بود و با وساطت دوست همکلاسش برتران تاورنیه (سینماگر سرشناس بعدی) با محیط سینمایی فرانسه تماس برقرار کرد و به کار عملی در سینما روی آورد. هنوز بسیار جوان بود که زیر دست سینماگران ناموری مانند لویی مال، آلن رنه و ژان پیر ملویل به کارآموزی پرداخت.

شرکت در پی‌ریزی سینمای نوی آلمان

"سینمای نوی آلمان" در نیمه دهه ۱۹۶۰ با انتشار یک بیانیه انقلابی توسط استعدادهای جوانی مانند راینر ورنر فاس بیندر، ورنر هرتسوگ، ويم وندرس، الکساندر کلوگه و فولکر شلوندورف شکل گرفت. این جنبش پیش از هر چیز گسستی بنیادین بود با خط رایج سینمای آلمان. سينمای آلمان فدرال پس از جنگ جهانی دوم سينمايی سست و بی‌هويت بود که در ساختار فرهنگی جامعه نقش چندانی نداشت. این سینما سرشتی بازاری داشت و تنها به نياز بازار داخلی، که چندان سخت گير هم نبود، پاسخ می‌داد.

شلوندورف (راست) به همراه گونتر گراس و بازیگر کوچک فیلم طبل حلبی
شلوندورف (راست) به همراه گونتر گراس و بازیگر کوچک فیلم طبل حلبیعکس: dpa

هنگامیکه شلوندورف در نیمه دهه ۱۹۶۰ از فرانسه برای کار به میهن خود آلمان برگشت، کوله باری از شناخت و آزمون سینمایی با خود داشت. او برای اولین فیلم سینمایی خود یک اثر شناخته شده‌ی ادبی را انتخاب کرد: "آشفتگی‌های تورلس جوان" از روبرت موزیل نویسنده نامی اتریشی. گرایش شلوندورف به اقتباس سینمایی از آثار معروف ادبی در سال های بعد نیز باقی ماند و یکی از شاخص‌های کار هنری او شد. او در طول سال‌ها آثاری از برخی مهمترین نویسندگان جهان را به روی پرده آورد: مارسل پروست، هاینریش بل، گونتر گراس، ماکس فریش، آرتور میلر و...

"آشفتگی‌های تورلس جوان" محصول سال ۱۹۶۶ به عنوان یکی از سنگ بناهای سینمای نوی آلمان شناخته شد و راه شلوندورف را در سینمای میهنش هموار کرد. پس از این فیلم شلوندورف چند فیلم دیگر ساخت که کمابیش توجه منتقدان و سینمادوستان را جلب کردند، اما موفقیت و درخشش واقعی او با فیلم "آبروی از دست رفته کاترینا بلوم" بر پایه رمان سیاسی معروف هاینریش بل فرا رسید. او در این فیلم که جنجال زیادی در آلمان فدرال برانگیخت، دید عمیق سینمایی را با تعهد سیاسی همراه کرده است.

در دورانی که یاغیان جوان وابسته به تشکیلات تروریستی "فراکسیون ارتش سرخ" در معرض حمله‌ای همه جانبه قرار گرفته بودند، فیلم نیت و صلاحیت سرکوبگران را زیر سؤال می‌برد و در برخورد با متهمان، حتی طرفداران قهر و خشونت، خواهان حق و عدالت می‌شود. این دیدگاه در فضایی که از خشم و نفرت آکنده بود، نمی توانست بازتابی منطقی داشته باشد.

پوستر فیلم «طبل حلبی» محصول سال ۱۹۷۹
پوستر فیلم «طبل حلبی» محصول سال ۱۹۷۹

معروفیت و اعتبار جهانی فولکر شلوندورف با فیلم "طبل حلبی" تثبیت شد، بر پایه رمان پرآوازه‌ی گونتر گراس. فیلم "طبل حلبی"، که بسیاری از منتقدان هنوز آن را بهترین فیلم شلوندورف دانسته‌اند، نه تنها یکی از معتبرترین جوایز جهانی، یعنی جایزه نخل طلایی جشنواره سینمایی کن را برنده شد، بلکه نخستین جایزه اسکار را برای سینمای آلمان به ارمغان آورد.

شلوندورف بخشی از یادداشت‌های روزانه خود در جریان تولید این فیلم را در کتاب خاطرات خود نقل کرده است. نکته جالب آنست که خواننده در‌می‌یابد روند دشوار و طولانی تولید یک فیلم تا چه حد می‌تواند با محصول نهایی متفاوت باشد. فیلمساز دایم از نمودها و عناصر پراکنده و آشفته در زمان تولید فیلم "طبل حلبی" شکوه می‌کند و نگرانی خود را از گم شدن انسجام و یکدستی فیلم باز‌می‌گوید، درحالیکه فیلم نهایی از پیوند درونی مناسبی برخوردار است.

فراسوی مرزهای آلمان

شلوندورف در سال ۱۹۸۱ در گرماگرم جنگ داخلی لبنان، فیلم "تقلب" را در بیروت با هنرنمایی دو هنرپیشه بزرگ برونو گانس و هانا شیگولا کارگردانی کرد. این فیلم که بر پایه داستانی از نیکلاس بورن ساخته شده، یکی از اسناد نادر جنگ داخلی لبنان است، که بیرحمی و در عین حال پوچی و بیهودگی جنگ را نشان می‌دهد. درباره دشواری کار در کشوری جنگزده، شلوندورف در کتاب توضیح می‌دهد که با وساطت یوسف شاهین سینماگر نامی مصری که به تازگی درگذشت، موفق شده بود از یاسر عرفات، رهبر پیشین "سازمان آزادیبخش فلسطین" برای فیلم‌برداری در بیروت جواز مخصوص بگیرد.

شلوندورف، سفیر سینمای آلمان محسوب می‌شود
شلوندورف، سفیر سینمای آلمان محسوب می‌شودعکس: AP

موفقیت این فیلم‌ها راه شلوندورف را برای رسیدن به هالیوود باز کرد. کمابیش به موازات ویم وندرس، او نیز شانس خود را در سینمای حرفه‌ای آمریکا امتحان کرد و نمی‌توان گفت که این آزمون، دستاورد مهمی برای او به دنبال داشته است. حاصل اقامت چندساله او در آمریکا دو فیلم بود که به کارنامه سینمایی او چیز زیادی اضافه نمی‌کند: "مرگ یک پیله‌ور" (۱۹۸۵) بر پایه نمایشنامه معروف آرتور میلر، با بازیگری داستین هافمن و "قیام پیرمردان" (۱۹۸۷) با بازی ریچارد ویدمارک.

از هر برگ کتاب خاطرات شلوندورف عشق او به سینما تراوش می‌کند. زندگی او یکسره در پرتو سینما شکل گرفته و از سینما معنا و جهت یافته است. او تنها فیلمساز نیست، بلکه سینمادوستی پاکباخته است که فیلم‌سازی را نه از کتاب و مدرسه، بلکه در سالن سینما و سر صحنه آموخته است. افزون بر این او به تکامل سینمای آلمان توجهی خاص داشته و برای پیشرفت و معرفی آن در صحنه جهانی تلاش کرده است.

شلوندورف علاوه بر ذکر خاطراتی از دوستان همکار خود مانند فاس‌بیندر، الکساندر کلوگه و ویم وندرس، با شور و شوق فراوان از دیدار و آشنایی خود با فریتس لانگ غول سینمای کلاسیک آلمان یاد می‌کند، و سرانجام از دوستی و معاشرت خود با بیلی وایلدر که از آن مصاحبه‌ای درخشان به یادگار مانده است: "چگونه از پس این کار بر‌آمدید، آقای وایلدر؟"

زندگی فولکر شلوندورف چنان با زیر و بم سینمای آلمان پس از جنگ در آمیخته شده، که کتاب خاطرات او به روایت سیر سینمای نوی آلمان نزدیک می‌شود، روایتی که البته با دید شخصی و مهری بی‌پایان همراه است. روز ۳۱ ماه مارس مصادف است با هفتادمین سالگرد تولد این کارگردان برجسته آلمانی.