1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

قربانيان رديف اول

مريم انصارى۱۳۸۴ آذر ۴, جمعه

عميق شدن شكاف ميان ثروت و فقر براى دختران عميق شدن شكاف جنسيتى را نيز بهمراه می‌آورد. خشونت را عليه آنها دامن ميزند، و در معرض آسيب‌هاى جدى اجتماعى قرارشان می‌دهد.

https://p.dw.com/p/A6SE
تحمل تبعيض و نابرابرى‌هاى اجتماعى در سنين جوانى بمراتب سخت‌تر است و همين ميزان آسيب‌هاى اجتماعى را تشديد می‌كند.
تحمل تبعيض و نابرابرى‌هاى اجتماعى در سنين جوانى بمراتب سخت‌تر است و همين ميزان آسيب‌هاى اجتماعى را تشديد می‌كند.عکس: AP

آمار رسمى درباره فقر نه تنها دقيق نيستند، بلكه تصوير روشنى هم از عمق و عوارض آن در ايران امروز بدست نمی‌دهند. به عنوان مثال طرح اين كه ۱۲ ميليون نفر درايران فقير هستند و يا ۷۰۰ هزار نفر زير خط فقر زندگى می‌كنند نه فقط بيانگر ابعاد واقعى فقر نيست، بلكه در حد ارقامى است كه روى كاغذ باقى می‌ماند، بدون آنكه عواقب دردناك آنرا قابل لمس سازد. زمانيكه به جزئيات دقيق‌تر شويم و به آمارى كه حاكى از پايين رفتن سن بزهكارى، اعتياد و فحشا و رسوخ آن در اقشار وسيع‌ترى نسبت به گذشته است، آنگاه با اين حقيقت سروكار پيدا می‌كنيم كه جوانان قربانيان اصلى فقر اقتصادى و فرهنگى در جامعه ما هستند و در ميان آنها نيز دختران در رديف اول قرار دارند.

كامران معتمدى دانشجوى دانشگاه تهران و پژوهشگر آسيب‌هاى اجتماعى به اين مسئله اشاره می‌كند كه دوره جوانى دوره گذار است. دوره‌ايست كه در آن جوان به هويت مستقل دست پيدا می‌كند. كامران می‌گويد:

” برای اینکه جوان بتواند مستقل بشود اساسی‌ترین پایه‌اش استقلال اقتصادی ست. آن قسمتی که شما هم مدنظرتان هست. اینکه کجاها مشکل دارند، کجاها فرق دارند، اصل‌اش اصل اقتصادی ست. اینجا منظور از اقتصاد تنها به معنای مالی و مادی نیست، به معنای اشتغال هویت است. هویتی که در جامعه به یک جوان شاغل نسبت می‌دهند.”

اما نبود چشم اندازى براى رسيدن به اين هويت مستقل اقتصادى تنها شكافى نيست كه جوان ايرانى را آزار می‌دهد. كامران:

”بغير از شکاف طبقاتی و شکاف اقتصادی که وجود دارد، شکاف سنت و مدرن و شکاف جنسیتی هم وجود دارد. این سه شکاف رویهم تلنبار می‌شوند و در واقع تراکم پیدا می‌کنند و باعث می‌شوند که جوانی که می‌خواهد هویت جدیدی پيدا كند با تمام اشکال سنتى - جنسيتى، و هم چنين سیاسی - اقتصادی رودررو بشود.”

گسترش فقر و نبود برنامه‌اى براى مهار و عقب راندن آن، فقدان يك چشم‌انداز روشن براى جوانانى كه يا امكان تحصيل ندارند و يا حتى با داشتن تحصيلات بالا بازهم شانسى براى اشتغال نمی‌يابند، گذار از بحران هويت را با تلاطمات سختى همراه می‌كند. آنها نظاره‌گر ثروتى هستند كه از آن بى‌بهره‌اند. پول و رفاه در دست عده اى متمركز شده كه درچشم جوانان نه سرسوزنى لياقتش را دارند و نه آفريننده ارزشى هستند. و اين انگيزه‌اى می‌شود براى روى آوردن به انواع بزهكارى.

تمهيدات مسئولان در كاهش ابعاد جرائم به تهديد خلاصه می‌شود و اين تهديدات نيز ديگر قادر به مهار جوان عصيان زده نيست. نابرابرى‌هاى اقتصادى، زمانيكه با فرودستى جنسيتى نيز توام شود، تعارض با خود و محيط اطراف را دوچندان می‌سازد.

عميق شدن شكاف ميان ثروت و فقر براى دختران، عميق شدن شكاف جنسيتى را نيز بهمراه می‌آورد، خشونت را عليه آنها دامن می‌زند و درمعرض آسيب‌هاى جدى اجتماعى قرارشان می‌دهد.

كامران در توضيح تنگناهايى كه دختران با آنها روبرويند می‌گويد:

” اگر این دو روی هم بار بشوند و تراکم پیدا کنند، یعنی وقتی جوان هم به لحاظ جنسیتی فرودست و هم به لحاظ طبقاتی فرودست باشد، در هویت‌یابی‌اش همچنان با مشکل بیشتری روبرو می‌شود و سدهای بیشتری در مقابل‌اش قرار می‌گیرند. فقر اقتصادی مهم است، فقط به لحاظ ساختاری و نهادی، ولی درگير شدن با فقر جنسیتی، یعنی آن شکاف جنسیتی كه با یکسری کلیشه‌های سنتی، با یکسری تعاریف مقدس که تابو هم شده‌اند، و آنها را از جلوی راه برداشتن خیلی مشکل‌تر هم شده است. یعنی درگیری جنسیتی خیلی سخت‌تر از درگیری اقتصادی ست.”

اين درگيرى جنسيتى كه دختران با آن دست بگريبان هستند در كجا خود را نشان می‌دهد، چگونه بروز پيدا می‌كند و آيا دختران در باره‌اش حرف می‌زنند؟

”بحث اشتغال، بحث اینکه اینها ۱۲ سال درس خوانده‌اند و الان می‌خواهند وارد صحنه اشتغال بشوند برای همه مشکل است، اما برای دخترها مشکل‌اش بیشتر است. چون کلیشه‌ای که به آنها آموخته‌اند اینست که بعدش شما باید ازدواج بکنید، خانه داری انجام بدهید. در حالیکه ۱۲ سال به اینها یکسری مهارتهایی یاد داده‌اند.که مهارتهایی ست که در بازار کار بدردخور است. ایده آلهایی که در جامعه برای رشد و ترقی وجود دارد، ایده آلهایی ست که در بازار کار به آنها جواب داده می‌شود، نه در خانواده. بهمین خاطر این تعارض برای آنها هم وجود دارد و این مشکل برای آنها خیلی بیشتر است. شاید مشخصا به چشم نیاید، ولی درگیری‌ای که دخترها دارند خیلی بیشتر از پسرهاست.”

تحمل تبعيض و نابرابرى‌هاى اجتماعى در سنين جوانى بمراتب سخت‌تر است و همين ميزان آسيب‌هاى اجتماعى را تشديد می‌كند.

آيا آنها در رودرويى با كمبودهاى زندگيشان به ”شورش سفيد” يعنى فحشا، اعتياد و بزهكارى روى می‌آورند؟ آيا يا به خشونت متوسل می‌شوند؟ كامران:

”درمقابل برخوردهای پرخاشگرایانه، و آنومى كه کاملا ناامیدانه است و فقط می‌خواهد خودش را تخلیه بکند و خودش را بیرون بریزد، يك سر دیگر این طیف یکسری برخوردهای آگاهانه است كه سعی می‌کند مبارزه کند، سعی می‌کند تغییر ایجاد بکند و این تغییر و این مبارزه‌اش بصورت جمعی انجام می‌شود. ما در جامعه‌ی‌مان این دو سمت طیف را داریم. نه این سمت اكستريم و نه آن سمت اكستريم پر نیست، در واقع می‌شود گفت که بیشتر جوانهای ما در وسط این طیف در حال جابجا شدن هستند. و ما امیدواریم که برود به آن سمتی که این برخوردها آگاهانه بشود، ولی می‌خواهم بگویم که این آگاهی اتفاقا در طبقات پایین خیلی بیشتر از طبقات بالاتر است. همینطور می‌آیید به سمت طبقات پایین‌تر و همینطور که می‌آييد به سمت جنس مونث می‌بینید که بیشتر بدنبال آن هستند كه آگاهی جمعی پیدا بکنند و جمعی مبارزه کنند.”

اين اراده جمعى كجا تبلور پيدا می‌كند؟ نهادها و گروه‌هايى كه تشكيل می‌شوند حول كدام فعاليتها گرد می‌آيند؟ كامران می‌گويد:

” بیشترین تشكل‌هاى مدنى كه وجود دارد، بيشترين فعالیت‌های جمعی محله‌ای که وجود دارد در محلات پایین است. یعنی آنجا هست که بچه‌ها می‌روند به سمت اینکه با هم کار گروهی انجام بدهند و خودکفایی اقتصادی داشته باشند. شروع شكل‌گيرى اين گروه‌ها برمی‌گردد به هشت سال پیش كه جریان دوم خرداد راه افتاد که البته کاملا مصنوعی بود و این گروه‌های محلی کاملا از بالا ساخته می‌شدند. اما الان کم کم، حتا در شهرستانها اين نهادها بصورت خودجوش شکل می‌گیرند. نهادهایی پا می‌گیرند در محله‌ها که خود جوانها آن‌ها را اداره می‌کنند و می‌شود برای آنها دو هدف را متصور شد. یکی، هدف هویت‌یابی است و دیگری مسئله اقتصادی. یعنی می‌روند فرضا به سمت اینکه نمایشگاه صنایع دستی برگزار کنند. مثلا یکی كانون دخترانى هست كه آنها در محله‌ی خزانه‌ی تهران بوجود آورده‌اند. اینها هر هفته جلسه دارند. حدود ۳۰ـ۲۰ تا دختر دورهم جمع می‌شوند و درباره‌ی مشکلاتشان با هم صحبت می‌کنند. بعد، مثلا هر هفته از بیرون دکتر دعوت می‌کنند یا با همدیگر به دنبال کار می‌گردند. این را توی شمال شهر نمی‌شود دید. این نهادها توی شمال شهر به این شکل وجود ندارند و اگر هم باشند مصنوعی‌ترند و تنها حول مسائل فرهنگی. جنوب شهر خیلی اقتصادی‌تر است.”

از كامران می‌پرسم كه واكنش دست اندكاران، مديران مدارس، مسئولان امور تربيتى و غيره در برابر اين دو نوع چالش جوانها چيست؟

”متاسفانه با آن نوآوران هم‌همنوایی و همراهی نمی‌کنند و قصدشان در مورد آن سرخوردگان فقط اینست که آنها را تنبیه‌شان کنند. یعنی باوری ندارند به اینکه اینها را می‌شود ترمیم کرد. در دوره‌های قبل نگاه خیلی خیلی کوچکی به این سمت بود که به این نو آوری‌ها کمک بکنند،‌ ولی این نگاه کاملا در دوره‌ی جدید حذف شده و جایگزین آن فقط یکسری کارهای ظاهری و عوامفریبانه شده که هیچ فایده‌ای ندارد جز اینکه فقط بصورت کوتاه مدت این شکافها را پنهان می‌کند. اما در بلندمدت باید دید که چه فجایعی را ببار می‌آورد!”