1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعیایران

قسم به بقراط یا قسم به قدرت؟ • پای صحبت با سه پزشک

۱۳۸۶ دی ۲۸, جمعه

شانزدهم دی، دست و پای پنج نفر در زاهدان با حکم مقامات قضایی و در حضور پزشک قطع شد. این عمل اعتراض کنشکران و مدافعان حقوق بشر را در پی داشت. مسئولیت فردی و مدنی پزشک در این میان چیست؟ آیا می توان او را شریک شکنجه دانست؟

https://p.dw.com/p/CuLG
Todesstrafe l Symbolbild l Hinrichtung l Gefängnis l Strick
عکس: Westend61/imago

قسم نامه بقراط، پزشک را به انجام هر کاری برای حفظ جان وسلامت یک انسان موظف می‌کند. پزشک باید بکوشد تا کمیت و کیفیت زندگی بیمار را بهبود بخشد. پزشک اجازه ندارد نژاد، عقیده یا قومیت بیمار را ملاک مداوا قرار دهد. پزشک باید ازهر اقدام که منجر به آسیب بیمار می‌شود، خودداری کند. با این وصف، ‌آیا می‌توان پزشکان حاضر در مراسم اعدام را که گواهی سلامت می‌دهند، یا ناظر بر قطع عضو یک محکوم می‌شوند، شریک جرم در اعمال ضد بشری خواند؟

فرخی یزدی شاعر آزادیخواه ایران که به جرم "اسائه ادب به اعلیحضرت همایونی رضا شاه" در زندان به سر می‌برد، توسط پزشک احمدی، دکتر زندان با آمپول هوا به قتل رسید. پزشک احمدی پس از سقوط رضا خان محاکمه شد. او در دادگاه فریاد کشید: «بروید آن بزرگ بزرگ‌ها را محاکمه کنید نه مرا»

شانزدهم دی‌ماه امسال، دست و پای پنج نفر در زاهدان با حکم مقامات قضایی قطع شد. این عمل اعتراض وسیع مدافعان حقوق بشر از جمله شیرین عبادی را در پی داشت که قطع عضو مجرم را مصداق شکنجه دانست. مقامات قضایی در واکنش به اعتراض‌ها، به حضور پزشکان و نظارت آنها بر بی‌حسی و جلوگیری از خونریزی محکوم تاکید کرده‌اند. اما پرسش این‌است که مسئولیت فردی و مدنی پزشک در این میان چیست؟ آیا نظارت پزشک بر چنین مجازاتی، می تواند نوعی جرم تلقی شود؟ جرم معلول کردن یک انسان سالم؟

نقش و مسئولیت فرد، تاثیر عقیده و ایدئولوژی بر وجدان حرفه‌ای و همراهی پزشکان در اجرای قوانین اسلامی، برای نابودی یا ناقص کردن مجرمین، موضوع گفت‌وگوی دویچه‌‌وله با سه پزشک است:

دکتر بهرام بیگدلی، دندانپزشک و فعال حقوق بشر

دکتر فریبرز بقایی، جراح زنان، زندانی سیاسی سابق

دکتر صالح زاهدی، جراح گوش و حلق، فعال مدنی

-------------------------

دکتر بهرام بیگدلی: همیشه افرادی پیدا می‌شوند که به خاطر سودجویی، به خاطر اعتقاد غلط و عقب‌افتاده یا وابستگی‌های فکری و دینی، با معیارهای جمهوری اسلامی وارد دانشگاه می‌شوند. پزشکی که در مراسم قطع عضو یک محکوم یا بی‌حس کردن عضو حاضر می‌شود، به احتمال بسیار زیاد از این گروه است. به نظر من حتی حضور یک فرد عادی در این مراسم، پذیرفتنی نیست چه برسد به یک پزشک. به نظرمن باید چنین فردی مجرم شناخته شود.

دکتر صالح زاهدی: هرچند از نظر بقراط، این‌گونه افراد پزشک محسوب نمی‌شوند اما بسیاری از آنها به دلیل وابستگی‌های فکری، به آنچه می‌کنند کاملا معتقدند. به قانون قصاص نگاه کنید. سال‌هاست که دارد بی سروصدا اجرا می‌شود: چشم در برابر چشم... چشم محکوم چگونه باید بدون عوارضی چون عفونت، آبسه مغزی یا خونریزی بیرون آورده شود؟ این کار توسط پزشک متخصص صورت می‌گیرد. اگر پای صحبت پزشک این عمل بنشینید، استدلال می‌کند که نمی‌تواند جلوی حکم الهی را بگیرد پس بهتر است کمک کند تا بیمار صدمه اضافی نبیند.

دکتر فریبرز بقایی: من دوازده سال و هفت ماه در زندان‌های جمهوری اسلامی بوده‌ام. در زندان توحید از تخصص من به‌طور مختصر و حاشیه‌ای استفاده می‌شد و در زندان اوین هم در درمانگاه به عنوان پزشک عمومی کار می‌کردم. شخصا هیچ پزشکی در آن زمان ندیدم که در این اعمال شرکت داشته باشد. بیشتر بهیارها، تزریقاتچی‌ها یا کسانی که پانسمان می‌کردند، در معاینات قبل و بعد از اعدام یا قصاص حضور داشتند. من خودم چند نمونه در بازداشتگاه سه هزار دیدم.

دکتر صالح زاهدی: در دوران تحصیل من، چند دانشجو بودند که قبل از ورود به دانشگاه، کارمند دادستانی انقلاب بودند و در طول تحصیل و پایان آن هم کارمند دادستانی باقی ماندند. این‌ها در شرایطی که بسیاری هم دوره‌ای‌های ما، اخراج یا دستگیر شدند، به سرعت مدرک پزشکی خود را گرفتند.

دکتر بهرام بیگدلی: قبل از انقلاب و در دوران تحصیل خود من، کسانی بودند که به دلیل عدم صلاحیت درسی و علمی اخراج شده بودند. اینها پس از انقلاب به دلیل صلاحیت دینی وسیاسی به دانشگاه برگشتند و حتی استاد شدند. استادانی که تنها صلاحیت شان وابستگی های فکری است و دانشجویانی که به همین دلیل وارد دانشگاه شده اند، مفهوم پزشک را در جامعه ما تغییر داده اند.

Griechenland Antike der griechische Arzt Hippokrates
قسم نامه بقراط، پزشک را به انجام هر کاری برای حفظ جان وسلامت یک انسان موظف می‌کند. .عکس: picture-alliance/ dpa

دکتر صالح زاهدی: نمونه های بارز تاثیر اید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ئولوژی مسلط بر رفتار شغلی شهروندان را می‌توان در دوران حکومت نازی‌ها در آلمان دید. در خلال جنگ جهانگیر دوم، کولی‌ها، یهودی‌ها یا همجنسگرایان توسط نازی‌ها به راحتی کشته می‌شدند. دکتر منگله، پزشک و پژوهشگر حکومت هیتلر، اسرا را بدون بی‌هوشی عمل جراحی می‌کرد تا آستانه تحمل آنها را تست کند. انواع داروها و مواد شیمیایی که به قاعده روی خوکچه‌های هندی امتحان می‌شدند، در این دوران روی اسرا آزمایش می شدند. علت هم این بود که این اسرا از نظر نظام حکومتی هیتلر، اساسا انسان محسوب نمی شدند.

دکتر بهرام بیگدلی: در آلمان سال‌ها روی مسئولیت فردی در این جنایات بحث شده است. وقتی کسی شیرگاز را بر روی هزاران زندانی سیاسی و غیرسیاسی باز کرده و آنها را می‌کشد، آیا اجازه دارد که بگوید من تنها دستور مافوق را اجرا کردم؟ آیا از نظر حقوقی می‌توان او را مبرا شناخت و تنها به محاکمه مافوق مبادرت کرد؟ واقعیت این است که در زمان نازی‌ها، حقوقدانان و پزشکان زیادی با هیتلر همکاری کردند ولی سپس محاکمه شدند.

دکتر فریبرز بقایی:  فردی که دانش و توان خود را به دلیل وابستگی های ایدئولوژیک در خدمت دستگاه سرکوب و فشار قرار می دهد، ایندوکترینه شده است. چنین انسانی می‌تواند یک پزشک، یک فیلسوف یا یک زمامدار دولتی باشد. فرد، بنده ایدئولوژی می‌شود. آنها را که در زمان هیتلر یا استالین، ایندکترینه شده بودند و در شکنجه، آزار و قتل دیگران شرکت می کردند، نمی‌توان دیگر پزشک نامید. دست‌کم در محافل پزشکی از آنها به عنوان بیمار روانی یا بیمار قدرت صحبت می‌شود.

دکتر صالح زاهدی: چند شب قبل در تلویزیون هلند، گزارشی پخش شد از ساخت یک دست مصنوعی که می‌توانست تا ۷۰ درصد کار یک دست طبیعی را بکند. این انقلابی در ساخت پروتز است که اولین نمونه‌اش ۱۶۰ میلیون یورو خرج برداشته است. مقایسه کنید تلاش برای توانمندسازی افراد معلول را با معلول کردن عمدی یک فرد سالم! اگر از منظر خود جمهوری اسلامی نیز به سود و زیان این قبیل رفتارها نگاه کنیم، هیچکس مقایسه این نظام با طالبان یا عربستان سعودی را افتخاری برای خود نمی‌داند. به نظر من راه حل پایه‌ای برای برخورد با این مشکلات در جامعه ما، تلاش بیشتر برای مبارزه مدنی برای لغو مجازات اعدام یا قصاص است.

دکتر بهرام بیگدلی: خوشبختانه امروز در جهان، مسئله مسئولیت فردی در مقابل جنایات جنگی یا ضد بشری بسیار روشن است. این طبعا شامل پزشکان هم می‌شود. ممکن است پزشکی که از دستور مافوق سرپیچی می‌کند، کارش را از دست بدهد. اما در غیر این صورت، هیچگاه جامعه ما نمی‌تواند بدون مقاومت مدنی به سوی دمکراسی و آزادی برود. در غیر این صورت ما دچار سقوط اخلاقی می‌شویم. این متاسفانه چیزی است که در حال حاضر در جامعه ما مشاهده می‌شود.

از زمان محاکمه پزشک احمدی ده‌ها سال می‌گذرد؛ طبیبی که از خود سلب مسئولیت کرد و فریاد دادگاهی شدن "بزرگ‌ بزرگ‌‌ها"  را سر داد. آیا با رشد جامعه مدنی و روشنگری، روزی خواهد رسید که هم زمان با ماموران معذور، اجزای دیگر دستگاه سرکوب نیز مجرم شناخته شوند؟