1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

كودكان خوشبخت طلاق؟

شيرين جزايرى۱۳۸۳ فروردین ۱۹, چهارشنبه

بنا به گفته روانشناسان بيشترين آسيب ديدگى روحى و روانى انسان ها وبروز انواع بيمارى هاى ناشى از آن از قبيل افسردگى، ترس، اضطراب و غيره پايه در تجارب تلخ دوران كودكى ما دارند. تا به حال چند بار اين جمله را شنيده ايد: «به خاطر كودكانم همه چيز را تحمل كردم.»؟ شايد شما هم از جمله كسانى باشيد كه بكرات به آن برخورد كرده اند. در اين جا اين سوال مطرح مى شود كه آيا كودكان در شرايط ناسازگارى و آشوب و كاربرد خشونت در خانواده ر

https://p.dw.com/p/A6Q3
عکس: AP

شد روحى و روانى سالمى را خواهند داشت؟ شنيدن توهين و فحاشى و ديدن صحنه هاى تحقير، كتك خوردن مادر و آزار او و همچنين واسطه قرار گرفتن كودكان براى كاهش اين خشونت چه تاثيرى در زندگى آنان برجاى خواهد گذاشت؟

تحمل خشونت و آزار در زندگى خانوادگى كه اغلب توسط مادران انجام مى گيرد نه تنها كمكى براى آينده و رشد كودكان نيست بلكه موجب ايجاد احساسات نااميدى، ترديد، ترس و عدم اعتماد به نفس در آنان مى گردد. كودكان به والدينى نياز دارند كه بتوانند از نظر روحى بر آنان تكيه كنند. در شرايط بسيار دشوار زندگى مشترك ، شايد طلاق بدترين راه حل نباشد.

كودكان بعد از گذران دوران اوليه سختى ها و با آشنايى و تا حدى عادت به ريتم جديد زندگى و ديدار پدر و يا مادر، در شرايط روحى بمراتب بهترى به نسبت حضور در درگيرى هاى دائمى والدين بسر خواهند برد. اين ثبات روحى درست بيشترين چيزى است كه كودكان به آن نيازمندند.

شرايط زندگى زنان بعد از طلاق در ايران به مراتب دشوار است ولى عليرغم اين وضعيت هشتاد درصد طلاق ها از سوى آنان درخواست مى شود. مشكلات اقتصادى، تنهايى، در مواردى طرد از خانواده و فاميل، تحمل سركوفت و طعنه اطرافيان و غيره وغيره از حداقل مشكلات بعد از طلاقند.

اما در شرايطى كه زندگى مشترك به جهنمى تبديل شده است حضور و زندگى دائمى در اين جهنم براى همه شركت كنندگان طاقت فرساست. در اين ميان كودكان بيشترين آسيب ها را از اين كشمكش ها مى بينند. در شرايطى كه راه حل هاى مختلف به بن بست رسيده اند و امكانات متفاوت تجربه شده اند، طلاق يك فاجعه نيست، بلكه برعكس در صورت لزوم يك راه حل است.

بر اساس آخرين بررسى هاى مركز آمار ايران ميزان طلاق در كشور افزايش يافته است و بيش از يك دهم ازدواج ها به طلاق مى انجامند و سى درصد طلاق ها در تهران اتفاق مى افتند.

روند فزاينده مشكلات افتصادى، بيكارى، اعتياد، سنت ها ى دست و پا گير و دخالت خانواده، انجام خشونت عمدتا از طرف مردان، ايراد ضرب و جرح و ازدواج هاى اجبارى از جمله دلايل بى شمار طلاق هستند.
دكتر حميديان رئيس مجمع قضايى خانواده ايران در اين باره مى گويد: چون در خواست طلاق از سوى مرد همواره اداى كليه حقوق عرفى، شرعى و قانونى زن ، مانند مهريه و غيره را به دنبال دارد، بنابراين مردان در اين شرايط همسران خود را در شرايطى قرار مى دهند كه زنان در امر طلاق پيشقدم شوند.

خانم نيره توكلى در جواب اين سوال كه چرا اعضاى خانواده گاه تا مرز بردگى، خشونت در خانواده را تاب مى آورند مى گويد: پاسخ شايد اين باشد كه در بسيارى موارد بهاى ترك خانواده اى كه در آن ابتدايى ترين حقوق انسان ها زير پا گذاشته مى شود بسيار سنگين تر از تحمل آن است.

اما اگر طلاق در شرايط مناسب انجام گيرد جدايى نبايد الزاما به عنوان يك فاجعه، بلكه مى تواند به عنوان يك راه حل و مفرى براى رهايى از مشكلات به هم تنيده شده تلقى گردد.
تحقيقات جديد نشان مى دهند كه در آثار منفى طلاق مبالغه مى شود و جنبه هاى مثبت آن ناديده انگاشته مى شوند. به طور معمول بچه هاى بجا مانده ازطلاق درهم شكسته و نااستوار و از درون چند پاره توصيف مى شوند.

آنچه كه به شكست درونى و جراحت شديد روحى و روانى آنان مى انجامد تحمل طولانى درگيرى هاى پدر و مادر است. اين كودكان در زندگى روزمره خود از طريق اين درگيرى هاست كه بيشترين صدمات را مى بينند. گفته مى شود كه كودكان در يك خانواده از هم پاشيده در مدرسه نمى توانند درس بخوانند و معتاد خواهند شد و به عنوان يك بزرگسال اگر بتوانند يك رابطه عاطفى و خانوادگى ايجاد كنند، در آينده جزء كسانى خواهند بود كه آن را از هم خواهند پاشيد.

امروزه محققان و دانشمندان اين پيش داورى ها و همينطور تصاوير كليشه اى عرضه شده از كودكان بعد از طلاق را رد مى كنند.

پرفسور رمو لارگو متخصص بيمارى هاى روحى كودكان از زوريخ در كشور سويس در اين باره معتقد است كه بچه ها الزاما زير فشار جدايى و طلاق والدين رنج نمى برند و اين موضوع قطعى نيست كه در صورت بروز اين حادثه در زندگى، آنان دچار مشكلات طولانى جسمى و روحى بشوند.

خانم زابينه والتر روانشناس كودكان ازشهر مونيخ در كشور آلمان علاوه بر تأييد اين موضوع مى گويد يك بار تحمل فشار فاجعه طلاق در يك خانواده بسيار كمتر از تحمل و تجربه روزانه اختلافات دائمى و كشمكش و نزاع بين پدر و مادر ايجاد بار سنگين مشكلات روحى و روانى براى كودكان مى كند. روح حساس كودكان با ديدن اين امر كه زندگى مشترك پدر و مادر در واقع فقط نقابى براى پوشاندن درگيرى هاى بين آن دوست، دچار لطمه جبران ناپذيرى مى شود.

از نظر اجتماعى اين كودكان ديگر طرد شده نيستند. اصطلاح بچه هاى بى سرپرست طلاق ديگر در واقعيت بسيارى از جوامع نقش زيادى بازى نمى كند.براى نمونه سالانه در كشور آلمان صد و پنجاه هزار كودك در موقعيت طلاق والدين خود قرار مى گيرند. طبق آخرين آمارها در كشور آلمان بين سى تا چهل درصد ازدواج ها به طلاق مى انجامند.اين آمار در ايران نزديك به ده مميز هفت دهم درصد مى رسد.

در زمان حاضر از هر شش كودك در كشور آلمان يكى، و طبق پيش بينى كارشناسان تا دهه آينده از هر سه كودك يكى، در زندگيش جدايى والدين را تجربه كرده است. هم اكنون ده درصد از والدين به عنوان پدر يا مادر به تنهايى كودك خود را بزرگ مى كنند و پانزده درصد كودكان در خانواده جديد با پدرخوانده و مادرخوانده زندگى مى كنند.

پرفسور لارگو متخصص بيمارى هاى روحى كودكان در اين مورد معتقد است كه تهيه امكانات مناسب براى پرورش كودكان بيشتر اهميت دارد تا مسئله شكل خانواده. موضوع مهمتر چگونگى رفتار با كودكان است و همينطور برطرف كردن نيازهاى آنان. از جمله در اينجا نوع رفتار باهمسر قبلى ازاهميت بسيار برخودار است. نزاع و خشونت دائمى مابين والدين بيشترين صدمه را به رشد كودك مى زند و در او حس عدم اطمينان به خود را ايجاد مى كند. نظر پرفسور لارگورا مى توان بدين ترتيب خلاصه كرد كه بسيارى از مشكلات كودكان به دليل جدايى والدين از يكديگر نيستند بلكه ناشى از فشارهاى معمول بر خانواده مى باشند.

اين نظر را خانم ماريس هترينگتون به عنوان روانشناس كودكان نيز تاييد مى كند. در يك پژوهش بسيار طولانى محققان سى سال تمام ۱۴۰۰ خانواده و بيش از۲۵۰۰ كودك را در زندگى خود مورد تحقيق قرار داده اند. ۸۰ در صد كودكان بعد از طلاق والدين در طولانى مدت كاملا طبيعى به رشد خود ادامه مى دهند. نتيجه اينكه تابحال تأثيرات منفى جدايى والدين بسيار غلوآميز بيان شده اند و برخى از اوقات نكات مثبت زندگى مشترك به شكل اغراق آميزى توصيف گرديده اند.

اين نظر شايد بيشتر بر پايه تحقيقاتى استوار است كه وضعيت خانواده ها را در سال اول و يا دوم بعد از جدايى بررسى كرده است. اين مدت كوتاه كافى نيست تا ما بتوانيم تأثيرات كوتاه مدت و طولانى مدت جدايى والدين را بر كودكان از يكديگر تفكيك كنيم. اين خانم روانشناس بر ضرورت مطلق حمايت از كودكان تاكيد مى كند. اين نه تنها مهمترين موضوع در زندگى آنان است بلكه اغلب تنها عامل نگهدارنده كودكان در زندگى اجتماعى است.

آن ها در اين شرايط مى بايست حس اطمينان خود را به والدين از دست ندهند. با اين شرط طى كردن دوران جدايى براى آنان راحتر مى گردد و اضطراب كمترى را براى آنان ايجاد مى كند. متاسفانه در زمانى كه اختلافات بالا مى گيرد به نيازمندى هاى كودكان كمتر توجه مى شود. اين امر بخصوص در سال هاى اول و دوم جدايى به وضوح ديده مى شود. بسيارى از والدين در اين شرايط از كودكان به عنوان امكانى براى تسلى خود سود مى جويند و از آن ها خواستار تعيين راه حل براى زندگى خود مى شوند و يا با آن ها در مورد طلاق و مشكلات ديگر مشورت مى كنند.

پرفسور لارگو شديدا بر عليه دخالت دادن كودكان در موضوع اختلافات، جدايى و مشكلات ناشى از آن مى باشد. به نظر او اين اقدامات باعث ايجاد فشار اضافى بر كودكان و بوجود آوردن ترس و احساس ناامنى شديد در آنان مى گردد. كودكان تصور بكلى متفاوتى از مفاهيمى مانند عشق و يا زمان دارند. در بدترين حالت توضيحات اضافى والدين آنها را دچار سردرگمى و عدم اطمينان به وضع خود مى كند. در كنار كودك بودن بهتر از هر توضيح و تشريح اضافى است.

پرفسور لارگو توصيه مى كند كه زمانى به توضيح نياز است كه كودكان آن را سوال كنند. بايد به اين مسئله توجه شود كه بعد از جدايى از كودكان به عنوان جانشينى براى همسر استفاده نگردد و آنان را طرف مشورت قرار نداد. كودكان به احساس اطمينان براى زندگى خود نياز دارند و نمى بايست از آن ها خواست كه طرف يكى از والدين را بگيرند.

شايد اقداماتى از قبيل تغيير ندادن برنامه روزمره كودك، رفتن به مدرسه و مهد كودك، انجام وظايف خود مثل تميز كردن اتاق و وسايل شخصى، توجه وصرف وقت بيشتر به آنان، پرهيز از بيان تنفر و ابراز خشونت در حضور آنان و در صورت امكان استفاده از كار متخصصان، كمكى در جهت به حداقل رساندن صدمات روحى و روانى كودكان در اين شرايط باشد.