1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

كورت وايل. موسيقى‌دان ِمهاجر

۱۳۸۴ اسفند ۲۷, شنبه

”من هيچگاه موافق به كار بردن ِ واژگان ِ ”موسيقى سنگين” و يا ”موسيقى سطحي” نبوده‌ام. به نظر من موسيقى يا خوب است، يا بد. و فقط اينجاست كه تفاوت‌ها مشخص مى‌شوند.”

https://p.dw.com/p/A7Vd
يكى از دوستانش مي گفت: با آن عينك روشنفكرى، چون پرفسورهاى كم حافظه بود.
يكى از دوستانش مي گفت: با آن عينك روشنفكرى، چون پرفسورهاى كم حافظه بود.عکس: AP

كورت وايل، فرزند آلبرت و اِما وايل، در دوم ماه مارس سال ۱۹۰۰ ميلادى در شهر دساو، در شرق آلمان به دنيا آمد. خانواده آنها از يهوديان قديمى آلمان به حساب می‌آمدند. پدرش معلم بود و رهبرى گروه كر كنيسه را به عهده داشت و ارگ می‌نواخت.

كورت با تعليمات پدر در زمينه موسيقى، كودكى و نوجوانى را گذراند و خود نيز رهبرى گروه‌هاى موسيقى مختلفى را به عهده گرفت. با فعاليت‌هاى هنری‌اش در شهرهاى دساو و لودنشايد، از همان دوران جوانى به شهرتى فراوان دست يافت.

در برلين به تحصيل آهنگسازى و رهبرى اركستر پرداخت. به سبك‌هاى گوناگون موسيقى علاقمند بود و خود را به سبك خاصى وابسته نمی‌ساخت. از آثار كلاسيك تا مدرن را می‌نواخت، بالت، موزيكال، اپرا، اپرت و ديگر ژانرهاى هنرى را تجربه می‌كرد و می‌خواست خود را در اين ميانه بيابد.

كورت ِ جوان كه به گفته‌ى يكى از دوستانش با آن عينك روشنفكرى، چون پرفسورهاى كم حافظه شده بود. در خانه‌ی جورج كايزر، نمايشنامه نويس بزرگ هم عصر خود، با لوته لنيا، هنرپيشه و رقصنده‌ی سرخ مو و با نشاط اتريشى آشنا شد. اين دوستى سرآغاز فعاليت‌هاى هنرى آن دو با يكديگر گشت و به ازدواج آن دو در سال ۱۹۲۶ انجاميد.

كورت وايل در كافه رمانتيك، كه محل تجمع هنرمندان تاتر، موسيقی‌دان‌ها و نويسندگان آن زمان بود، با پل هيندميت، ارنست تُخ و داريوس ميلهاود در مورد وظايف اپرا و نقش اين رشته‌ی هنرى در دوران كنونى به بحث می‌پرداخت. هر سه موسيقى دان بر اين نظر بودند كه اپرا در عصر حاضر بايد مردمى‌تر گردد و ريتم تندترى بيابد. اپرا همچنين بايد شرايط اجتماعى را با ديدى انتقادى تبلور دهد و از پرداختن و توسعه‌ی موسيقى برآمده از امريكا، موسيقى جاز، غافل نماند.

كورت وايل در اين دوران هنرى‌اش دو اپراى ”قهرمان” و ”قيصر اجازه عكسبردارى از خود را صادر كرده” با همكارى جورج كايزر به پايان رساند. دو اپرايى كه با موفقيت فراوان در شهر لايپزيك به اجرا درآمدند.

در همين زمان بود كه جشنواره موسيقى شهر بادن بادن ِ آلمان از كورت وايل خواست تا اپرايى براى اين جشنواره تهيه كند. وايل با قبول اين پيشنهاد به جستجوى شاعرى پرداخت كه بتواند شعرهاى اين اپرا را خلق كند. جستجوى وايل به نتيجه رسيد و او با برتولت برشت آشنا شد. اين آشنايى به فعاليتهاى مشترك اين دو انجاميد.

اولين اثر آن دو اپرت ”اوج و سقوط ِ شهر ماهاگونی” بود كه در شهر لايپزيك آلمان به اجرا درآمد و با وجود توفيق فراوان، خشم شديد اعضاى حزب ناسيونال سوسياليست آلمان را به همراه داشت. نازى‌ها كه به تدريج قدرت می‌گرفتند، به خاطر محتواى اپرت در اجراهاى مختلف به سالن می‌ريختند و اجراى اين برنامه را بر هم می‌زدند.

برشت و وايل، اين دو نابغه‌ی هنرى زمانه، پس از ماهاگونى به پرداختن اپراى ديگرى دست زدند كه محتواى آن نيز به مسائل اجتماعى زمانه و دنياى گدايان، دزدان و روسپيان می‌پرداخت. نمايش مشترك دوم آنها ”اپراى سه پولی” برداشتى از نمايشنامه‌ی پل گاى بود با نام ”اپراى گدايان” اجراى اوليه اين اپرا در سى و يكم ماه اوت سال ۱۹۲۸ ميلادى در برلين با موفقيت فراوانى روبرو شد و يكى از بزرگترين اپراهاى عصر حاضر گشت.

به تدريج همكارى برشت و وايل اما به خاطر اختلاف نظرها شان در نگرش هنرى به رويدادهاى اجتماعى با بحران روبرو شد و همكارى هنرى اين دو هنرمند با يكديگر قطع شد. در غروب ِ سى ام ژانويه سال ۱۹۳۳ ميلادى سازمان جوانان نازى كه به SA مشهور بود به خيابان‌ها ريختند و به قدرت رسيدن هيتلر را با مشعل‌هايى در دست جشن گرفتند. اين در حالى بود كه آخرين اپراى كورت وايل به نام درياچه‌ی نقره ای، نوزده روز بعد، در هجدهم فوريه همان سال به رغم مخالفت‌هاى نازى‌هاى تازه به قدرت رسيده ، در شهر لايپزيك به اجرا درآمد و موفقيت ديگرى را نصيب او كرد.

نازى‌ها از موسيقى كورت وايل متنفر بودند و آن را هنرى فاسد و منحط می‌ناميدند، هنرى كه بايد با آن به مخالفت پرداخت و از ميانش برد. به تدريج نواختن ِ آثار او ممنوع شد و شرايط زندگى كورت وايل در آلمان آن قدر سخت گرديد كه او مجبور به مهاجرت گشت. يك ماه پس از اجراى درياچه‌ی نقره ای، او در ماه مارس سال ۱۹۳۳ به فرانسه گريخت و دو سال بعد از آن، در سال ۱۹۳۵ به ايالات متحده‌ی امريكا رفت.

بسيارند هنرمندان و روشنفكرانى كه در مهاجرت با سر و رويى آشفته انتظار بازگشت را می‌كشند و هر لحظه زندگى در تبعيد براى شان دردآور است. فعاليتى نمی‌كنند و افسردگى و ياس تنها محصول زندگى آنها در مهاجرت می‌گردد. وايل اما چنين نبود. او با جامعه‌ی جديد به سرعت خو گرفت، زبان انگليسى را به خوبى آموخت و كار موسيقى را در امريكا با جديت فراوان دنبال كرد.

در سال ۱۹۳۷ اپراى ”راه جاودان” او به كارگردانى ماكس راينهارد ِ بزرگ در اپراى مانهاتان نيويورك با موفقيت به اجرا در آمد. پس از آن قطعات موزيكال فراوانى از وايل در اين كشور به اجرا دورآمدند و او را در اين كشور نيز به اوج شهرت رساندند. براى وايل فرقى نمی‌كرد كه آيا قطعات سروده او در سالن‌هاى بزرگ به اجرا در آيند يا در محافل كوچك.

او فعاليت‌هاى هنرى خود را از هيچ گروهى كه توانايى كار داشتند ، دريغ نمی‌كرد. در سال ۱۹۴۰ در اوج جنگ جهانى دوم در مصاحبه اى گفت: ”من فكر نمی‌كنم كه به مقام من به عنوان يك موسيقيدان خدشه اى وارد شود، اگر با رسانه‌هاى همگانى مثل راديو، تاتر، سينما و يا هر رسانه‌ی ديگرى همكارى كنم. من هيچگاه موافق به كار بردن واژگان ”موسيقى سنگين” و يا ”موسيقى سطحی” نبوده ام. به نظر من موسيقى يا خوب است، يا بد. و فقط اينجاست كه تفاوت‌ها مشخص می‌شوند.”

يكى از مشكلات بزرگ ِ وايل، در زمان زندگى و بعد از مرگش اهميتى بود كه مردم، بخصوص در آلمان براى برتولت برشت قائل بودند و او را فقط كسى می‌دانستند كه شعرهاى برشت را ملوديك كرده. خود اما به تنهايى اهميت جندانى ندارد. او در وطن خود از طرف گروه‌هاى مختلفى مورد حمله قرار می‌گرفت. نازى‌ها با برچسب زدن يهودى به او، جلوى فعاليت‌هايش را می‌گرفتند. او را سوسياليت و بلشويك هنرى می‌ناميدند. در شرق آلمان آهنگ‌هاى او را می‌نواختند، اما براى برشت هورا می‌كشيدند و در غرب آلمان نيز تا مدت‌ها از او خوششان نمی‌آمد ، زيرا او را كمونيست می‌دانستند.

بسيارى هنوز هم به اهميت موسيقايى اين هنرمند بزرگ جهانى و موفقيت‌هايى كه او در برادوى امريكا به دست آورد واقف نيستند و نمی‌دانند كه او فقط در ميان سال‌هاى ۱۹۲۲ تا ۱۹۵۰ ميلادى بيش از سى اثر صحنه اى خلق كرده است. امريكائيان او را از آن خود می‌دانند و از فعاليت‌هاى او در آلمان خبرى ندارند.

كورت وايل، اين انسان والا، اين هنرمند بزرگ جهانى و اين يهودى سرگردان در سال ۱۹۵۰ در اثر سكته‌ی قلبى درگذشت.

بعد از مرگ كورت وايل”اپراى سه پولى ” او ۲۶۰۰ بار در برادوى به نمايش گذارده شد. اين اثر به بسيارى زبان‌هاى دنيا ترجمه شده و غول‌هاى آواز جهان از خوانندگان بزرگ اپرا چون ترزا استراتاس، سپرانيست بزرگ كانادايى گرفته تا بزرگان موسيقى راك و پاپ چون استينگ ِ انگليسی، آوازهاى اپراى سه پولى را خواندند.