1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

لزوم توجه به تاثيرات روانى فاجعه زلزله بم

كيواندخت قهارى۱۳۸۲ دی ۱۲, جمعه

فاجعه اى چون فاجعه بم نه تنها جان و مال مردم را آسيب مى رساند، بلكه بر روح مردم نيز زخمى عميق مى نشاند. براى داشتن جامعه اى سالم بايد به جنبه آسيبهاى روانى اى كه بر اثر فاجعه هاى طبيعى به مردم و نيز به امدادگران و مشاهده گران وارد مى آيد توجه داشت و در پى درمان آنها بود.

https://p.dw.com/p/A4Ij
تاثيرات روحى درگيرى در فاجعه و نيز مشاهده آن تا سالها باقى مى ماند.
تاثيرات روحى درگيرى در فاجعه و نيز مشاهده آن تا سالها باقى مى ماند.عکس: AP

زلزله بم موجب كشته، زخمى و بيخانمان شدن دهها هزار انسان در ايران شد. رييس شوراى شهر بم، دكتر عباس اسماعيلى، امروز گفت جمعيت كل منطقه زلزله زده ۱۳۰ هزار نفر بوده و تعداد كشتگان اين فاجعه بيش از ۵۰ هزار نفر است.

كار امدادگرانى كه از ايران و جهان به كمك زلزله زدگان شتافتند، به دو مرحله تقسيم مى شد. در مرحله نخست هدف يافتن زنده ماندگان زير آوار بود، و به موازات آن يافتن مردگان و دفن آنها. در مرحله دوم ديگر اين بازماندگان فاجعه بودند كه نياز به پرستارى و رسيدگى داشتند. به زخمى ها بايد رسيدگى مى شد، سرپايى يا با اعزام به بيمارستانها، سرپناهى بايد براى مردم در نظر گرفته مى شد، آب، غذا، گرما بايد به آنان مى رسيد.

رييس جمهور خاتمى گفت كه دولت تلاش خواهد كرد تا در عرض دو سال شهر بم بازسازى شود. حتى قرار است كه ارگ بم و ساختمانهاى ميراث فرهنگى را دوباره بسازند.
اما متاسفانه هر گاه كه فاجعه اى رخ مى دهد، آن هم فاجعه اى در اين بعد گسترده، تاثيرات آن تا سالها قربانيان را دنبال مى كند. تا امروز در باره آسيبهاى جانى و مالى زلزله بم سخن گفته ايم و هنوز هم دريچه هاى بسيارى هستند كه مى توان آنها را گشود و از ميانشان به فاجعه اى چون فاجعه زلزله بم نگريست.

دريچه تازه اى كه مى توان گشود و از آن به رنج انسانى نگريست، تاثيرات روحى زلزله بم بر انسانهايى است كه اين زلزله را تجربه كرده اند. تاثيرات روانى فاجعه بم دركنه وجود انسانها، در تار وپود روان آنها براى هميشه مى نشيند.

گفتيم انسانهايى كه زلزله را تجربه كرده اند. اين انسانها كسانى اند كه در محيط مى زيستند و در عرض تنها چند ثانيه خانه و عزيزان خود را از دست داده اند. صحنه هاى زلزله، درد و رنج و استيصال انسانى، احساس زير آوار بودن براى هميشه در ذهن آنان ثبت خواهد بود. اين انسانها كسانى نيز هستند كه فاجعه را مشاهده كرده اند. در محل وقوع فاجعه حضور داشته اند، به قصد كمك، اما انسانى را كه از زير آوار بيرون كشيده اند، جانى در بدن نداشته، اين همه كشته، اين همه كودك در ميان كشتگان!

امدادگرانى كه به قصد نجات زندگان به محل فاجعه آمده اند، اما تنها بدنهاى مردگان را از زير آوار بيرون مى كشند، حتى روح و روان باتجربه ترين امدادگران نيز در اين موارد آسيب مى بيند. نااميدى و استيصال نتيجه آن است.