1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

محسن كديور / استفاده از باورهاى مذهبى مردم در جهت منافع خاص سياسى

۱۳۸۴ تیر ۲۱, سه‌شنبه

با وجود اعتراض بسيارى از نيروهاى اصلاح‌طلب به «تخلفات» و «تقلبات» انتخاباتى، پس از انتخاب محمود احمدى‌نژاد به مقام رياست جمهورى در ايران، برخى از نيروهاى وابسته به جناح موسوم به محافظه‌كار در ايران، انتخاب رييس‌جمهور جديد را به امور آسمانى و الهى نسبت دادند و از انتخاب وى به عنوان هديه‌اى الهى ياد كردند. آيا در الهيات اسلامى، اين نوع از استفاده از باورهاى مذهبى مردم مجاز است؟ از نگاه نظريه‌پردازان اسلامى

https://p.dw.com/p/A7RV
محسن كديور: ”رقیب ما به گونه‌ای‌ست که اگر بتواند، می‌خواهد اندیشه ی ما را از بنیاد برافکند“
محسن كديور: ”رقیب ما به گونه‌ای‌ست که اگر بتواند، می‌خواهد اندیشه ی ما را از بنیاد برافکند“عکس: AP

� چه كسى مى‌تواند و صالح است كه پديده‌هاى زمينى را به امور الهى و آسمانى نسبت دهد؟ در همين زمينه، دكتر محسن كديور نظريه‌پرداز الهيات اسلامى و از چهره‌هاى شاخص روحانيت، به پرسشهاى صداى آلمان پاسخ داده است.

مصاحبه گر: بهنام باوندپور

دویچه وله: دکتر محسن کدیور، مدتی ست که باورهای مذهبی مردم برای اثبات حقانیت یک جریان سیاسی خاص مورد استفاده قرار می گیرد، مثلا سخنان اخیر آقای مصباح یزدی ـ نقل به مضمون می کنم ـ در این مورد که مثلا آقای احمدی نژاد هدیه ی امام زمان است و یا سخنان آقای مشکینی در مورد لیست نمایندگان مجلس هفتم که باز اشاره کرده بودند به امضای امام زمان رسیده است. پرسش من سیاسی نیست. می خواستم بدانم الهیات اسلامی دراین خصوص چه می گوید؟

محسن کدیور: سوال، سوال بجایی ست. منتها متون دینی ما به گونه ای ست که متاسفانه همچون برداشتهایی هم از آن ممکن است. در زمان مشروطه نیز، هم موافقان مشروطه مخالفان خودشان را به مخالفت با «ضروری اسلام» متهم می کردند، هم مخالفان مشروطه به همین ابزار دست می یازیدند و آنها هم معتقد بودند هرکس از مشروطه دفاع بکند مرتد شده است. این مشکل آنزمان بوده و متاسفانه در زمان ما هم سوء استفاده هایی از اين جریان می شود. برخی از مسایل مذهبی در واقع استناد به آنها نه اثبات پذیر است و نه ابطال پذیر. اگر فردی ذکر کرد که این جریان مورد اعتماد امام غایب هست، نه می شود اثباتش کرد و نه ابطالش کرد. البته، در ادبیات دینی ما برای جلوگیری از چنین سوء استفاده هایی ملاکهایی ارائه شده است و ظاهرا برخی علمای ما آن ملاکها را دارند زیرپا می گذارند. برای نمونه، گفته شده اگر کسی ادعا کرد که با امام زمان ارتباط دارد و این را ابراز کرد، تکذیبش بکنید. خود این نشاندهنده ی دروغگوبودن همچون فردی ست. زیرا آنها که صلاحیت دارند، به مقامات معنوی رسیده اند که می توانند با عالم ماورای طبیعت تماس برقرار کنند دکانداری نمی کنند یا اینکه بخواهند از این توانایی خودشان استفاده ی مادی ببرند. لذا، گفته اند اینجور افراد را شما محکوم به دروغگویی بدانید، آنها را تخطئه کنید و از آنها دوری کنید. الان استفاده هایی هم که برای مثال در همین انتخابات اخیر صورت گرفت به لحاظ دینی کار صحیحی نیست. چون چنین مطلبی قابل اثبات نیست. حداکثر می توانند موافقین این جریانها بگویند فرد مورد نظر ما با فلان ضوابط سازگارتر است. اما نمی توانند این را نسبت بدهند به، فرض بکنید، امام زمان. به نظر می رسد اینها دارند از کم اطلاعی مذهبی مردم سوء استفاده می کنند یا از اعتقادات دینی مردم به نفع جریان مورد نظر خودشان بهره برداری می کنند و وقتی هم این افراد اشتباه کردند، که اشتباه کردن هم طبعیت بشری ست و هیچکدام از ما ماورای اشتباه نکردن نیستیم، در اینصورت آیا می توانند همچون نکته ای بگویند که اشتباه شان هم به پای آن فرد از اولیای دین یا ائمه بگذارند. نتیجه ی منطقی اینگونه امور بدبین کردن مردم نسبت به باورهای دینی شان در طول زمان خواهد بود، و نتیجه ی کاملا خلاف نظر آن استفاده کننده ها را هم خواهد داشت.

دویچه وله: اصولا چه کسی یا مقامی حق دارد در خصوص اعتقادات عمیق دینی مردم سخنانی از نوع مثلا سخنان آقای مصباح یزدی را بزبان بیاورد؟ آیا اصولا الهیات اسلامی چنین حقی را به کسی داده است؟

محسن کدیور: یکی از نکات مثبت اسلام این است که هیچ مقامی مشخص نشده است مانند کلیسا، مانند پاپ که بگوییم او سخنگوی اسلام است و دیگران نیستند. هرکسی که به لحاظ عرف علمی علمای دین، عالم محسوب می شود او می تواند بعنوان عالم دین سخن بگوید. از این زاویه نمی توانیم آقای مصباح یا دیگران را محکوم کنیم که شما سخن نگویید. آنها هم حق دارند سخن بگویند. منتها، ضرب المثلی ست از فارسی که می گوییم «شنونده باید عاقل باشد». ما می بایست کاری بکنیم که مخاطبین مان، توده ی مردم به آن حد از ارتقای فرهنگی برسند که این سخنان را که پایه ی مذهبی قوی ندارد، مراد استناد امور جزیی اثبات نشده به اولیای دین است، اینگونه امور را باور نکنند. تا وقتی کم اطلاعی مذهبی یا خدای ناکرده جهل دینی در توده های مردم ما هست یا در هر جامعه ی دیگری هست، اینگونه استفاده های ابزاری از دین طبیعی خواهد بود. لذا پاسخ به سوال شما به شکل کوتاه اینست، در اسلام نمی توانیم ممنوعیت برای گویندگان ایجاد بکنیم. می بایست فرهنگ شنوندگان را ارتقاء بدهیم.

دویچه وله: آیا اظهاراتی از نوع سخنان آقای مصباح یزدی نمی تواند پیامدهای خطرناک داشته باشد؟ مثلا کسی که به این سخنان باور بیاورد، آیا حاضر به دست زدن به هرعملی برای حمایت مثلا از آقای احمدی نژاد نیست؟

محسن کدیور: چرا. اما راه مواجهه با این مسئله نقد سخن نادرست است و نه ممنوع کردن زبان گوینده. من معتقد هستم حتا اگر ما در قدرت می بودیم به امثال آقای مصباح و دیگران اجازه ی سخن گفتن می دادیم. اما، جو جامعه را چنان ارتقاء می دادیم، و می باید بدهیم، تا این سخنان شنوندگانش را به فکر وادارد. یعنی در شنوندگان این نکته را ایجاد بکند که به چه دلیل باید به این سخنان گوش داد...

دویچه وله: البته دکتر کدیور من به هیچ عنوان منظورم ممنوع شدن سخن آقای مصباح نبود، بلکه پیامدهای خطرناک احتمالی آن بود.

محسن کدیور: بله، در مورد آن پیامدها من موافق هستم. بر این سخنان کسی ، فرض کنید یک فردی، که بهرشکلی از صندوق بیرون آمده و خود را نماینده ی امام زمان بداند بالاخره او را از جنس آسمان می داند، نقدپذیر نمی داند و چه بسا به طرق خشنی بخواهد دست بیازد تا او را بر کرسی قدرت حفظ بکند. اینها پیامدهای نسنجیده یی به دنبال خواهد داشت که راهی هم جز نقد منطقی نسبت به این امور، من در نظرم نمی آید.

دویچه وله: به وضوح می بینیم که در ایران تفسیرهای بسیار متفاوت و گاه مانعة الجمعی از مسایل دینی وجود دارد. مثلا یکی از این تفسیرها، تفسیر روادارانه و بامدارایی هست که مثلا شما ارائه می دهید از اسلام، و تفسیرهای دیگری هم وجود دارد که مثلا اصلاح طلبها نامش را تفسیر «تمامیت خواهانه» می گذارند. فکر می کنید آیا خطر این هست که این تفسیر «تمامیت خواهانه» بخواهد تفسیرهای دیگر را کاملا از صحنه و فضای اجتماعی ـ سیاسی و حتا مذهبی ایران حذف بکند؟

محسن کدیور: بله، چنین خطری هست. هم برای اسلام امکان تفسیرهای تا حد متناقض وجود دارد، هم برای دیگر ادیان. حتا در بسیاری از علوم هم ما تفسیرهای کاملا متفاوت و متناقض را شاهد هستیم. اما، تفسیر متناقض پذیرفتن یک حقیقت، یک واقعیت مثل دین، مانع از این نیست که ما برخی از تفسیرها را برحق ندانیم. معتقدم که این امکان در ادیان، اسلام و دیگر مکاتب وجود دارد. منتها وظیفه ی ما اینست آن تفسیری را که صحیح می دانیم چنان تقویتش کنیم و در این منازعه ی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که وارد هستیم با تمام قدرت به شکل مسالمت آمیز و بدور از خشونت بتوانیم از آرای خودمان دفاع کنیم. کتمان هم نمی کنیم که رقیب ما به گونه ای ست، که اگر بتواند، می خواهد اندیشه ی ما را از بنیاد برافکند. اما معتقدم که قدرت اندیشه ی ما با وجود اندیشه ی رقیب مشخص می شود. تا این اندیشه ی تمامیت خواه وجود نداشته باشد مخاطبان ما به برتری اندیشه ی ما پی نخواهند برد. لذا، بنده بهیچوجه معتقد به ریشه کن کردن جریان مقابل نیستم. من معتقدم می باید آنها را نقد کرد، نقدی بیرحمانه هم کرد، نقدی مطابق با انصاف انجام داد تا نقاط قوت و ضعف اش مشخص بشود و در مجموع این مردمند که داوری خواهند کرد و در برداشتهای متفاوت از اسلام آن را که مناسبت تر و صحیح تر می دانند انتخاب می کنند. ضمنا، معتقدم که آرزوی حذف کردن اسلام اصلاح طلب، اسلام دمکراتیک یا بقول ما اسلام رحمانی و معنوی اینها بگور خواهند برد. امکان ندارد این جریان را از ایران حذف کرد. من همچنان معتقدم این جریان در بین جوانان ما و در بین مردم ما بیشترین پایگاه را دارد و در یک فضای باز و آزاد براحتی می توان رجحان را نشان داد.