1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

محمدجعفر پوينده، قربانى ديگرى از قتلهاى سياسى

بهنام باوندپور۱۳۸۲ آذر ۷, جمعه

پاييز هر سال تمامى دگرانديشان ايران فاجعه اى را به خاطر مى آورند به نام “قتلهاى سياسى” كه اينك پنج سال از آن مى گذرد. محمدجعفر پوينده يكى از قربانيان اين قتلها بود. نگاهى به زندگى، آثار و فعاليتهاى اجتماعى و فرهنگى او مى تواند نشانگر اين باشد كه در منطق خشونت هيچكس در امان نيست، و از جمله مترجم “منشور اعلاميه حقوق بشر”.

https://p.dw.com/p/A65G

“افراد اعم از شهروند و بيگانه، مدافع و منتقد، موافق و مخالف، بايد در سخن گفتن به يكسان آزاد باشند. آنان بايد در سخن گفتن آزاد باشند، زيرا بقيه بايد در شنيدن آزاد باشند”. دو جمله ساده نما كه در ايران پيچيده ترين پاسخها را مى طلبد؛ سخنانى از محمدجعفر پوينده يكى از قربانيان قتلهاى سياسى آذرماه ۱۳۳۷۷.

گفته هايى از اين دست كه “جويندگى و ستايشگرى زيبايى و خوش پوشى و همه كمالات انسانى” و “برگزيدن دوست و قدم زدن با او” حق هر انسانى ست، در فضااى آكنده از ترس سال ۱۳۷۷ شهامتى را مى طلبيد كه محمدجعفر پوينده داشت.

محمدجعفر پوينده در سال ۱۳۳۳ در يزد متولد شد، در دانشگاه تهران به تحصيل حقوق قضايى پردااخت، به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن با مدرك فوق ليسانس فاغ التحصيل گرديد. بيش از ۲۰ اثر را از زبان فرانسوى به فارسى ترجمه كرد، مقالات بسيارى نوشت و در چندين مصاحبه به روشن كردن نظرات خود پرداخت. آخرين اثرش ترجمه “منشور اعلاميه حقوق بشر” بود.

آيا علت قتل فجيع محمدجعفر پوينده، به فعاليت او در كانون نويسندگان ايران محدود مى شد و يا باورهاى او كه خود را در نوشته هايش نشان مى دهند باعث شد كه مغضوب گروههاى ترور شود؟ منصور كوشان، نويسنده و دوست محمدجعفر پوينده در گفتگويى با «بخش فارسى دويچه وله» پاسخ مى دهد: “يكى از افرادى كه در آن زمان مى توانست مقاله هاى انديشمندانه اى در اختيار من بگذارد براى «تكاپو» مقاله هاايى كه انديشه هايى را در جامعه ايران پرورش بدهد، محمدجعفر پوينده بود. او هر چيزى ر كه انتخاب مى كرد، با فكر و درايت بود. تنها به دليل فعاليتهاى فرهنگى و دقت نظر و مسئوليتى كه داشت، او جانش را در اين راه باخت. هيچ سابقه ديگرى نقش اساسى در اين مرگ و در اين كشتار عمومى نويسندگان واقعا وجود نداشت. از آنجا كه پوينده با دقت متن هاى ترجمه اش را انتخاب مى كرد و از جمله در همان لحظاتى كه ما تدارك مى ديديم براى برگزارى مجمع عمومى، منشور اعلاميه جهانى حقوق بشر را ترجمه كرد و در ميزگردى كه من در «آدينه» گذاشتم، او يكى از افرادى بود كه نظرات خيلى صريحى در مورد عدم انطباق اعلاميه جهانى حقوق بشر در جامعه ايران اعلام كرد”.

پنج شنبه ۱۹ آذرماه ۱۳۷۷ راديوهاى خارجى پس از اعلام ربوده شدن و قتل محمد مختارى، خبر ناپديد شدن پوينده را هم پخش كردند. نازنين پوينده تنها فرزند محمدجعفر پوينده در تماسى با خبرنگاران مى گويد: “با دفتر رييس جمهورى هم تماس گرفتم، ولى هيچ كمكى نكردند. حتا از كشته شدن محمد مختارى هم در عصر چهارشنبه اطلاعى نداشتند”. تازه شنبه ۲۱ آذرماه بود كه سيما صاحبى همسر محمدجعفر پوينده، پس از جستجوى تمام سردخانه هاى پزشكى قانونى تهران، بدون هيچ نتيجه اى به خانه بازگشت و سپس اداره آگاهى تهران به وى اطلاع داد كه جسد همسرش در بادامك شهريار پيدا شده است.

محمدجعفر پوينده كه بود و چه مى كرد؟ جرمش چه بود؟ پاسخ را از زبان منصور كوشان مى شنويم: “محمدجعفر پوينده يكى از اعضاى فعال جمع مشورتى كانون نويسندگان بود و در اين اواخر كه آن سانحه وحشتناك بوجود آمد و همه ما محكوم به مرگ شديم و او و مختارى متاسفانه از ميان ما رفتند، يكى از اعضاى كميته برگزارى مجمع عمومى كانون نويسندگان بود، يكى از افراد فعال در نوشتن متن نامه ۱۳۴ نويسنده و منشور كانون بود.

اينك پنج سال از قتل كسى مى گذرد كه خلاصه ى تنها جرمش اين بود كه مى گفت: “هرگونه محدوديتى كه در قانون براى آزادى بيان تعيين شود، به وسيله اى براى سركوب انديشه ها و آثار مخالف بدل مى گردد و به همين سبب است كه آزادى قلم بايد از دسترس حكومتها بيرون باشد”.