1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«مدارس اروپايى» محل پرورش انسان هاى اروپايى

اسكندر آبادى \ شيرين جزايرى۱۳۸۳ مرداد ۲, جمعه

امروزه در سراسر اروپا دوازده مدرسه اروپايى به كار مشغول مى باشند. امتياز ويژه اين مدارس اين است كه در آنجا دانش آموزان كه خود از مليت هاى مختلف هستند، همزمان به زبان هاى گوناگون مواد درسى لازم در مدرسه را، مى آموزند. در اين مدارس همچنين معلم ها نيز از مليت هاى متفاوت مى باشند. اين مدارس محلى براى آشنايى با تفاوتهای فرهنگی و زبانی موجود در اروپا هستند و كمك مى كنند هم آموزگاران و هم دانش آموزان، بيش از ديگران به

https://p.dw.com/p/A6Iy
دانش آموزان كلاس ششم در مدرسه اروپايى مونيخ
دانش آموزان كلاس ششم در مدرسه اروپايى مونيخعکس: Europa-Schule

چگونگی همزيستی اين فرهنگها پی ببرد. به اين ترتيب اين مدارس در برخورد با سنتها و فرهنگهای مختلف، ديد بازتری را ايجاد مى كنند.

اولين مدرسه اروپايی در سال ۱۹۵۳ در لوكزامبورگ تاسيس شد. بعدها مدرسه های همانندی در پاريس، بروكسل، اكسفورد و همينطور در كشور آلمان، در شهرهاى مونيخ، كارلزروهه و ازدو گذشته در فرانكفورت، ايجاد شدند. اين مدارس اوايل مخصوص كودكان كارمندان و كارشناسان بلند پايه ای بودند كه براى انجام ماموريتهای شغلى در كشورهای ديگر اروپايی زندگى مى كردند، از قبيل كارشناسان نيروگاه های اتمی و مانند آنها. بعدها اين مدارس به مراكز آموزشی كودكان دو مليتی تبديل شدند. آقای روزبيلد يكى از آموزگاران و دست اندركاران اين مدارس در گفتگويی با ما در باره تجربيات خودش به عنوان چنين مى گويد:

«من در ابتدا ساليان زيادی در يك مدرسه آلمانی تدريس و كار كردم. چند سالی است كه در يك مدرسه اروپايی در كارلسروهه مشغول به كار هستم. تجربه پرباری از كار در اين مدرسه داشته ام. چون نه تنها دانش آموزان از كشورها و فرهنگهای مختلفی در اين مدرسه درس ميخوانند، بلكه همكاران من نيز اكثرا غير آلمانی هستند، براى نمونه از كشورهاى فرانسه، انگلستان، پرتغال و غيره. ما حتی از كشورهای غير اروپايی و از بسياری از كشورهای قاره های ديگر جهان هم دانش آموزانى داريم. اين موضوع باعث ايجاد محيط كاری متنوع و رنگارنگی شده است. دانش آموز به زبان مادری خود آموزش ميبيند. همزمان به آن ها اين امكان داده مى شود كه در مدرسه با زبان و فرهنگ ساير كشورهاى اروپايى هم آشنايى پيدا كنند.»

در اين مدارس به زبان هاى گوناگون همزمان تدريس مى شود. انتخاب اين زبان ها در مدارس مختلف اروپايى متفاوتند. براى مثال در شهر كارلسروهه در آلمان به زبان هاى ، آلمانى، انگليسى، فرانسوى،ايتاليايی و هلندی تدريس ميشود ولی در مدارس بزرگتر تا دوازده زبان مختلف، براى ارائه دروس در مدرسه، مورد استفاده قرار مى گيرند. مسئله مهم اين است كه سه زبان اصلی ، يعنی زبانهای انگليسى، فرانسه و آلمانى كه زبان هاى اداری اتحاديه اروپا نيز هستند، در تمام اين مدارس مورد نيازاند. آقاى روزبيلد درباره وظايف اين مدارس در شرايط امروزى و در اروپاى توسعه يافته با سنت ها و آداب، زبانها و فرهنگ هاى متفاوت اضافه مى كند:

«مسئله بر سر اين است كه پرورش انسان اروپايى مى بايد چند زبانه باشد. وظيفه و هدف مدرسه های اروپايی، پرورش شهروندان اروپايی است. البته پذيرش و آموزش دانش آموزان دو مليتی در دستور كار اين مدارس هست ولی برنامه و هدف كلی آنها تربيت شهروندان اروپايی است. برای اين منظور به كودكان از همان كلاسهای اول زبان دومى هم آموزش داده مى شود. در دبيرستان زبان سومی هم به آن اضافه مى گردد. علاوه بر اين، كودكان به زبانهای غير مادريشان دروس ديگر، مثلا جغرافی و يا تاريخ و يا غيره را ياد مى گيرند. انتخاب اين زبان ها بر عهده خودشان است. بايد بگويم كه دانش آموزان دروس انتخاب شده را هميشه از آموزگارانی ميآموزند كه به زبان مادريشان تدريس ميكنند. يعنی مثلا فرانسوی را حتما از يك فرانسوی و انگليسی را از يك آموزگار انگليسی ياد ميگيرند. غير از اينها دانش آموز با هم مدرسه ايهايش هم تماس چندزبانه پيدا ميكند. برای نمونه بايد يك ايتاليايی و يك آلمانی برای تماس و گفتگو زبان مشتركى پيدا كنند.»

با استقبال زياد والدين از چنين مدارسى تا كنون دوازده مدرسه اروپايی در پهنه اروپا تأسيس شده اند. در پاسخ به اين پرسش كه در درجه اول چه دانش آموزانی در اين مدارس درس ميخوانند آقای روزبيلد مى گويد:
« امروزه اين مدارس فقط براى كودكان كارمندان شركت هاى مختلف و سياستمداران ، برنامه ريزى نمى شوند بلكه همه كودكان از خانواده هاى مختلف و با پايه هاى متفاوت مى توانند به اين مدارس وارد شوند. همينطور كه اشاره كردم، بيشتر كودكان دو مليتی هستند. كودكی را فرض كنيد كه پدر بريتانياييش در شعبه های مختلف شركت زيمنس در كشورهای گوناگون اروپايی كار ميكند. برای اين كودك بهتر است كه در چهارچوب زبان مادری خودش بماند و هرجا ميرود، تحصيلش به زبان انگليسی باشد و تنها در كنار آن زبانهای ديگر مثل فرانسه و اسپانيايی را هم ياد بگيرد. تنها مدارس اروپايی هستند كه چنين امكانی را به كودك مورد نظر ما ميدهند.»

بعد از توسعه اتحاديه اروپا و ورود اعضاى جديد به اين اتحاديه برخى از كشورهاى ديگر نيز علاقمندى خود را از بازگشايى چنين مدارسى در مناطق خود اعلام كرده اند، اما بازگشايى اين مدارس با هزينه هاى زيادى توام هستند. بايد در نظر گرفت كه تمام مكاتبات ادارى و سوالات امتحانات و تدريس به زبان هاى گوناگون هزينه زيادى را دربر مى گيرد. ولى علاقمندى به تبادل فرهنگى بى واسطه به ويژه براى نسل جديد اروپا خواست بسيارى از كشورها و حكومت هاى اروپايى است. اين مسئله زمانى بيشتر مورد توجه قرار مى گيرد كه با توجه به تكنيك وسايل ارتباطى جديد نياز به متخصصان در رشته هاى گوناگون كه همزمان به چند زبان تكلم كنند پيوسته افزايش مى يابد. از آقای روزبيلد پرسيديم كه آيا ميتوان گفت كه در اين مدارس شهروند اروپايی تربيت ميشود؟ او اظهار مى دارد:

«من فكر مى كنم درست همين است. حقيقت اين است كه شهروندان اروپايی واقعا در چنين مدارسی پرورش مييابند. نه اين كه لزوما سطح تحصيل در اين مدارس بالاتر باشد، ولی جو چند فرهنگی و چندزبانگی در اين گونه مدارس باعث ميشود كه دانش آموز از سطح سواد بالاتری برخوردار شود. اين دانش آموزان دوازده سال در اين مدارس درس ميخوانند و پس از اخذ ديپلم موسوم به «ديپلم اروپايى»، ميتوانند در كليه دانشگاه های اروپا و امريكا به تحصيل خود ادامه دهند.»

امروزه اين سوال مطرح است كه وقتى ما از اروپا و اروپائيان سخن به ميان مى آوريم تا چه حد محدوده جغرافيايى اروپا در درنظر داريم. بايد درنظر گرفت كه مهاجران از كشورهاى مختلف و قاره هاى گوناگون، در نسل اول و يا نسل دوم و حتى سوم هم در اين قاره زندگى مى كنند جزء ساكنان و اتباع اين قاره محسوب مى شوند. به همين جهت بسيارى از كشورهاى اروپايى يكى از شروط زندگى در كشورشان را براى مهاجران جديد، آموزش زبان آن كشور دانسته اند. اين مسئله بخصوص براى اين شهروندان جديد، درباره تربيت و امكانات تازه براى كودكانشان مهمتر مى شود. آقاى روزبيلد در پرسش بعدی كه آيا اين مدارس دانش آموزان غير اروپايی هم ميپذيرند؟ مى گويد:

« ما دانش آموزانی زيادى از آسيا، افريقا و امريكای لاتين هم داشته ايم.ولى بايد اذعان كرد كه اكثر دانش آموزان اروپايی هستند. پيش شرط پذيرش اين دانش آموزان دانستن زبان انگليسی يا فرانسه است، كه درجه آن از طريق امتحان دانش آموز مشخص مى شود. افزون بر اين بايد بگويم كه اين مدارس گرچه رسمی و دولتی هستند، ولی مانند مدارس عادی رايگان نيستند به طوری كه بسياری نميتوانند هزينه آنها را بپردازند و شايد اين مسئله بخصوص براى خانواده هاى مهاجر با درآمد كمتر، تا حدى مشكل باشد. ولى در اين مدارس دانش آموزان از همه فرهنگ ها پذيرفته مى شوند».

در پايان از آقای روزبيلد خواستيم بگويد كه چه چيزی اين مدارس را، از ديگر مدارس متمايز ميكند. او مى گويد:

«من فكر مى كنم بزرگترين تفاوت در اين است كه سنت حاكمى از يك ملت و كشور خاص، در اين مدارس وجود ندارد. شاگردی كه ساعت اول درس خود را از يك ايتاليايى، ساعت دوم را از انگليسی و ساعت بعدی را از يك فرانسوی درس ميگيرد، با تفاوتهای فرهنگی و زبانی كه در اروپا هست، آشنا ميشود و بيش از ديگران به چگونگی همزيستی اين فرهنگها پی ميبرد. به اين ترتيب هم آموزگاران و هم دانش آموزان اين مدارس در برخورد با سنتها و فرهنگهای مختلف ديد بازتری دارند.»