1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مسلمانان و دمکراسی سکولار

بهرام محيی از برلين۱۳۸۳ آبان ۱۸, دوشنبه

خانه ی فرهنگهای جهان در برلين، روزهای 4 و 5 نوامبر 2004 شاهد برگزاری کنفرانسی تحت عنوان «مسلمانان در دمکراسی سکولار» بود که به بررسی وضعيت مسلمانان به عنوان بزرگترين اقليت دينی در کشورهای اروپای غربی و آمريکا و تعريف رابطه ی جوامع ميزبان با آنان اختصاص داشت.

https://p.dw.com/p/A7SW
تظاهرات عليه منع روسرى در پاريس
تظاهرات عليه منع روسرى در پاريسعکس: AP

در اين کنفرانس دو روزه که به ابتکار بنياد فرهنگی هاينريش بول و با پشتيبانی شعبه ی امور مهاجران و پناهندگان دولت آلمان و نيز بنياد آمريکايی مارشال در آلمان برگزار شده بود، علاوه بر سخنرانی ها و ميزگردهايی با حضور کارشناسان حوزه های مختلف سياسی و فرهنگی و اجتماعی، مقايسه ای نيز در رابطه با وضعيت مسلمانان در کشورهايی چون انگلستان، فرانسه، آلمان، هلند و ايالات متحده ی آمريکا صورت گرفت.

از موضوعات کانونی مورد بحث و بررسی در اين کنفرانس، وضعيت مسلمانان در کشورهای دمکراتيک اروپايی بود، که پس از رويداد 11 سپتامبر، اين کشورها را با يک چالش جديد فرهنگی، اجتماعی و سياسی روبرو ساخته است. در حال حاضر 20 ميليون مسلمان در کشورهای اتحاديه ی اروپا زندگی می کنند که بزرگترين اقليت دينی در آنجا را تشکيل می دهند. اين امر رابطه ی ميان دولت و دين در اين کشورها را با چالش تازه ای روبرو ساخته و لزوم بازخوانی اين رابطه را در دستور روز قرار داده است.

افزون بر آن، پس از حملات تروريستی 11 سپتامبر، شاهد رشد گرايشی در اين کشورها هستيم که با يک پيشداوری کلی، مهاجران مسلمان را به عنوان خطری امنيتی تلقی می کند. از همين رو فاصله ی ميان اکثريت جامعه و اقليت مسلمان در اين کشورها در حال بيشتر شدن است و گرايش منزوی ساختن مسلمانان را تقويت می کند. اکنون بسياری از مردم در کشورهای اروپايی، حضور اقليتهای مسلمان در آنجا را به مثابه منازعه ای فرهنگی ارزيابی می کنند.

برخی پرسشهای اصلی مطروحه در اين کنفرانس را می توان به صورت زير جمعبندی کرد: با توجه به اين امر که حقوق شهروندی در کشورهای اروپايی مبتنی بر سکولاريسم، يعنی جدايی کامل دولت و کليساست، آيا می توان گفت که طرفداران اسلام سياسی در کشورهای اروپايی، چنين هنجار و ارزشی را زير سئوال می برند؟ آيا رابطه ی ميان دولت و دين در دمکراسی های سکولار، با توجه به مهاجرت گسترده ی مسلمانان به کشورهای غربی نياز به بازتعريف دارد؟ رابطه ی ميان دين و سياست در نتيجه ی اين مهاجرت دستخوش چه تغييراتی شده است و اعتقادات، نهادها و نمادهای دينی می بايست چه نقشی در گستره ی عمومی ايفا کنند؟ آيا می توان اسلامگرايی افراطی را نتيجه ی ناسازگاری و عدم همپيوندی مسلمانان در جوامع غربی ارزيابی کرد؟ رويداد 11 سپتامبر و انتفاضه ی دوم به عنوان نتيجه ی منازعه ميان فلسطين و اسرائيل، در مرزبندی سياسی و فرهنگی ميان جوامع غربی و مسلمانان چه نقشی داشته است؟

پاسخهايی که از طرف سخنرانان به اين پرسشها داده می شد، گوناگون و گاه متضاد بود و بعضا" می توانست بر بخشهايی از معضلات کنونی پرتو افکند. بسياری نيز بر اين عقيده بودند، که يافتن پاسخهايی روشن، نياز به کار جدی و درازمدت و گفتگو ميان فرهنگها را دارد، چرا که مناسبات فکری و فرهنگی ميان مسلمانان و غرب بسيار بغرنج و از منظر تاريخی پر مسأله است. در حال حاضر، تبادل فرهنگی با جهان اسلام بسيار ضعيف است. اما تجربه می آموزد که در صورت دامن زدن به گفتگوها، می توان به فصول مشترک نيز نائل شد. بايد جايگاه اسلام را در جهان فراگير (گلوبال) روشن کرد و بويژه بر اين امر پرتو افکند که اسلام با قوانين اساسی دمکراسی های سکولار تا چه حد قابل تلفيق است.

در کنفرانس همچنين خاطر نشان شد که عليرغم حاد بودن خطر بنيادگرايی اسلامی ـ چيزی که دولتهای غربی با قدرت و با استفاده از همه ی ابزارهای قانونی بايد عليه آن پيکار کنند ـ نمی توان مسلمانان مهاجر در کشورهای غربی را چونان طيفی همگون ارزيابی کرد. چرا که ما با اسلام واحدی روبرو نيستيم و درک و تفسيرهای گوناگونی از اسلام وجود دارد. بسياری از مسلمانان مهاجر، سالهای متمادی در کشورهای ميزبان زيسته اند و با فرهنگ آن مأنوس شده و ارزشهای دمکراسی را پذيرفته اند. البته اين نيز واقعيتی است که بسياری از آنان به دليل نوسان ميان دو فرهنگ متفاوت، دچار گونه ای دوپارگی روحی و روانی هستند و هنوز پيوندهای محکمی با سنت دارند. شايد درست به همين دليل است که جوامع اسلامی در مهاجرت می توانند با روشن کردن مناسبات خود با ارزشهای بنيادين دمکراسی های سکولار مانند احترام به حقوق بشر و حرمت انسان، برابری زن و مرد، جدايی دين از دولت، آزادی برای دگرانديشان و پذيرفتن تکثر، به سهم خود در چيره شدن بر پيشداوريها نقش مهمی ايفا کنند. آنچه که اکنون در کشورهای اروپايی از اهميت عاجل برخوردار است، اينست که نبايد تصويری از اسلام ارائه داد که بيگانه ستيزی در افکار عمومی را تشديد کند و به مرزبنديهای کاذب و نمادين در ميان جوامع مذهبی و اقليتهای دينی منجر گردد.