1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ممنوع الخروج شدن عرفان قانعى‌فرد، پژوهشگر زبانشناس

۱۳۸۵ آذر ۸, چهارشنبه

حق خروج از كشور و ورود به آن همچون حق آزادى بيان يك نوع حق بشرى است. ممنوع الخروج كردن تضييق حقى بشرى است براى سفر كردن و آزادى در حركت. ممنوع الخروج كردن چيزى است در مقوله به زندان افكندن. در سالهاى اخير بسياري از روزنامه‌نگاران و فعالان سياسى ايران ممنوع‌الخروج بوده‌اند. تازه‌ترين مورد مربوط به آقای عرفان قانعى‌فرد، زبانشناس است كه می‌گويد گذرنامه‌اش ضبط شده و جلوى خروج وى را از كشور گرفته‌اند.

https://p.dw.com/p/A5x5
عکس: picture-alliance/dpa

مصاحبه‌گر: كيواندخت قهارى

آقاى قانعى‌فرد، كى و كجا شما مطلع شديد كه ممنوع‌الخروجتان كرده‌اند؟

براي اولين بار به محض بازگشتم به ايران در اول خرداد ۱۳۸۵ در فرودگاه ماموران امنيتى فرودگاه پاسپورت مرا ضبط كردند و از آن موقع من مى‌دانستم كه ممنوع الخروج هستم، تا اين لحظه كه حدودا شش ماه مى‌گذرد.

اطلاع داريد كه چه نهادى شما را ممنوع الخروج كرده است؟

وزارت اطلاعات ايران معمولا به دستور دادگاه انقلاب اسلامى افراد را ممنوع الخروج مى‌‌كنند و نهاد اصلى كه من با اصن مواجه هستم دادگاه انقلاب اسلامى است.

در اين مورد سند و مدركى در دست داريد كه در آن علت ممنوع‌الخروج شدن شما را نوشته باشند؟

بار اول در ۹ مهر ماه ۱۳۸۴ بود كه براى كنفرانس زبانشناسى ايتاليا عازم بودم و مرا در فرودگاه ممنوع الخروج كردند. در آنجا عنوان كردند كه به دستور دادگاه انقلاب پاسپورت مرا ضبط مى‌كنند و ممنوع الخروج هستم. پس از جلسه اول بازجويى با نهاد امنيتى مربوطه در آنجا متوجه شدم كه وزارت اطلاعات اقدام كننده اصلى بوده و دادگاه انقلاب هم تقاضاى آنها را پذيرفته و حكم ممنوع الخروجى من را صادر كرده است. بعد از آن جلسات بازجويى ادامه پيدا كرد و ماجرا تا اين لحظه ادامه دارد.

اين سؤال مطرح مى‌شود كه چرا يك زبانشناس را كه براى شركت در سمينارهاى پژوهشى به خارج كشور رفته ممنوع الخروج مى‌كنند؟

اين سؤالى است كه من از پارسال مطرح كرده‌ام ولى چون من سه سال پيش در زمانى كه در استراليا دانشجو بودم، مترجم واحد روابط بين الملل‌شان بودم و آنجا يك سرى گفتگوهايى را بنا بر سفارش خبرگزارى با شخصيتهاى سياسى داخل و خارج ايران انجام مى‌دادم كه كليه اين مصاحبه‌ها به زبان انگليسى و فرانسه ترجمه مى‌شد و متن فارسى‌اش هم در رسانه‌هاى فارسى‌، چه داخل كشور و چه خارج كشور، منتشر مى‌شد. بعد آقايان اين را گرفتند و اشاره كردند به اينكه لابلاى اين مصاحبه‌ها جملاتى را به كار برده كه اين جملات مورد تاييد آنها نيست. بعد در سال ۱۳۸۴ من در بازجوييهايم به آنها گفتم كه اين مسائل مربوط به سه سال پيش است و ظرف اين سه سال من بارها به ايران آمده‌ام و رفته‌ام و ظرف اين سه سال هر چه از من منتشر شده در باره زبانشناسى و ترجمه بوده است. و اين سؤالى است كه من تا اين لحظه نتوانسته‌ام به جوابش پى ببرم.

چه احساسى داريد وقتى مى‌بينيد كه نمى‌گذارند از كشور خارج بشويد؟

وقتى در دادگاه انقلاب اتهامات مرا اعلام كردند، يكى اقدام عليه امنيت ملى بود، يكى تشويش اذهان عمومى، يكى افترا و توهين و ديگرى ارتباط با بيگانه، كه هيچكدام نه محرز است و نه بنا بر رشته تخصصى من در باره من مصداق دارد. احساسى كه من الان دارم، اين است كه من در مهرماه امسال به كمبريج دعوت شدم براى اينكه مقاله‌ام را ارائه دهم و آقايان گفتند كه حق خروج از كشور را ندارم. در اين ماه اخير هم به اتفاق مادرم كه قصد سفر زيارتى حج را داشتند، مى‌خواستم ايشان را همراهى بكنم كه با برخوردى بس نامناسب از برگرداندن پاسپورت به من احتراز كردند. حتى اعلام كردند كه تا آخر سال حق مسافرت به خارج از كشور را ندارم. از اين طرف هم من براى ارائه فرهنگ لغت يونانى‌ام به دانشگاه آتن در يونان در شب ژانويه دعوت شدم، كه بنا بر اين اوضاع و احوال در آن هم نمى‌توانم شركت كنم. حس من اين است كه چون دغدغه اصلى‌ام زبانشناسى است، نمى‌دانم كه اتلاف وقت و مزاحمت در فرصتهاى تخصصى چه لذتى براى آقايان دارد. من فقط از اين بابت نگران مسأله تخصصى خود هستم.

فكر مى‌كنيد با رجوع به چه نهادى بتوان جلوى نقض حق خروج از كشور را گرفت؟

من فكر مى‌كنم كه نهادى كه بتواند از حق ما دفاع كند يا وزارت علوم است يا وزارت ارشاد. اما بنا بر حكومت فعلى كه آقاى احمدى‌نژاد مسؤول آن هستند، تمام وزرا هم در اين زمينه تعويض شده‌اند و من فكر نمى‌كنم بتوان كارى را خارج از حوزه صلاح ديد آنها انجام داد، مگر اينكه يك سرى نهادهايى بتوانند اين سخنان را بازتاب بدهند.

شما خودتان اقدام كرده‌ايد و جوابى نگرفته‌ايد؟

من تا بحال چندين بار اقدام كرده‌ام ولى تا كنون هيچ پاسخى دريافت نكرده‌ام.