1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

موانع و هزينه مشاركت هاى اجتماعى براى زنان ايرانى

مهيندخت مصباح۱۳۸۴ فروردین ۳, چهارشنبه

آيا ناامنى هاى موجود در فضاى سياسى اجتماعى ايران مهم ترين عامل عدم حضور مستقيم زنان در فعاليت هاى اجتماعى اند؟ آيا دليل اين است كه هزينه هايى كه يك زن براى مشاركت هاى اجتماعى بايست تقبل كند به مراتب از مرد بيشتر است و مثلا خانواده در غياب مرد بازداشت شده از هم نمى پاشد چون زن از آن حراست ميكند؟

https://p.dw.com/p/A7Rt
عکس: dpa

مدتهاست بموازات تحولات پرشتاب منطقه اى و بين المللى و در هم تنيده شدن هر چه بيشتر گره هاى اجتماعى كه جامعه ايران را به آستانه بحران هاى جدى كشانده، انتشار بيانيه از سوى شخصيت ها و گروهها در تحليل اوضاع و ارائه پيشنهاد براى برون رفت از انسدادها خطاب به مردم يا عاملان دشواريها، روندى رو به افزايش يافته است. از جمله نكات جالب توجه در اين روند، دگرگونى هايى است كه به تدريج در تركيب امضاء كنندگان اين بيانيه ها بوجود آمده اند.اگربيانيه هاى دو سه سال قبل الزاما نام شاخص ترين فعالان سياسى اجتماعى را پاى خود داشتند، اطلاعيه هايى چون فراخوان به مردم آمريكا براى جلوگيرى از دخالت نظامى دولت شان در امور ايران يا بيانيه اساتيد دانشگاهها و كارشناسان اقتصادى در مورد وضعيت بحرانى اقتصاد ايران و اين اواخر، بيانيه ۵۶۵ نفره ى هشدارآميز خطاب به حاكمان انتصابى، واجد اسامى وهويت هاى گوناگونى هستند. همزمان در تقسيم بندى جنسيتى امضا كنندگان به فوريت ميتوان ديد كه حضور زنان در اين فهرست ها بسيار اندك است. آيا ناامنى هاى موجود در فضاى سياسى اجتماعى ايران را ميتوان مهمترين عامل عدم حضور مستقيم زنان در فعاليت هاى اجتماعى تلقى كرد؟ آيا دليل اينست كه هزينه هايى كه يك زن براى مشاركت هاى اجتماعى بايست تقبل كند، به مراتب از مرد بيشتر است؟ و مثلا خانواده در غياب مرد بازداشت شده ازهم نمى پاشد چون زن از آن حراست ميكند ؟ يا اصولا زنان ما هنوز در گام هاى آغازين مشاركت هاى اجتماعى اند؟

خانم مرضيه مرتاضى لنگرودى فعال اجتماعى و مدافع حقوق زنان، در پاسخ به اين پرسش كه چرا بيانيه ۵۶۵ نفره با امضاى مسلط آقايان است ميگويد:

” والله من فكر ميكنم يك دليل اينست كه جامعه ايران هنوز كاملا پدرسالار است و اين علقه و سلطه تفكر پدر سالارى حتى از فكر و ذهن نخبگان و روشنفكران ما هم پاك نشده است. يك دليل ديگر اينست كه وقتى متاسفانه در ايران هر مسئله اى حتى پوشش زنان سياسى تلقى ميشود و حاكميت در آن دخالت ميكند، زنان ترجيح ميدهند وارد مسائل اجتماعى نشوند و اين وضعيت تناقض آميزى را براى آنها ايجاد ميكند. از طرفى اين نگاه سياست گريز باعث ميشود حاكمان و سياست موجود آنها را به حاشيه برانند و از طرف ديگر همين عدم حضور زنان در عرصه اجتماع باعث ضايع شدن حقوقشان ميشود. اما در مقابل مردان جامعه ما و حتى نخبگان و مردان آرمانخواه هم سعى ميكنند از زير بار هزينه هايى كه زنان سياسى و آرمانخواه به نظام خانواده و زندگى زناشويى تحميل ميكند، فرار كنند. البته زنان ايرانى الان بيشتر وارد عرصه شده اند اما تعريف خودشان را از سياست دارند. مثلا مقاومت هاى ناگفته و نانوشته اى بين زنان ايرانى وجود دارند كه نمودش حتما امضاى بيانيه ها نيست. آنها از طريق راههاى خودشان عمل ميكنند.”

بايد پذيرفت كه به دليل ناامنى هاى موجود و خطراتى كه در كمين آزادى حاضران يك نشست ده نفره وجود دارد، الزاما حتى مردان امضاء كننده اين قبيل بيانيه ها گردهم جمع نشده و تشكيل جلسه نداده اند. بنابراين منطقى به نظر ميرسد كه فرصت ارائه اين قبيل بيانيه ها به بسيارى، اعم از زن و مرد و بحث پيرامون آن نبوده باشد. با اين همه به آغاز سخن برميگرديم و با خانم مرتاضى لنگرودى اين سوال را طرح ميكنيم كه اگر زنان بخاطرهزينه هاى بالاى مشاركت هاى اجتماعى يا خود كنار ميكشند يا وادار به كنار كشيدن ميشوند، پس جنبش زنان با اتكاء به چه زمينه هايى فعاليت ورشد ميكند؟

” جنبش هاى اجتماعى تغيير شكل داده اند. امروزه ديگر چالش با قدرت به معناى رويارويى آشكار با آن نيست كه اگر موفق نشد، زير زمينى شود. تجارب رفتارهاى چريكـى نشان داده كه آن اتفاق چيز خوبى براى جنبش اجتماعى نبود زيرا مبارزان را از مردم جدا ميكرد. جنبش هاى نوين اصرار دارند شفاف باشند و به صورت آشكار با مسائل دست و پنجه نرم كنند. در عين حال هر چند جنبش هاى اجتماعى ايران بخاطر تبعيض هاى طبقاتى و فقر، مولفه هاى عدالتخواهانه دارند اما امروزه مبتنى بر نيازهاى غيرمادى و غير اقتصادى هم هستند. در بخش زنان موضوع هويت، اعتبار و تخصص بسيار اهميت دارد. زنان اگر فضايى از نظر حداقل امنيت و رفاه برايشان ايجاد شود در اين عرصه ها حرفهاى زيادى براى گفتن دارند. اين زنان به دنبال كسب اعتباراتى هستند كه مبتنى بر هويت و تخصص و توانمند سازى است.”

خانم مرتاضى لنگرودى مى افزايد جنبش زنان با تعاريف جديدى متولد ميشود كه گاه تكان دهنده است. مثلا درعقب افتاده ترين روستاها يا اعماق حوزه علميه قم ديگر به برخى قوانين و فرامين به ديده تقدس نگريسته نميشود. زنها خيلى اوقات ظالمانه بودن آنها را حس ميكنند چون مسائل حقوقى شان مشترك است. آنها سعى ميكنند دستكم با بلاغت به موارد بازدارنده نه بگويند.”

به اطلاعيه بازميگرديم و از خانم مرتاضى لنگروى مى پرسيم درحاليكه بسيارى امضا كنندگان كارشناسان علمى و به اصطلاح تكنوكرات هستند و ما اينهمه زن تحصيلكرده داريم باز چرا جاى اين دسته زنان در بيانيه خالى است؟ مگر نه اينكه ۶۷ درصد ورودى هاى ما به دانشگاه دختران اند؟ سهم آنها از اظهار نظرهاى كارشناسانه چيست؟

” اين درصد بالاى دخترها خيلى فرخنده است و حاصل جنبش سواد آموزى صد سال پيش زنان است. البته مجلس اول مشروطه با اين حق مخالفت كرد. اما نتيجه آن مبارزات الان خود را نشان ميدهد كه اين همه آمار تحصيلكردگان ما بالاست. از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه از ميان همين تحصيلكردگان ۶۵ درصدشان خانه دار ميشوند چون كار نيست و ازتيپ يك دختر تحصيلكرده مدرن به يك زن نفقه بگير مبدل ميشوند.بيكارى و فقر آنها را وابسته به مرد ميكند. در عين حال اينكه دانشگاه آزاد در بسيارى شهرهاى كوچك شعبه دارد باعث شده حق طلبي زنان در همه جاى ايران رسوخ كند. من البته فكر نميكنم صد سال بكشد كه زنان ما به طور ملموس وارد اجتماع شوند. قطعا ما در ده سال آينده در حوزه فلسفه و هنر و علم و اقتصاد متخصصانى اززنان خواهيم داشت كه نمى توان ناديده شان گرفت.”