1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

موسيقى سنتى تا چه اندازه جوابگوى نيازهاى درونى جوانان است؟ / گپى با اعضاى گروه دستان

۱۳۸۵ اسفند ۲۰, یکشنبه

اعضاى گروه موسيقى دستان اين روزها مشغول برگزارى تور كنسرتهايش در اروپا و آمريكاست. گروه دستان از جمله در روز شنبه دهم مارس برابر با نوزدهم اسفند ماه براى اجراى برنامه‌اى تحت عنوان «درياى بى‌پايان» در تالار فيلارمونى شهر كلن روى صحنه رفت. حميد متبسم، سعيد فرج‌پورى، حسين بهروزى‌نيا، پدرام خاورزمينى و بهنام سامانى، اعضاى گروه دستان در ميزگردى با «عصر شنبه» به اين پرسش پرداخته اند كه موسيقى رديف و سنتى ايران ت

https://p.dw.com/p/A6Ba
عکس: dpa

� چه اندازه جوابگوى نيازهاى درونى جوانان امروز است.

(براى شنيدن گفتگوى «عصر شنبه» با اعضاى گروه دستان و گوشه‌هايى از قطعات جديد گروه، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)

مصاحبه‌گر: شهرام ميريان

دويچه وله: در برنامه «عصر شنبه» هستيم و در چارچوب يک ميزگرد هنرى و در خدمت تنى چند از هنرمندان گروه «دستان». آيا موسيقى رديف و بطور کلى هنرى که به موسيقى اصيل و سنتى ايران معروف است جوابگوى نيازهاى درونى نسل جوان امروز هست و يا نه. در آغاز از آقاى حميد متبسم خواهش مى‌کنم که به اين پرسش جواب بدهند.

حميد متبسم: پديده‌هاى فرهنگى و هنرى ميزان تاثيرگذاريشان يا جوابگويشان بستگى به رشد فکرى و سابقه‌ى فرهنگى فردى دارد که مخاطب اين هنر است.

دويچه وله: به اين ترتيب آقاى متبسم من اينطور نتيجه مى‌گيرم که براى در واقع درک موسيقى سنتى يا موسيقى رديف در آغاز بايد آن مخاطب شناختى از رديف و اين موسيقى داشته باشد تا بتواند نيازهايش را جوابگو باشد؟

حميد متبسم: پديده‌هاى فرهنگى و هنرى داراى يک نوع استعاره هميشه در گويش هستند و صحبت مستقيم با شما نمى‌کنند، بلکه با کنايه است و با ظرايف و زيبايى‌هاى خاصى. شما اگر ذهن‌تان آنقدر آماده نباشد که بتوانى هر کلامى را متوجه بشوى، اين زبان مثل يک زبان بيگانه است، مثل زبان ژاپنى و چينى‌ست براى ما که متوجه نمى‌شويم اينها چه مى‌گويند. فقط يکسرى اصوات مى‌شنويم و هيچى نمى‌فهميم. نمى‌فهميم که اينها دارند بهم ديگر عشق مى‌ورزند در آن لحظه، يا با همديگر مشکلى دارند و دارند حلش مى‌کنند و يا بحث سر چه هست.

دويچه وله: آقاى فرج‌پورى، شما صحبت‌هاى آقاى متبسم را تاييد مى‌کنيد، پرسش بعدى من از شما اين است که بگوييد چگونه مى‌شود اين شناخت را در يک مخاطب بوجود آورد و يا آن مخاطب چگونه مى‌تواند اين شناختى را که آقاى حميد متبسم گفتند، برود دنبالش و کسب کند؟

سعيد فرج‌پوري: البته خب اين سوالى که شما مى‌کنيد، اين يک بسترى مى‌خواهد از نظر فرهنگسازى در هر جامعه‌اى و لازمه‌اش اين است که اين آموزش داده بشود. اين آموزش هم چيزى نيست که در ظرف يکى دوسال جوانها يا مردم ما اين را به‌دست بياورند. اين را بايد از همان سالهاى اوليه که مى‌روند مدرسه آموزش موسيقى داده بشود، شناخت پيدا بکنند و تمام زواياى مختلف موسيقى.... حالا يک بخش‌اش ما موسيقى رديفى داريم در ايران، يعنى الان اگر شما ببينيد، خب اين نيست که حتما هرچيزى که اجرا مى‌شود بر پايه‌ى رديف باشد. الان اين موسيقى‌اى که ما اجرا مى‌کنيم با آنچيزى که رديف است خيلى فرق دارد. چون بالاخره موسيقى بعنوان يک پديده تکامل پيدا کرده. موسيقى چهل‌سال پيشى که موسيقى رسمى ما بود و در ايران اجرا مى‌شد، با الان خيلى فرق کرده و حتا صدسال پيش مثلا موسيقى زمان قاجار اجرا مى‌شد، الان که ديگر اينجورى اجرا نمى‌شود. بستر اصلى اينها خب پايه‌اش رديف است. ما رديف را بعنوان يک الفباى موسيقى مى‌بينيم که هر هنرجويى قرار باشد ساز بزند، بالاخره بايد اين شناخت را داشته باشد و بداند رديف موسيقى ايران چيست، دستگاه موسيقى ايرانى چيست. و اين بعنوان يک الفباست براى ما، مثل زبان.

حسين بهروزى‌نيا: من در ادامه‌ى صحبت‌هاى دوستان موافق هستم با اين که ايشان گفتند بايد شناخت قبلى وجود داشته باشد، در عين‌حال فکر مى‌کنم خيلى هم لازم نيست آن شناخت در هرکسى وجود داشته باشد. همانطور که خيلى‌ها رانندگى مى‌کنند، ولى ممکن است از اطلاعات مکانيکى و فنى ماشين اطلاعى نداشته باشند و فقط رانندگى مى‌کنند. اين است که همانطورى که يک هنرمند، يک موسيقيدان يک مسيرى را، مثلا مسير موسيقى کلاسيک يا پاپ و يا جاز را انتخاب مى‌کند براى ارائه کار خودش،‌ مى‌تواند شنونده‌هاى مختلفى را هم داشته باشد، با سنين مختلف. يعنى هم جوانها مى‌توانند به يک موسيقى سنتى و کلاسيک علاقمند باشند و گوش کنند، هم يک کسى که ۷۰ـ ۶۰ سالش هست و ممکن است به موسيقى پاپ علاقمند باشد. يعنى شما اين دوتا را نمى‌توانيد تضادى برايش قائل باشيد و بگوييد که چون موسيقى ايرانى هست،‌ اين جوان نمى‌تواند گوش کند و برايش سنگين است. ما خيلى از جوانها را داريم که اصلا ممکن است علاقه‌اى به موسيقى پاپ نداشته باشند و برعکس به موسيقى سنتى روى آورده باشند. درعين‌حال من خودم فکر مى‌کنم، اشکالى که در موسيقى کلاسيک ايران،‌ موسيقى سنتى ما وجود داشته،‌ عدم تحرک و ريتم بوده در گذشته که خوشبختانه نسل جديد، بخصوص گروه ما، سعى کرده اين اشکال را برطرف بکند.

دويچه وله: آقاى بهروزى‌نيا شما صحبت از ريتم کرديد، اگر اجازه بدهيد من بروم سراغ کسانى که بهرحال در گروه شما اهل ريتم هستند و ريتم گروه «دستان» را در دست دارند. پرسش را بهتر است با ميهمان اين گروه، پدرام خاورزمينى و بهنام سامانى درميان بگذارم. پرسش من از شما اين است که آيا واقعا موسيقى ايرانى حزن‌انگيز است؟

پدرام خاورزمينى: راجع به حزن‌انگيز بودنش من فکر نمى‌کنم اينجورى باشد. همانطور که دوستان اشاره کردند اين بستگى دارد به برداشت هر فردى. خب بهرحال براى من اينطورى نيست که هر روز که مثلا بلند مى‌شوم،‌ حالم يکجور باشد و يک چيزى را گوش کنم و برداشتم مثل روز قبل از گوش کردن همان چيز باشد. و براى ريتم هم خب بهرحال اين چندسال اخير خيلى پيشرفتهاى اساسى صورت گرفته که قبلا يک چنين حالتى وجود نداشت. مخصوصا توى گروه «دستان»‌ که من بصورت ميهمان در خدمتشان هستم، خب تحولات خيلى گسترده‌اى در ريتم اتفاق افتاده.

دويچه وله: آقاى سامانى نظر شما راجع به حزن‌انگيز بودن موسيقى ايرانى و بطور کلى نقش ريتم در اين موسيقى چيست؟

بهنام سامانى: من با نظر دوستان موافقم که در موسيقى ايرانى نه تنها ريتم، حتا در مورد سازبندى سازها... مثلا شما در ايران مى‌بينيد که فقط در موسيقى فولکلور ما بيش از ۲۰ تا ۳۰ نوع ساز کوبه‌اى هست که واقعا روى اين سازها کمتر کار شده يا فقط توى موسيقى فولکلور ازش استفاده شده، در موسيقى محلى و آنهم خيلى ساده نواخته شده با يک تکنيک‌هايى که فقط در قالب خودش بوده. و دراين گروه مى‌بينم که دوستان به اين سازها خيلى توجه مى‌کنند و وقتى اين سازها را مى‌آوريم و مى‌گوييم استفاده کنيم در گروه، استقبال زيادى مى‌کنند و ما هم سعى مى‌کنيم بخاطر آشنايى زيادى که با تنبک داريم، با تکنيک‌هاى تنبک داريم و سازهاى ديگر، بتوانيم آن سازهاى فولکلور و سازهاى محلى را از آن قالب يکنواختش دربياوريم و توى گروه استفاده کنيم که باعث شور و هيجان بسيار مى‌شود.