1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ميزگرد سينماگران ايران در جشنواره نزديکی دور دست در برلين

۱۳۸۳ فروردین ۱۲, چهارشنبه

درخشش فيلمهای ايرانی در جشنواره های گوناگون جهانی، همواره با اين پرسش همراه بوده است که علت اصلی موفقيت سينمای ايران را در کجا بايد جستجو کرد؟ آيا می توان فيلم ايرانی را به دليل رويگردانی هر چه بيشتر از تخيل و داستان و رويکرد فزاينده به واقعگرايی موفق دانست؟ اين پرسشی بود که ميزگرد سينماگران ايران در جشنواره “نزديکی دور دست” در برلين، در صدد يافتن پاسخی برای آن بود.

https://p.dw.com/p/A6BW

يکی از هنرمندان ايرانی شرکت کننده در جشنواره فرهنگی ـ هنری نزديکی دور دست در برلين، در تمثيل باريک بينانه ای متذکر شده بود که در اروپا، هم Iranophobie يا ترس روانی از ايران وجود دارد و هم Iranophilie يا ايراندوستی. اگر بپذيريم که در اين تمثيل هوشمندانه واقعيتی نهفته است، بايد يادآور شويم که سينمای ايران در يک دهه گذشته، از عرصه هايی بوده که به عنصر ايراندوستی در ميان افکار عمومی اروپا و حتی کل جهان، دامن زده است. براستى كه علل موفقيت سينماى ايران در چه نهفته است؟

در ميزگردى كه سخن از آن رفت، علاوه بر بهمن فرمان آرا، فيلمساز پرسابقه ايرانی و سازنده فيلمهايی چون "شازده احتجاب" و "بوی کافور، عطر ياس"، چهار فيلمساز جوان ايرانی يعنی: عليرضا امينی، پرويز شهبازی، ميثم مخملباف و حنا مخملباف شرکت داشتند، که هر يک با يک فيلم در جشنوارة برلين نمايندگی می شوند.

گرداننده اين ميزگرد، در گفتار مقدماتی خود خاطر نشان ساخت که بررسی رابطه ميان واقعيت و تخيل در سينمای ايران، در کانون بحث قرار دارد. کلا نه تنها در سينمای ايران، بلکه در سينمای بسياری از کشورهای جهان، شاهد بازگشت به نوعی واقعگرايی نو و رويکرد به فيلمهای نيمه مستند و نيمه داستانی هستيم.

در سينمای ايران، اين واقعگرايی را برای نخستين بار در تلفيق ميان تخيل و واقعيت، در فيلم مستند"خانه سياه است" ساخته فروغ فرخزاد شاهد بوديم. بعدها چنين گرايشی در فيلمهای سهراب شهيد ثالث تداوم يافت و در فيلمهای عباس کيارستمی به اوج خود رسيد. ريشه اين بازگشت به واقعگرايی را در سينمای ايران، در کجا بايد جستجو کرد؟ در روحيات و خلقيات ايرانيان؟ در مسائل و مشکلات سياسی؟ يا اينکه چنين گرايشی نوعی مد روز است؟ به راستی چرا سينماگران ايران از تخيل به واقعيت گرائيده اند؟

بهمن فرمان آرا در گفته های خود يادآور می شود که پاسخ به اين پرسشها ساده نيست. ما هيچگاه در ايران سينمای تخيلی مطلق نداشته ايم و اصولا" امکانات فنی ما اجازه ساختن فيلمهايی هوليوودی چون "ماتريکس" را نمی دهد. برای نمونه، اسپيلبرگ فيلمساز آمريکايی، در مرحله تدارکاتی فيلم "ژوراسيک پارک" فقط 12 ميليون دلار بودجه صرف تهيه نرم افزار کرده بود. اما کل بودجه هر فيلم ايرانی، حداکثر بين 150 تا 200 هزار دلار است. با چنين بودجه ای در اروپا يا آمريکا حتی کسی حاضر نيست جواب سلام شما را بدهد! جمهوری اسلامی مانع استفاده از تکنولوژی جديد نيست، اما سينمای ايران اصولا چنين امکاناتی در اختيار ندارد. تعداد سينماهای کشور ما 200 تا کمتر از تعداد سينماهای شهر لوس آنجلس است. با اين حال ما ناچاريم با همين امکانات محدود، برای 67 ميليون ايرانی فيلم بسازيم. زبان سينمايی ما زبان ساده ای است. موضوع سانسور در ايران، موضوع تازه ای نيست. محدوده آزاديهای ما شبيه به راه رفتن روی يخ است: گاهی يک گام به جلو بر می داريم و دو گام به عقب! با اين حال به نظر من، وضعيت کنونی، نشانگر زنده بودن و شکوفايی سينمای ايران است که استعدادهای زيادی دارد. فيلمسازان ايرانی نمی خواهند که چند نفری در پشت درهای بسته، برای آفريده هنری آنان تصميم بگيرند.

حنا مخملباف خاطرنشان می سازد که فيلم او "لذت جنون" که در افغانستان ساخته شده است، يک فيلم مستند نيست و در واقع، داستان ترس خود او، مردم افغانستان و شايد مردم ايران و سراسر جهان را روايت می کند.

پرويز شهبازی سازنده فيلم "نفس عميق"، يادآور می شود که بهترين سالهای جوانی خود را تحت تأثير جنگ ايران و عراق و تنش های سياسی جامعه ايران، از دست داده است. او با فيلم "نفس عميق" می خواهد نشان دهد که چطور سياستمداران برای جوانان تصميم می گيرند و لذت زندگی را از آنان سلب می کنند. شهبازی گفته کارنه فيلمساز فرانسوی را بازگو می کند که فيلمساز مانند دماسنجی است که التهابات و حرارت های جامعه خود را نشان می دهد. وی درونمايه اصلی فيلمهای ايرانی را مسائلی توصيف کرد که به سرشت کل بشريت مربوط است.

عليرضا امينی معتقد است که هر فيلمسازی در هر مقطع زمانی، سوژه خود را مستقيما از تجربيات سياسی و اجتماعی پيرامون خود می گيرد. موضوع فيلم او "نامه های باد" نيز به همين سان شکل گرفته است، چرا که خود او نيز در اواخر جنگ ميان ايران و عراق، در جبهه حضور داشته است.

ميثم مخملباف در رابطه ميان سينمای تخيلی و واقعگرا می گويد: بايد ديد هنرمند چه می خواهد بگويد؟ سينمای ايران زبان ساده ای دارد و همه جهانيان اين زبان را می فهمند. وی به اشکال نامرئی سانسور در جهان اشاره می کند و می گويد: اگر در افغانستان، مردم زير برقع طالبان قرار داشتند، در اروپا و آمريکا زير برقع شبکه های قدرتمند خبری مانند CNN و مشابه آن قرار دارند. به گفته ميثم مخملباف، در ايران سالانه حدود 70 فيلم ساخته می شود که بيش از 50 تای آن کپی ارزان فيلمهای هوليوودی است. اما در ميان آنها تعدادی فيلمهای خوب نيز وجود دارد که از طرف سينماگران مطرح ايرانی ساخته شده است.

بهرام محيی گزارشگر صداى آلمان در برلين