1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

ناكارآمدى سياست بحران سازى / گفتگو با ابوالحسن بنى صدر

۱۳۸۵ دی ۱۵, جمعه

آقای ابوالحسن بنى‌صدر بر اين باور است كه انجام مذاكره و گفتگوى مستقيم ايران و آمريكا مشروط به آن است كه هر دو كشور از سياست بحران‌سازى فاصله گيرند. حال آنكه هنوز دولتهاى هر دو كشور براى پيشبرد اهداف خود در داخل مرزهاى خويش نيازمند بحران هستند و همين امر منجر به ناكارآمد شدن سياست گفتگو مى‌شود. در شرايطى كه شمارش معكوس در ارتباط با زمان تعيين شده در قطعنامه ۱۷۳۷ شوراى امنيت شروع شده است، تنها تجديد نظر كردن در س

https://p.dw.com/p/A3tp
ابوالحسن بنى‌صدر، رييس جمهور پيشين ايران
ابوالحسن بنى‌صدر، رييس جمهور پيشين ايرانعکس: DW

ياست اتمى ايران است كه مى‌تواند مانع از بغرنج‌تر شدن اوضاع شود.

مصاحبه‌گر: جمشید فاروقی

دویچه‌‌وله: علی‌رغم اینکه از اولتیماتوم تعیین‌شده‌ی در قطعنامه‌ی ۱۷۳۷ مدت چندانی باقی نمانده و علی‌رغم اظهارات برخی از مسئولان جمهوری اسلامی از جمله سخنان اخیر حسین موسویان عضو مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت مبنی بر پذیرش تعلیق، به‌نظر نمی‌آید جناح تندرو، از جمله خود شخص احمدی‌نژاد، حاضر به تجدیدنظر در سیاست اتمی کشور بشوند. در صورت‌ عدم چرخش در سیاست ایران ارزیابی شما از اقدامات آتی ایران و غرب چه هست؟

ابوالحسن بنی‌صدر: باید بگویم، دو حادثه‌ی مهم در این ایام روی داده است. یکی در جریان انتخابات روی داد، غیر از عدم مشارکت اکثریت بزرگ مردم کشور در انتخابات و آرای سفید و باطله، معلوم شد آن مکانیسم تقسیم به دو که مشخصه‌ی این رژیم بود و حذف یکی از دو دیگر عمل نمی‌کند. اگر توجه کنید لیستها ترکیبی از کار درآمده، منظور آنچه بیرون آمده است بعنوان منتخب. و حادثه دوم مربوط به قضیه‌ی همین قطعنامه‌ی شورای امنیت است که واقع شده که آنهم گویای یک واقعیت مهم دیگری‌ست و آن اینکه سابق براین بحرانهای شدید خارجی موجب می‌شد که مافیاهای نظامی‌ـ مالی می‌توانستند خود را بر بقیه تحمیل کرده و آنها را وادار به سکوت کنند. اما اینبار چنین امری رخ نداده، بلکه برعکس صداها به اعتراض در خود رژیم هم بلند شده است، همین که در سئوال شما هم بود و این خود یک رویداد مهمی‌ست و این دو رویداد نشان می‌دهد که رژیم اولا در درون ضعیف شده، ثانیا نه تنها در دنیای خارج به لحاظ آن اتفاق آرایی که در شورای امنیت به قطعنامه رای داد، بلکه در درون کشور هم در انزواست و ضعیف است. پس، یک رژیم ضعیف چگونه واکنش نشان می‌دهد؟ این موضوع سوال شماست در قبال این تصمیم شورای امنیت. آن گروه احمدی‌نژاد که مشغول است به داد و قال و در زبان تیغ می‌کشد به رخ غرب، اما کار به دست او نیست. کار و مسئولیت مستقیم متوجه آقای خامنه‌ای‌ست. او قبلا گفته بود که تا پای خطر پیش بروید، از آن به ‌بعد وابدهید. حالا آن پای خطر کجاست، خود یک سوالی‌ست. این گروههایی که در خود رژیم از آقای هاشمی‌رفسنجانی، خاتمی و دیگران اینها می‌گویند، وضعیت خطرناک است و آقای موسویان هم گفته است که دیگر از این فراتر نباید برويم. اگر این را مرز خطر بگیریم، باید امیدوار باشیم به اینکه مختصر عقلی در کله‌ی این آقایان بیاید که آن پیشنهاد آقای محسن رضایی عملی بشود، یعنی اختیار بدهند به آقای لاریجانی و او بیاید با آقای سولانا بنشیند و باهم مسئله را حل کند.

دویچه‌‌وله: در همین رابطه آقای بنی‌صدر، الان آقای لاریجانی که اسم بردید، رفته است چین. در هفته‌های آینده البته قطعا می‌شود این تصور را داشت که تلاشهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی هم افزایش پیدا بکند و سعی بکنند در بین کشورهای ۵ باضافه‌ی حداقل شکاف بیندازند و چین و روسیه را به سمت خودشان جلب کنند. به نظر شما در شرایط کنونی اصلا برای جمهوری اسلامی امکان موفقیت چنین سیاستی وجود دارد؟

ابوالحسن بنی‌صدر: نخیر! ببینید، تا تصویب قطعنامه اختیار با چین و روس بود که موافقت بکنند یا نکنند، حالا از این به ‌بعد اختیار دست آمریکاست و این قطعنامه صادر شده است. علاوه بر قطعنامه خود کشورهای غربی هم تحریم وسیعی را شروع کرده‌اند، هم از جهت معاملات بانکی و هم از جهت معاملات بازرگانی. افزون بر اینها وضعیت اقتصادی ایران بسیار خراب است. وقتی موسسه تحقیقاتی آمریکایی می‌گوید که آقای بوش شما یک چند سالی صبر بکنید خود این رژیم می‌آید دنبال آشتی، به لحاظ اینکه تا بیش از سال ۲۰۱۵ ایران نمی‌تواند نفت صادر کند و درآمد نفتی‌اش هم سال به سال پایین خواهد آمد، و ما می‌دانیم که در درون هم ۵۴ استاد کشاورزی به آقای احمدی‌نژاد می‌نویسند که ایران دارد بیابان می‌شود، خب این وضعیت و چنین شرایطی و اینگونه هارت و پورت کردن‌های آقای احمدی‌نژاد کوششی‌ست برای بحران‌سازی که بهای سنگین‌اش را باید مردم ایران بپردازند. بنابراین کاری از این دوندگی‌های بی‌مزه حاصل نمی‌شود.

دویچه‌‌وله: آقای بنی‌صدر «هفته‌نامه اکونومیست» در آخرین شماره‌اش گزارشی داده بود راجع به عوامل بحرانزا در سال ۲۰۰۷، و از جمله اشاره کرده بود به بحران خاورمیانه و اوضاع ایران و همه مسایلی که ما می‌دانیم می‌توانند در گسترش دامنه‌ی بحران موثر واقع بشوند. شما فکر می‌کنید مذاکره مستقیم ایران و آمریکا بتواند تاثیری در کاهش تنش پدید آمده در منطقه داشته باشد؟

ابوالحسن بنی‌صدر: اولا یک مسئله‌ای است که به آن هیچ توجه نمی‌شود. وقتی می‌گویم «هیچ توجه نمی‌شود»، لازم است اضافه کنم که دو شب پیش دیدم که آقای «میشل روکال» نخست‌وزیر سابق فرانسه به این مسئله پرداخت و او هم همین حرف را زد و اتفاقا گفت که به این مسئله توجه نمی‌شود. کدام مسئله؟ این مسئله که آن رابطه‌ی اسراییل و فلسطین و دعواهای اعراب و اسراییل كه محدود به یک منطقه خاص و در یک فضای استراتژیک و ژئوپلیتیک معینی بود، حالا گسترش پیدا کرده است و دیگر آن مسئله‌ی سابق نیست و بسیار پرخطر شده است. یعنی از طرفی متصل شده به آنچه آمریکایی‌ها به آن می‌گویند «تروریسم بین‌المللی» و از طرفی متصل شده به مسئله‌ی بحران اتمی ایران و از طرف دیگر هم متصل شده به وضعیت در عراق و شده است یک مسئله‌ی بسیار پیچیده و غامض. این یک مسئله‌ای‌ست در سطح منطقه. حالا مذاکره با آمریکا وقتی معنا می‌دهد که این رژیم به این نتیجه برسد که دیگر دوران بحران‌سازی و با بحران ادامه‌ی حیات‌دادن تمام شده است. و اگر به این نتیجه برسد، خب باید طبیعت‌اش را هم تغییر بدهد. یعنی رابطه‌اش را هم با مردم ایران تغییر بدهد، چون این بحرانهایی که می‌سازد برای این است بر مردم ایران سلطه‌ی استبدادی خودش را حفظ بکند. این یک تحول مهمی‌ست در رژیم و پایان یک دوره‌ای خواهد شد. آن دو تحول را که من در آغاز به آن اشاره کردم، اگر ابتدا بگیریم، این تحول می‌شود مراحل بعدی‌ آن. و این نیاز دارد که طرف آمریکایی هم احتیاجی به بحران نداشته باشد که در حال حاضر آقای بوش این نیاز به بحران را دارد و شدید هم نیاز دارد. به لحاظ اینکه اکثریت دمکرات را باید در موقعیتی قرار بدهد که مجبور بشوند از سیاستهای او در خاورمیانه حمایت کنند. این است که وضعیتی که ما با آن روبه‌رو هستیم از دو سو موقع نامناسبی‌ست برای این گفتگو و نتایج احتمالی‌اش.