1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نشریه‌های فرهنگی؛ آینه‌ی دار و ندار ما؟

۱۳۸۴ مهر ۴, دوشنبه

کار مطبوعات در ایران و در دو دهه‌ی گذشته همواره با افت و خیزهای فراوانی همراه بوده است. شاید یکی از ویژگیهای مهم این دوران وقفه‌هایی باشد که در انتشار مطبوعات فرهنگی مستقل ایجاد شده است. بسته‌شدن یا وقفه در انتشار مجله‌ها، باعث شده که نقش مطبوعات در ساختن فضای فرهنگی و جریانهای فرهنگ‌ساز به حداقل برسد. با همه مشکلات و موانعی که پیش روی نشریه‌های مستقل است تعدادی از آنها همچنان، و در مواردی نامنظم و با دشواری

https://p.dw.com/p/A6Gd
شهريار مندنى‌پور گرداننده نشريه فرهنگى «عصر پنجشنبه»
شهريار مندنى‌پور گرداننده نشريه فرهنگى «عصر پنجشنبه»عکس: DW

� به کار خود ادامه می‌دهند.

«عصر پنجشنبه» یکی از معدود نشریه‌های شهرستانی است که در سراسر ایران حضور دارد و مطالبی از نویسندگان صاحب‌نام معاصر در آن منتشر می‌شود. شاید یکی از دلایل توفیق نسبی این مجله همکاری شهریار مندنی‌پور با آن است که از نویسندگان مطرح امروز محسوب می‌شود.

او، که سردبیر عصر پنجشنبه است، در گفتگویی برای دویچه‌وله وضعیت نشریه‌های امروز را اینگونه ارزیابی می‌کند: «من تصورم این است که بسیاری نکته‌های مثبت توی این حوزه پدید آمده، و وجود دارد. ما رفته رفته داریم به یک نوع ژورنالیسم حرفه‌ای نزدیک می‌شویم. می‌گویم نزدیک می‌شویم، هنوز خیلی از آن دوریم. اینها مثبت است. رفته رفته داریم یاد می‌گیریم که نشریه‌های مختلفی وجود داشته باشند با صداهای مختلف و با دیدگاههای مختلف، با اندیشه‌های مختلف و حتا با منافع مالی مختلف. این را داریم می‌پذیریم. این به نوعی پذیرش چند صدایی بودن جامعه است و خود تمرین خوبی است. از آن طرف به خاطر مسائل خودمان، به خاطر عقب ماندگی و به خاطر رشد ناهمگونی که در جامعه وجود دارد، طبیعتا مسائل زیادی هم گریبانگیر ما خواهد شد. مثلا در یک نشریه ادبی ـ هنری وقتی کار می‌کنم گاهی وقتها با واقعیتهای تلخی روبرو می‌شوم. از این نشریه انتقاد می‌شود که نشریه‌ی خوبی نیست، مقاله‌هاش، داستانهاش یا شعرهاش خوب نیستند. خود من هم با خیلی از این انتقادها موافقم. نکته این است که نشریه باید سر ماه دربیاید. اگر در نیاید پی‌آمدهای بدی خواهد داشت. و نکته بعدی این است که بعضی وقتها دار و ندار ادبی ما هم همین است. حالا در یک نشریه ممکن است، در هفتاد صفحه ی آن گاهی فقط یک تک شعر در یک صفحه خوب باشد. یا فقط یک داستان خوب در یک شماره چاپ بشود. ما نمی‌توانیم منتظر باشیم که در هر شماره هفتاد صفحه شاهکار چاپ بشود. انتقادها توی این حوزه‌ها می‌چرخد و خیلی وقتها انگیزهای شخصی پشت انها نهفته است.»

وى ميافزايد: «مسئله بعد در جای خود نبودن افراد است. حتا به نظر من غلط است که منی که داستان‌نویسم بیایم و توی این حوزه کار کنم. که یک جهان دیگری است. دنیای من جهان داستان است و ژورنالیسم جهان بسیار حرفه‌ای است که شاید من صلاحیت نداشته باشم توی آن حوزه کار کنم. و این اتفاق یعنی در جای خود نبودن. همین اتفاق در خیلی از نشریه‌ها و روزنامه‌های ما رخ می‌دهد. در صفحات ادبی روزنامه‌های ما نسل جوان مشغول به کار شده. این خیلی خوب است، فضا پیدا کردن. اما این بی‌تجربگی و حتا گاهی دورنما نداشتن از آینده، پیامدهای بسیار منفی هم می‌تواند داشته باشد. ارزشها ممکن اسن به هم بریزد و خیلی مسائل دیگر که به نظر باید روی آن بیشتر فکر کرد و دقیقتر نتیجه گرفت.»

در سالهای اخیر مطبوعات کمتر جای بحثها و جدلهای قلمی روشنفکران و نویسندگان بوده است، علت چیست؛ مطبوعات ظرفیت پرداختن به این بحثها را ندارند یا نویسندگان کمتر به مقاله‌نویسی و نقد روی می‌آورند؟

«اولین نکته‌ای که می‌توانم بگویم این است که بخوبی می‌دانم که اگر مجله‌ای در یک یا چند شماره از این جدلها و مطالب تند را چاپ کند تیراژش به سرعت بالا خواهد رفت و موفق هم خواهد شد. اما متاسفانه به نظر می‌آید که ما هنوز ظرفیت نقد پذیری یا نقد کردن را آنچنان که باید نداریم. هنوز یاد نگرفته‌ایم. هنوز منتقدان ما تعداد انگشت‌شمار هستند. اینها هم کمتر وارد این حوزه می‌شوند و سعی می‌کنند در همان حوزه آرام و آکادمیک خودشان کار کنند.»

آيا تهران مرکز همه یا مهمترین حوادث فرهنگی و بلعنده‌ی بیشتر امکانات کشور است. این تمرکز بیش از حد، کار شهرستانیها را به حاشیه نمی‌راند، یا دور بودن از مرکز در کار نشریه اختلالی ایجاد نمی‌کند؟

«مسلما تاثیر دارد. همین فضای باز و تا حدی حرفه‌ای‌تری که در تهران وجود دارد گاهی مشکلاتش کمتر است. در شهرستان، باید بپذیریم که بستگیها و تنگ‌نظریهایی وجود دارد که در تهران نیست. از طرف دیگر در شهرستان آدم یاوریهایی می‌بیند که ممکن است در تهران کمتر پیدا بشود. اینجا همانطور که می‌تواند برخوردهای دشمن‌خو و منفی با یک نشریه‌ای که توی شهر خودشان راه افتاده بشود، از طرف دیگر می‌تواند برخوردهای خیلی مثبت و سازنده هم با چنین نشریه‌ای بشود. اما به طور کلی کار سخت‌تر است. اولین پیش‌فرضی که وجود دارد و خیلی هم لطمه می‌زند، این است که این نشریه‌ای که در شهرستان چاپ می‌شود، ممکن است عقب ماندگی شهرستانی داشته باشد. این پیش فرضی است که اکثر نویسنده‌ها و شاعران ما بر مبنای آن قضاوت می‌کنند. در حالی که خیلیها فراموش می‌کنند که این نشریه در شهرستان منتشر می‌شود اما نویسندگان و شاعران آن در سراسر کشور و در تمام دنیا پخش هستند و فرقی با نشریه‌ای که در تهران اداره و چاپ می‌شود ندارد. منتها همیشه این پیش فرضها لطمه می‌زنند و در مورد عصر پنجشنبه هم این مسئله هست و همینکه شنیده می‌شود این نشریه در شیراز چاپ می‌شود پیشداوریهایی درباره‌اش می‌شود. اما برای من حتا به نوعی وظیفه بود و هست که اتفاقا باید در شهرستانها هم چنین نشریه‌هایی را چاپ کنیم. و آرزویم این است که هر کدام از استانها ما یک یا چند تا از این نشریه‌های ادبی داشته باشند. تجربه هم نشان داده که خیلی وقتها چنین نشریاتی خیلی سالمتر حرکت می‌کنند. اگر این پایتخت محوری را از طریق همین نشریات که جاهای مختلف منتشر می‌شود بتوانیم بشکنیم، البته اگر سطح قابل قبولی داشته باشند، خود همین تمرین پذیرش صداهای مختلف و فضا دادن به صداهای مختلف است.»

عصر پنجشنبه به عنوان ماهنامه‌ای ادبی ـ هنری در شیراز منتشر می‌شود و تا کنون ۸۵ شماره از آن به بازار عرضه شده است.

بهزاد کشمیری‌پور، گزارشگر صدای آلمان در تهران