1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

نقش موسيقی ‌در جنبش مشروطه / گفگو با هومان اسعدى

۱۳۸۵ مرداد ۳۰, دوشنبه

موسيقى نيز همگام با ديگر عوامل تاثير گذار بر جنبش مشروطه، نقش بسزايى در پيشبرد اهداف اين جنبش داشته است. دكتر هومان اسعدى، استاد موسيقى شناسى و عضو هيئت علمى دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران در گفتگويى با صداى آلمان از سهم موسيقى در سرعت بخشيدن به روند شكل گيرى جنبش مشروطه، تاثيرات متقابل موسيقى و اجتماع، نقش تصانيف و همچنين نوازندگان و آهنگسازان اين عصر سخن گفته است.

https://p.dw.com/p/A6CG
عکس: DW

(براى شنيدن گفتگو با دكتر هومان اسعدى فايل صوتى پايان صحفه را كليك كنيد!)

مصاحبه گر: كاوه بهرامى

*******************

دویچه‌وله: آیا تعریف مشخص و دقیقى از موسیقی مشروطه وجود دارد؟

هومان اسعدی: در واقع موسیقی مشروطه یک ژانر موسیقیایی نیست که بشود یک طرح دقیقی از آن ارائه کرد. البته می‌شود آن را زیر مجموعه‌ی از انواع موسیقی انقلابی یا موسیقی مرتبط با جنبش‌های اجتماعی محسوب کرد و شاید بهتر باشد بجای اصطلاح موسیقی مشروطه از موسیقی دوران مشروطیت صحبت کنیم. یعنی موسیقی‌هایی که در ارتباط با یک رویداد تاریخی خاص، در یک مقطع زمانی خاصی بوده‌اند. بدین ترتیب از سویی ما با انواعی از موسیقی در زمان و شرایط سیاسی و اجتماعی خاصی روبه‌رو هستیم که همگام با تحولات اجتماعی حرکت می‌کرده، و از سوی دیگر با مسئله‌ی تاثیرپذیری موسیقی از جو و فضای جامعه در آن سالها مواجهیم که آنهم به نوبه‌ی خود در روند تحولات موسیقی در ایران در آن دوران و حتا در ادوار بعد از آن نقش قابل توجهی داشته است. بکلی مشروطه رویدادی بوده است که افکار و اندیشه‌هایی زمینه‌ساز وقوع آن بودند. اگرچه خود آن رویداد نقش بسزایی در تحولات موسیقیایی ایران داشته، اما برای درک بهتر وضعیت موسیقی ایرانی در آن سالها و در آن فضا، باید به همان افکار و اندیشه‌هایی که زمینه‌ساز مشروطه‌خواهی و مشروطیت بودند رجوع کنیم. جو و فضای کلی جامعه در آن مقطع تاریخی منطبق با عوامل و شعارهایی مثل تجددگرایی، نوجویی، اصلاح‌طلبی، ملی‌گرایی، و هويت جویی و چگونگی مواجه با غرب و ارتباطات و اقتباس از فرهنگ هاى دیگر بوده که موجب تغییرات و تحولاتی در اندیشه‌های موسیقیایی و به تبع آن فرهنگ موسیقیایی و حتا سیستم موسیقی در ایران شده است.

دویچه‌وله: دقیقا سوال دوم من هم در همین رابطه است و آن اینکه ویژگی‌های این موسیقی چه هست و چه عوامل و فاکتورهایی باعث تفکیک این موسیقی از موسیقی کلاسیک ایران می‌شود که همان موسیقی سنتی‌ست؟

هومان اسعدی: به عقیده‌ی من این دو تعبیر از دو جنس مختلف هستند. یعنی موسیقی مشروطه یا به تعبیر دقیق‌تر موسیقی دوران مشروطیت تابع شرایط اجتماعی و سیاسی هست، در حالیکه اصطلاح موسیقی کلاسیک ایرانی یک جنس دیگری دارد. یعنی یکنوع اصطلاح هست که عمدتا در ارتباط با ساختار رپرتوار و پشتوانه نظری موسیقی تعریف می‌شود. اما اصلی‌ترین جریان موسیقیایی که در دوران مشروطه تاثیرگذار بوده، موسیقی کلاسیک ایران بوده است. اگرچه انواع دیگری از موسیقی هم در آن ایام در ایران رواج داشته، مثل موسیقی غربی و ارکستر که حتا در کنسرتهای انجمن‌ اخوت ما با سازهای غربی هم روبه‌رو هستیم که در کنسرتها بکار می‌رفت. البته آن بخش از موسیقی کلاسیک ایران که در جریان جنبش مشروطه بیشترین تاملات را بر مردم داشته، بخش دارای کلام و شعر آن بوده. یعنی بخش به‌اصطلاح سبک‌تر رپرتوار کلاسیک یا به اصطلاح لايت کلاسیک، بويژه در قالب تصنیف. و اگر حالا بتوانیم از رپرتوار موسیقی مشروطه سخن بگوییم، باید آن را در درجه اول متشکل از مجموعه تصانیف ملی‌- میهنی و وطنی چهره‌هایی مثل عارف قزوینی بدانیم.

دویچه‌وله: پس می‌توانیم از تاثیر این موسیقی در پیشبرد اهداف جنبش مشروطه صحبت کنیم؟

هومان اسعدی: بله، مسلما می‌توانیم. اما این رابطه یک رابطه‌‌ی یکسویه و خطی نیست، بلکه یک رابطه‌ی دوسویه و چند خطی‌ست. یعنی از طرفی فضا و شرایط کلی جامعه منجر به خلق این آثار ماندگار شده است، و از طرف دیگر آن آثار هم بنوبه خودشان سهمی داشتند در برانگیختن احساسات و هیجانات و همینطور ایجاد جو بیداری و خودآگاهی در اجتماع. البته در اینجا شاید بتوانیم بگوییم که سهم شعر و کلام بیش از موسیقی بوده. اگرچه در نهایت پیوند عمیق و زیبایی میان شعر و موسیقی در تصانیف بوده که به آن کلام جان بخشیده و تاثیر آن را چند برابر بیشتر کرده است.

دویچه‌وله: بعد اگر بخواهیم که یک نگاه عکسی به این جریان بکنیم، یعنی تاثیر مسایل اجتماعی آن دوران را بر موسیقی کلاسیک ایران بررسی بکنیم، این به چه صورتی هست؟

هومان اسعدی: شرایط اجتماعی آن دوران خوب تاثیرات مختلفی در موسیقی کلاسیک ایران داشته که از زوایای مختلفی می‌شود آن را مورد بررسی قرار داد و مسلما در این مجال نمی‌شود درباره‌ی همه‌ی وجوه مختلفش صحبت کرد. اما به عنوان مثال مواردی مثل رواج کنسرتهای عمومی، تغییراتی در فرم و شیوه‌های اجراى موسیقی و موارد دیگری هستند که بسیاری از پژوهشگران تا حالا به این موارد اشاره کرده‌اند. اما یکی از بنیادی‌ترین مسایل که به عقیده‌ی من تا کنون تا حدی مجهول مانده مسئله‌ی تاثیرپذیری اندیشه‌های موسیقیایی از افکار ومسایل آن روزگار است که تا حالا کمتر به آن پرداخته شده است. یکی از مسایل اساسی در آن روزگار مسئله‌ی چگونگی برخورد با موسیقی غربی در ارتباط با موسیقی ایرانی بوده. جالب است که افرادی از طیف‌های مختلف از سالار معزز گرفته تا عارف قزوینی و درویش‌خان و علی‌نقی وزیری و دیگران هرکدامشان سهم قابل توجهی همگامی موسیقی با اجتماع در آن سالها داشته‌اند. اگر از این زاویه به قضیه نگاه کنیم، حرکت آنها همسو با هم به نظر می‌آید. اما اگر مسایل را عمیق‌تر مورد بررسی قرار بدهیم و یک کمی به لایه‌های زیرین مسئله توجه کنیم یا آنچه را که من اندیشه‌های موسیقیایی می‌نامم، مسئله کمی متفاوت می‌شود. یعنی افرادی بودند مثل سالار معزز که موسیقی غربی را بعنوان جایگزینی برای موسیقی ایرانی محسوب می‌کردند و از سوی دیگر کسانی مثل عارف قزوینی بودند که خودشان را حافظ سنت موسیقی کلاسیک ایران می‌دانستند و در میان اینها فردی مثل علی‌نقی وزیری بوده که به فکر ایجاد تغییر در موسیقی ایرانی با الهام از موسیقی غربی بود. درباره‌ی اندیشه‌های این افراد مباحث زیادی مطرح شده، اما در مجموع هرکدام از این شخصیت‌ها دچار افراط و تفريط هايى بوده‌اند. به عقیده‌ی من یک از چهره‌های بزرگ تاریخ ایران در سده‌ی پیش که هم در صحنه‌ی مشروطه و هم در صحنه‌ی موسیقی، البته به‌موازات هم، فعالیت‌های شایان توجهی داشته، اما همواره نقش‌اش مجهول مانده، مرحوم حاج مخبرالسلطنه هدایت (مهدی‌قلی‌خان هدایت) است که شاید به جرات بشود او را نخستین موسیقی‌شناس نوین ایران محسوب کرد. وی علاوه بر سمت‌های مختلفی مثل وزارت و صدارت داشته، آثار ادبی و تاریخی و موسیقیایی متعددی هم به رشته‌ تحریر درآورده که خیلی ارزشمند هستند. و می‌دانید که محمدقلی‌خان هدایت از ایام نوجوانی در آلمان تحصیل کرده بود و با فرهنگ و زبان موسیقی غربی و اروپایی آشنایی کافی داشت و علاوه بر آن دانش عمیق و بی‌نظیری هم از موسیقی قدیم ایران و رسالات پیشینیان داشت و مضاف براینها با موسیقی کلاسیک ایران در آن روزگار و نوازندگی سه‌تار هم در ردیف موسیقی ایران بخوبی آشنایی داشته و یک رساله‌ی خیلی مهمی را به رشته‌ تحریر درآورد تحت عنوان «مجمع‌الادوار» که متاسفانه تا حالا تحقیقی درباره‌ی اهمیت این اثر نشده است. و این رساله، ما می‌بینیم که از سه‌بخش تشکیل شده است. بخش نخست‌اش به مسایل موسیقی غربی پرداخته و به علم موسیقی از زاویای آکوستیکی (صداشناسی موسیقی). بخش دوم درباره‌ی موسیقی قدیم ایران است و بخش سوم، بقول خودش درباره‌ی «وضعیت حاضره». و نکاتی را که مطرح می‌کند، در واقع اگر جو آن دوران را ما میان دو قطب ملی‌گرایی و هویت ملی و از سوی دیگر تجددطلبی و نگاه به فرد نگاه بکنیم، در این میانه نقش قابل توجهی مهدی‌قلی‌خان هدایت داشته است. یعنی نگاه می‌کنیم، سالار معزز و عارف قزوینی و دیگران در نقاط افراط و تفریط قطب‌های این طیف قرار می‌گیرند، یا حتا علی‌نقی وزیری و دیگران. اما مهدی‌قلی‌خان هدایت بویژه در جنبه‌های نظری موسیقی و علم موسیقی توانسته تعادل خیلی خوبی برقرار کند. یعنی هم با دانشی که از موسیقی غربی داشته و هم آگاهی‌ای که از موسیقی قدیم داشته و آنچه را که در روزگار خودش می‌دانسته، از موسیقی روزگار خودش، میان اینها سنتز خیلی جالبی برقرار کرده و به نظر من نظرات او خیلی راهگشا بوده برای تحولات آینده موسیقی ایران. البته می‌توانسته باشد. ولی متاسفانه خیلی مورد توجه شاید قرار نگرفته و شاید تاثیری در اجتماع، علی‌رغم اهمیتش، نداشته است.

دویچه‌وله: بفرمایید که آقای اسعدی چه آثاری را ما می‌توانیم جزو این موسیقی مشروطه قرار بدهیم و چه نوازندگان و آهنگسازانی در شکل‌گیری این موسیقی سهم عمده‌ای داشتند؟

هومان اسعدی: بیشتر رپرتوارهاى موسیقی عصر مشروطه، خوب، در درجه اول مبتنی بر تصانیف است و مخصوصا تصانیفی که عارف قزوینی ساخته است. البته در کنسرتهایی که در آن ایام اجرا می‌شده موسیقی‌دانان دیگری هم سهیم بودند، مثل درویش‌خان و دیگران که قطعاتى را می‌ساختند. اما در واقع مهمترین شخصیت شاید بشود گفت عارف قروینی‌ست و همینطور کسانی مثل درویش‌خان و برخی شاعران ترانه‌سرا که گاهی ترانه‌ای می‌گفتند مثل ملک‌الشعرای بهار و کنسرتهایی در آن زمان در انجمن «اخوت» و بعدش، حالا مدتی بعد از آن، در مکانهای دیگری مثل «گراند هتل»‌ و اینها برگزار می‌شد. آقای علی‌اکبر شهنازی و آقای وزیری و اینها بعدها تحت تاثیر این جو آثاری خلق می‌کنند. البته کماکان شاید مهمترین اشخاص در این زمینه در درجه اول همان عارف قزوینی و درویش‌خان و اشخاصی مانند اینها هستند.

دویچه‌وله: پس ما می‌توانیم در واقع از تاثیر این موسیقی در روند شکل گیری جنبش مشروطه صحبت بکنیم. منتها سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که این نقش از چه طریقی ایجاد شده؟ چون شما قبلا اشاره کردید که بیشتر از طریق شعر و کلام بوده و حالا اگر بخواهیم فقط نقش موسیقی را در نظر بگیریم، این نقش از چه طریقی ایجاد می‌شود؟

هومان اسعدی: در مجموع در نهایت شاید بشود گفت که همان شعر و کلام در تصانیف بیشترین نقش را داشته، بخاطر اینکه موسیقی بخودی خود که واجد معنایی نیست. در شرایط مختلف برداشتهای مختلفی از همان قطعه واحد ممکن است بشود. ولی خوب، آن تصانیف و کلام هست که همگام با زمان حرکت می‌کرده است. آن تصنیف «گریه‌کن» و بقیه تصنیف‌هایی که عارف قزوینی می‌خواند، در واقع اینها در ایجاد هیجانات، احساسات و آن روحیه‌ی حماسی و ایجاد شور و شوق و همینطور بیداری مردم نقش مهمی داشتند. حالا اگر بخواهیم به جنبه‌های موسیقیایی قضیه نگاه کنیم، خارج از آن بستر و فضایی که در آنزمان بوده، می‌بینیم که خیلی از این آثار امروزه آثار کلاسیک موسیقی ایرانی محسوب می‌شوند. یعنی حتا اگر ما ارتباط آنها را با مشروطه هم در نظر نگیریم، خودشان بخودی خود واجد ارزشهای موسیقیایی بسیاری بوده‌اند که آنها را تبدیل کرده به آثار کلاسیک. برای همین در مجموع به نظر من بیش از هرچیز شاید بشود گفت که همان شعر و کلام هست که در روند شکل‌گیری جنبش مشروطه سهم بیشتری را داشته است. البته، خوب، همان آمدن موسیقی به میان مردم و کنسرتهایی که در مقیاس وسیع‌تر در آن روزگار برای اجتماع و برای مردم اجرا می‌شد، مسلما خودش یک مکانی را فراهم می‌کرد برای پیشبرد این نوع اهداف و گردهمایی‌ها.

دویچه‌وله: آیا می‌توان سهم موسیقی مشروطه در شکل‌گیری جنبش مشروطه را با نقش آثار ارائه شده مثلا در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی قبل از انقلاب ۵۷ مقایسه كرد؟

هومان اسعدی: بله! اتفاقا به نظر من قیاس خیلی درستی هست، بخاطر اینکه اگر به آن سالها هم نگاه بکنیم می‌بینیم که آثاری مخصوصا آن تصانیفی که ساخته شده و آثاری که در «کانون چاووش» و گروههای موسیقی آن زمان به همت استادانی مثل علیزاده و لطفی و استادان دیگری مثل استاد آواز آقای شجریان و ناظرى، می‌بینیم که آن آثار هم تقریبا شاید همان تاثیرات زمان مشروطیت را تداعی‌گر بوده است. البته مسلما بین این دو رویداد ۷ دهه فاصله زمانی هست و شرایط در این ۷۰ سال تغییرات زیادی کرده، بخاطر همین، بعنوان مثال، در موسیقی انقلاب ما با رسانه‌ها سروکار داشتیم و بهرحال رسانه‌هایی موجود بودند. در آنزمان بیشتر اجرای موسیقی در زمان مشروطیت کنسرت و اجرای زنده بوده، اما در مقیاس وسیع‌تری شاید حتا ما بتوانیم در دوران انقلاب اخیر در سال ۵۷ این موضوع را بعنوان نوعی از موسیقی انقلابی یا موسیقی همراه با جنبش‌های اجتماعی مورد بررسی قرار بدهیم. و به اضافه ‌اینکه شاید در این دوران اخیر به دلیل اینکه یک دوره زمانی از موسیقی ایرانی سپری شده و خودآگاهی بیشتری تحت تاثیر آن مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و تاسيس گروه موسیقی دانشگاه تهران که در دهه ۴۰ و ۵۰ در ایران ايجاد شده بود، می‌بینیم که آن آثار شاید در دوره «چاووش» آثاری همراه با عناصر غیرایرانی بوده در دوره مشروطیت و البته در دوره انقلاب هم بوده تصانیف و آهنگهایی که در رسانه‌ها با موسیقی کلاسیک و با موسیقی غیرایرانی اجرا می‌شدند. اما نقش موسیقی سنتی ایرانی با توجه به آن پشتوانه‌‌ای که از مرکز حفظ و اشاعه و آن جوانهای آن روزها و استادهای فعلی داشته، موضوع به نظر من بسیار قابل توجهی‌ست و در مجموع در این دو رویداد تشابهات قابل توجهی به چشم می‌خورد. و این نظر شما به عقیده من کاملا درست است که این دو با هم قابل قیاس هستند.