«نمیتوان جلوی فکر و ادبیات مستقل و آزاد را گرفت» • گفتوگو با احمد غلامی
۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سهشنبهسالهاست صحنهی مطبوعات مهم و تاثیرگذار ایران در اختیار گرایشهای مختلف دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب قرار دارد. پس از توقیف مجلههایی چون آدینه و دنیای سخن، که عمدتا به انتشار آثار نویسندگان بیرون از این دو جناح میپرداختند، روزنامههای نزدیک به اصلاحطلبان نیز با محدودیتهای زیادی روبهرو شدهاند. تعطیلی روزنامههای پرتیراژ، که در غیاب مجلههای معتبر ادبی، بیشترین سهم در معرفی آثار داستانی را بر عهده گرفتهاند، بازار کمرونق این گونه کتابها را کمرونقتر کرده است.
از سه سال پیش که دولت نهم بر سرکار آمده، انتشار کتاب، به ویژه کتابهای ادبی، با محدودیتهای فراوانی روبهروست. وزارت ارشاد سیاستهای سختگیرانهای را دنبال میکند که تا لغو مجوز کتابهایی که در دورههای قبل مجوز گرفتهاند نیز پیش میرود. محمدحسین صفار هرندی، وزیر ارشاد دولت نهم، به صراحت میگوید: «من بارها اعلام کردهام که اگر فرهنگ، هنر، سينما، تئاتر و ... رنگ و بوی اعتقاد دينی و اخلاقی نداشته باشد، هيچ تعهدی در قبال آن ندارم» .
وزارت ارشاد در کنارِ ندادنِ مجوز نشر به بسیاری از آثار ادبی و معطل نگهداشتن آنها، معدود روزنامههای پرتیراژ را نیز یکی بعد از دیگری توقیف میکند. احمد غلامی، داستاننویس و دبیر سرویس ادب و هنر روزنامهی شرق در دورهی اول انتشار، و رئیس شورای سردبیری این روزنامه در دوره بعدی، در اینباره میگوید: «متاسفانه وقتی که این سختگیریها در مورد ادبیات شروع شد، خیلی طبیعی و قابل پیشبینی بود. چون جریانی که بر سر کار آمده بود، بهطور جدی با ادبیات مسئله دارد. این طیف نسبت به ادبیات دیدگاهی منتقدانه دارد و مایل نیست جریانی خارج از انتظار خودش در مطبوعات رشد پیدا کند. البته بعضی مواقع اشتباهات یا بیتوجهیهایی هم در مطبوعات صورت میگرفت که باعث میشد مطبوعات آسیب ببینند. روزنامهنگاران دیگر هم میترسیدند سراغ آدمهایی بروند که "مسئلهدار" هستند و جریانی که دارد روزنامهای را منتشر میکند، بهخاطر موضوع ادبیات، موضوع شعر، موضوع سینما یا موضوع تاتر تعطیل بشود. همین دستبهعصا راهرفتن در حیطهی ادبیات، که نیاز به جسارت و آزادی دارد، باعث میشود صفحات ادبی روزنامهها بیرونقتر بشود و نتواند حاوی گزاره یا جریان مستمر و پویایی باشد تا بتواند به رشد و تعالی ادبیات ما کمک کند.»
فرهنگ فدای سیاست
احمد غلامی که پس از توقیف مجدد روزنامه شرق، که درست یکسال پیش اتفاق افتاد، مدتی مسئول انتشار "رویداد" ، ضمیمهی ادبی روزنامهی اعتماد بوده ، معتقد است که صاحبان و گردانندگان نشریهها در وهلهی نخست اهداف سیاسی خود را دنبال میکنند و به همین دلیل نشریهی خود را فدای صفحات ادبی نمیکنند. وی میگوید: «طبیعتا چون صفحات ادبی، صفحات مهمی از نظر گردانندگان روزنامه نیستند، درست است که این صفحات برای خود بچههای خبرنگار صفحات مهمیاند یا برای خود ما صفحات قابل اعتنا و حیاتی محسوب میشوند، اما گردانندگان روزنامه چون افرادی سیاسی هستند و اهداف سیاسی را به هر چیزی ترجیح میدهند، یا حتا ادامهی کار روزنامه را به نبودن خیلی چیزها ترجیح میدهند، ادبیات و هنر در اولویت اول آنها قرار نمیگیرد. ما هم اگر جای آنها بودیم، شاید همین تصور و دیدگاه را داشتیم.»
احمد غلامی معتقد است که با محدودشدن مجلههای تاثیرگذار، فعالیت فرهنگی در روزنامهها متمرکز شد که به دلیل تیراژ وسیعتر و انتشار روزانه، میتوانستند موثرتر هم باشند. او میافزاید که همین مسئله باعث شد تا دولت روزنامهها را بیشتر تحت فشار قرار داد. با این همه، تنگترشدن عرصهی فعالیتهای فرهنگی، تنها به مطبوعات محدود نمیشود و جزیی از سیاستهای دولت نهم است. غلامی میگوید: «من فکر میکنم آقای صفار هرندی و مجموعهی دوستانشان نسبت به دیدگاهها و دغدغههای فرهنگی خودشان صادق هستند. این دیدگاه حاصل وزیر شدن ایشان نیست. یعنی ایشان اول وزیر نشدند و بعد این دیدگاه را پیدا کردند. او قبل از وزیر شدن که در روزنامهی کیهان کار میکرد هم همین دیدگاهها را داشت. یعنی در واقع طیفی که الان به عنوان اصولگرا مطرح است و کار سیاسی میکند، یکی از حساسیتها و دغدغههای ویژهاش فرهنگ بود. دغدغهی آنها منوط به این است که ادبیاتی داشته باشند که سمت و سویی دینی و نگاهی کاملا دینی و کاملا اسلامی داشته باشد. البته اضافه کنم که منظورم در اینجا ادبیات به معنای کلی است، وگرنه من معتقدم که اینها اصلا ادبیات را دوست ندارند. این دیدگاهها هم اغلب در روزنامهی کیهان منعکس میشد. و حتا چون آنجا دستشان از مراکز تصمیمگیری مستقیم کوتاه بود، سعی میکردند که مسائل خصوصی آدمها را مطرح کنند. آنها دیدگاههایشان را در روزنامه مطرح و بر سر آن پافشاری میکردند، سختگیری میکردند و حتا زمانی که دور از قدرت و در حاشیهی قدرت بودند، مدیران تصمیمگیرنده را تحت فشار قرار میدادند، آنها را میترساندند. آنها هم چون واقعا اعتقاد راسخی به هنر و ادبیات نداشتند، خیلی جاها بر اثر فشار آدمها و طیف اصولگرا از عقاید و بینشهای خودشان کوتاه میآمدند و عقبنشینی میکردند.»
برداشت اصولگرا و اصلاحطلب از صفحه فرهنگی
بخشی از روشنفکران و نویسندگانی که به هیچیک از جناحهای رسمی سیاسی وابسته نیستند، در غیاب نشریههای مستقل، آثار خود را در مطبوعاتی منتشر میکنند که به طیف موسوم به اصلاحطلبان تعلق دارند. سردبیر روزنامهی توقیفشدهی شرق میگوید که حتا این دسته از مطبوعات نیز اعتقادی جدی به ادبیات و فرهنگ ندارند. او تفاوت نحوهی برخورد دو جریان اصلی صحنهی سیاسی امروز ایران را چنین توصیف میکند: «اینجا در مورد طیف اصولگرایان و اصلاحطلبان یک مسئلهی مهمی وجود دارد. در مورد اصلاحطلبان، اگر آنها نگاهی به فرهنگ دارند از سر عشق و علاقه، اما آگاهی نیست و از همان نگاه تسامح و مداراست. یعنی میگویند اگر ما میتوانیم صحبت کنیم دیگران هم حق دارند صحبت کنند. فکر میکنند اینها [نویسندگان مستقل] آدمهای با سابقه و قابل احتراماند و اجازه میدهند در روزنامههایشان حضور داشته باشند. اما اصولگرایان معتقدند اینها آدمهای وابسته به غرب هستند و گرایشهای روشنفکری غربی دارند و ما مایل نیستیم تفکر آنها در بستر روزنامهها و مجلات جاری و ترویج بشود. این دو دیدگاه با هم خیلی متفاوت هستند. آنها در نخواستنشان هدف و به آن ایمان دارند. اصلاحطلبان هم طرفدار جریانهای روشنفکری به این معنا که مثلا حامی ادبیات غنی، ادبیات سرشار، یا سینمای قوی باشند، نیستند. میگویند اینها هم یک طیف هستند و باید بتوانند کار بکنند. این حرف که «اینها هم یک طیف هستند و باید کار بکنند» خیلی متفاوت است با این که بگوییم اینها «باید» کار کنند و ما هم باید از آنها حمایت میکینم. این دو مقولهی کاملا متفاوت است.»
احمد غلامی کمرونق بودن صفحات ادبی روزنامهها را تابعی از اجرای سیاستهای وزارت ارشاد بهویژه در زمینهی اجازهی نشر کتاب میداند. او میگوید: «من مطبوعات را سرچشمه نمیدانم. جلوی سرچشمه بسته است. ماهیای صید نمیشود که بتوانیم در مورد تنوع ماهیان صحبت کنیم. سرچشمه وزارت ارشاد است. یعنی خروجی ارشاد اجازه نمیدهد چیزی از آنجا خارج شود تا مطبوعات بتوانند جریانسازی کنند. وقتی چیزی چاپ نمیشود، وقتی کتابی از خروجی ارشاد بیرون نمیآید، وقتی کتابی خروجش از ارشاد شش هفت ماه طول میکشد، دیگر برای من جذابیت و رمقی باقی نمیماند که بخواهم یک واسطهی قوی میان مولف و مخاطبانش باشم.»
فرهنگ، پویا حتی در بدترین شرایط
آیا با تشدید فشارها و وجود دولت اصولگرایی که حتا از محدود کردن نشریهها و رسانههای اصولگرایان نیز ابایی ندارد، باید فاتحهی فعالیتهای فرهنگی را خواند؟ پاسخ احمد غلامی به این پرسش منفی است: «نه، و فکر میکنم خود شما هم جوابش را میدانید. ایران دورههای خیلی سختتر از این را پشت سر گذاشته و حتا در دورههای سخت آن هم آدمهای خیلی بزرگی به وجود آمدهاند. اینها موقت است و شاید بیشتر به جوانها آسیب بزند. یک طیف خاص و فرهیختهای در جامعه وجود دارد که اگر جلوی زایشاش گرفته شود، بیشتر صدمه را طیفها و طبقات پایینتر جامعه مثل دانشجویان یا کسانی که خریداران این تفکر هستند، میخورند. این آدمها اتفاقا شاید فرصت بیشتری برای کار کردن پیدا کنند و بیشتر رشد کنند. این پارادوکسی است که همیشه بین آزادی و فضای بسته وجود داشته. ما دیدهایم که در فضاهای خیلی بستهتر از این هم آدمهای خیلی بزرگی به وجود آمدهاند. تکرار اسمها شاید خیلی جذاب نباشد. منظورم این است که ادبیات و فرهنگ راه خودشان را باز میکنند. فرهنگ خیلی جدیتر از خود ماهاست که روی آن تاکید میکنیم. فرهنگ خودش اصول و راهش را پیدا میکند و به راهش ادامه میدهد. من مطمئنم و بعید میدانم کسی بتواند مانع فکر و ادبیات مستقل و آزاد بشود. هیچکس با هیچ سیستم، نظام و دستگاه فکری نمیتواند جلوی این حرکت را بگیرد. البته امکان دارد که بر سر راه موانع درست کنند، آسیبهایی به آن بزنند، جاهایی آن را مضمحل کنند، آدمهایش را تخریب کنند، آدمهایش را تضعیف یا تحقیر کنند، اما بالاخره خسته میشوند. چون فرهنگ جنس بسیار نرمی دارد و میتواند مسیر خودش را از تنگترین منفذها پیدا کند و به راهش ادامه دهد.»