1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

«نياز» تلاشى در راه پيوند موسيقى فولكلور و موسيقى الكترونيك

شهرام احدی۱۳۸۴ تیر ۱۷, جمعه

نياز نام گروه و به عبارتى پروژه اى است كه در آمريكا شكل گرفته و به تازگى آلبومى منتشر كرده كه تلاشى است شنيدنى در راه پيوند دادن موسيقى محلى و فولكلور مشرق زمین از جمله ایران با موسيقى الكترونيك.

https://p.dw.com/p/A6DP
اعظم على، كارمن ريتزو و رامين تركيان (از راست)
اعظم على، كارمن ريتزو و رامين تركيان (از راست)عکس: DW

نوشته زير حاصل گپى است طولانى با اعظم على خواننده «نياز» كه خود تا به حال چندين آلبوم آكوستيك منتشر كرده و رامين تركيان كه بسيارى از علاقمندان با نام او از طريق گروه Axiom of Choice آشنا هستند. سومين ستون نياز كارمن ريتزو، يكى از چهره هاى شناخته شده موسيقى الكترونيك، تا كنون با هنرمندان صاحبنامى چون Seal، آلنيس موريست و شب خالد همكارى داشته و دو بار هم نامزد دريافت جايزه Grammy شده است.

تازگى و جذابيت آلبوم نياز، نه تنها در تلفيق موسيقى محلى، فولكلور و عنصرهاى موسيقى سنتى ايران، هند و تركيه با موسيقى الكترونيك نهفته، بلكه همچنين در استفاده از اشعار كلاسيك فارسى و اردو، يا به عبارتى دو زبان فارسى و اردو در اجراى ترانه ها.

اعظم على در ايران متولد شده، اما در سن چهار سالگى به همراه خانواده ايران را به مقصد هند ترك كرد و در سال ۱۹۸۵ هم راهى آمريكا شد. شروع كار اعظم در عرصه موسيقى اگرچه با آموختن نوازندگى سنتور بود، اما بعد از مدتى حس كرد كه اين ساز آنطور كه بايد و شايد بيانگر انديشه و احساساتش نيست و به همين خاطر راهى تازه در پيش گرفت و به صدا و آواز رو آورد:

«صداى سنتور و آموختن آن را خيلى دوست داشتم، ولی بعد از چند سال احساس کردم كه نميتوانم با سنتور آن چیزی را که در من است، بيان كنم. برای من صدا خیلی چیز عجیبی ست. چون، اگر صدا نبود من و شما نمی توانستیم با هم صحبت بکنیم، اگر صدا نبود نمی توانستیم دعا کنیم و با خدای خودمان صحبت کنیم. خوب، با ساز هم می شود با خدا راز و نياز كرد، ولی صدا چیز عجیبی ست، یعنی برای من یک معماست كه هیچوقت فکر نکنم حل بشود که چرا من با آن می توانم آن حسی را که همیشه دلم می خواست پیدا کنم. من خودم را واقعا بعنوان یک خواننده نمی شناسم. من همیشه،‌ احساس می کردم که صدا هم نوعی ساز است. بیشتر کارهایم، تمام سی.دی های قبلی ام، یعنی در آن چهار آلبومى كه انتشار دادم، از صدایم بعنوان یک ساز استفاده کردم».

طبيعتا ميتوان صدا را هم يك ساز تلقى كرد، اما شكى نيست كه صدا و آواز رابطه و پيوندى تنگاتنگ و عميق با زبان دارند. حس خود اعظم نسبت به زبان مادرى چيست، هرچه باشد در ايران به دنيا آمده، در هند بزرگ شده و بعد هم به آمريكا مهاجرت كرده؟

«من واقعا زبان مادری ندارم. شاید جواب احمقانه ای باشد، ولی فارسی ام قوی نیست، هندی ام زیاد قوی نیست و با اینکه انگلیسی ام از هر دو قوی تر است، ولی آن را زبان مادرى ام نميدانم.»

گامهاى اول در راه تهيه آلبوم «نياز»

آشنايى رامين و اعظم به سالها پيش برميگردد و هر دوى آنها مدتها در صدد انجام پروژه اى مشترك بودند، اما به گفته رامين هيچ يك آن فرصت و آرامش لازم را نداشتند تا اينكه سرانجام تصميم گرفتند كه عزم خود را جزم كنند. اعظم كه در فكر انجام كارى تازه بود، پروژه اى در چارچوب موسيقى فولكلور و موسيقى الكتريك را مطرح كرد كه اين پيشنهاد با استقبال رامين روبرو شد.

استفاده از دانسته ها و تجربيات گذشته و ميل به پيوند آن‌ها با موسيقى الكترونيك انگيزه اى شد براى آغاز كارى تازه. رامين كه در نوازندگى سازهاى زخمه اى مختلف از جمله رباب، ديوان، باقلاما يا ساز و طبيعتا گيتار تبحر دارد و پيوند موسيقى مناطق مختلف مشرق زمين را در فعاليتهاى گذشته اش تجربه كرده، در مورد پيوند سبكهاى مختلف و استفاده از سازهاى بخصوص به ويژه باقلاما يا آلت «ساز» در پروژه «نياز» ميگويد:

«در واقع ما منطقه خاصى را مد نظر نداشتيم. از همه آنها الهام گرفته ایم و بخصوص این لغت را استفاده می کنم، الهام گرفتیم، از موسیقی ایرانی، از موسیقی هند و از موسیقی ترکی. استفاده از «ساز (باقلاما)» یک انتخاب شخصی ست، بخاطر اینکه این یک سازی ست که من الان خیلی به آن دلبسته ام و زیاد از آن استفاده می کنم. هم می شود موسیقی ترکی زد و هم می شود موسیقی کردی زد و هم می شود مقام های موسیقی ایرانی را روی آن اجرا کرد و به نظر من یک سازی است که کاربردش در موسیقی ایرانی یکمقدار بیشتر جنبه ی شخصی دارد. خیلی جا دارد و یک از هدفهای شخصی من این است که آن را بيشتر به كار ببرم تا در موسيقى بیشتر معرفی شود.»

و اعظم هم درباره علاقه و دلبستگيش به موسيقى فولكلور و محلى متذكر ميشود:

« گاهى موسيقى سنتی، یکخرده زیادی برای من غمناک است و چیزی که در موسیقی هندی ميبينم، یعنی شاید از این لحاظ كه رابطه ی من با موسیقی هندی نزدیکتر است، اين است كه موسیقی هندی خیلی غمناک است، اما همیشه یک راه حل پیدا می شود. یک نجاتی آن آخرش هست، ولی در موسیقی سنتى ایرانی این نجات را من هیچوقت پیدا نمی کنم. البته توی موسیقی محلی این را می توانم پیدا کنم. چون با اینکه غمناک است، ولی آزادی یا نجاتی از آن غم پیدا می کنی.»

حال نگاهى مياندازيم به چگونگى همكارى اعظم و رامين در گامهاى اول ساختن قطعات و تهيه آلبوم كه به گفته رامين به اين ترتيب برداشته شد:

«براى نمونه موتیویی ضبط می کردم، بعد این را می دادم به اعظم واعظم که ملودی های شعرهایش را خودش درآورده، اینها را می نوشت،‌ می آورد می داد به من و من قسمت های سازی اش را تنظیم می کردم. بعد باز با همدیگر ایده ها را ردوبدل می کردیم و خیلی وقتها که من ضبط می کردم، خوب چون اعظم توی استودیوست با هم صحبت می کردیم که فرضا اینجوری بهتر می خورد، هماهنگ می شود یا نمی شود و خلاصه اینجوری پیاده شد. یعنی این همکاری خیلی نزدیک بود.»

اين همكارى در انتخاب اشعار هم برقرار بود. شعرهای اردو انتخاب اعظم است و شعرهاى فارسى گزيده هر دوى آنها. ناگفته نماند كه براى رامين ساختن آهنگ و كار روى اشعار اردو يكى از تجربه هاى تازه و جذاب اين همكارى نزديك بود:

«خوب، من تا بحال با اشعار اردو کار نکرده بودم و این یک پوئن بسیار مثبتی بود که اعظم آورد و ایده اش از اعظم بود که از اشعار اردو استفاده بکنیم و من خیلی پسندیدم. چون تا بحال چیزی که توی موسیقی ها بعنوان موسیقی تلفیقی صحبت اش می شود، مخصوصا در حومه ی ایران و خاورمیانه، بیشتر انگیزه در این است که این آمیختگی از طریق ریتم و ملودی باشد، ولی از طریق کلام خیلی کم انجام شده. برای من این یک کشف تازه بود و اینکه اولا، چقدر زبان اردو به زبان فارسی نزدیک است. به هر حال چیزی است که می دانی، ولی تا وارد کار نشوی هیچوقت دقيق به آن پى نميبرى و برای من این مسئله بسيار آموزنده بود.»

مشكلات و جذابيتهاى پيوند دادن موسيقى فولكلور و آكوستيك با موسيقى الكترونيك

همانطور كه در پيش اشاره شد، اعظم و رامين هر دو تجربه هاى زيادى در زمينه موسيقى آكوستيك داشتند و هر يك در چارچوب فعاليتهاى مختلف، چندين آلبوم منتشر كردند. به همين خاطر، برداشتن گامى در راه پيوند دادن موسيقى فولكلور و موسيقى الكترونيك، تجربه اى جديد و دشوار و در عين حال جذاب بود. اعظم در اينباره ميگويد:

«من موسیقی الکترونیک خیلی گوش ميکردم. در واقع بیشتر از رامین. مشكلى که من همیشه با موسیقی الکترونیک داشته ام، این است که آن حسی را که موسیقی آکوستیک دارد، از دست می دهد. چون عناصرى هستند كه به هم وصل شده اند و انسان حس نميكند كه کسی نشسته و دارد ساز می زند. یک کولاژاست. یعنی این را می گذارند روی آن. با هم ساخته نمی شوند. من خیلی دلم می خواست یک کاری بکنیم که آن حس را هنوز داشته باشد، با اینکه موسیقی الکترونیک هست، هنوز آدم احساس کند که نوازنده اى واقعا دارد ساز می زند.»

رامين هم كه براى اولين بار طعم كار با موسيقى الكترونيك را چشيده، از تجربه اى مثبت ميگويد، تجربه اى كه البته مشكلات و پيچيدگيهاى خاص خود را داشت:

« خوب، مثبت بود. در این شکی نیست. برای من حداقل اول كار مشکل بود، چون من تجربه ای در این زمینه نداشتم. از لحاظ گوش هم همينطور. اصولا من زیاد موسیقی الکترونیک گوش نمی کردم. دست كم مثل یک خریدار گوش نمی کردم، مثل یک مصرف کننده گوش می کردم، و این اولین باری بود که مجبور بودم وقتی موسیقی الکترونیک گوش می کنم، مثل خریدار گوش کنم و ببینم که در کنارش چیکار می توانم بکنم. از لحاظ تکنیکی اولش خیلی مشکل بود که پى ببرم چه چيزهايى ممكن است و چه چيزهايى ممكن نيست، چون مقدار حجم صوتی ای که صداهای الکترونیک دارند زیادند و مثلا نوع ضبط سازها هم حتا تغییر می کرد.»

به گفته رامين، ایده های اول از او و اعظم با هم بود، قطعات را می نوشتند، ساختن ملوديها و ضبط های آکوستیک اش انجام می شد. در مرحله بعد کارمن صدای الکترونیک را به آن اضافه می کرد و بعد برمی گشت دست ايندو و آنها هم دوباره چيزهاى به آن اضافه ميكردند. به عبارتى این فایلها تمام مدت رد و بدل می شد. و اگر چه قطعات بر اساس صداى الكترونيك ساخته نشد، اما رامين و اعظم در هنگام نوشتن و ساختن آگاه بودند كه اين صدا بعدا به آن اضافه ميشود.

البته ميزان استفاده از موسيقى الكترونيك در همه قطعات به يك اندازه نيست، براى نمونه در قطعه شكار كه ترانه محلى خراسانى با ريتم شش هشتم است، بشكلى محدود از موسيقى الكترونيك استفاده شده كه به گفته اعظم، اين مسئله تا اندازه اى هم از نامأنوس بودن ريتم قطعه با ذهنيت كارمن سرچشمه ميگرفت:

«كارمن اصلا نمی دانست با آن چکار بکند. چون ۸ـ۶ درآوردن آن برای موسیقی الکترونیک خیلی سخت است. برای همین گفتیم هرچه ساده تر نگهش داریم بهتر است. ولی همان یک ذره هم که بهش اضافه می کنیم، چیزهای الکترونیک، آنقدر جا می گیرد که واقعا خیلی چیزها توی آن گم می شود، خیلی چیزها.»

ناگفته نماند كه در اجراى اين قطعه محلى خراسانى آرش خلعتبرى هنرمند ايرانى مقيم فرانسه، از جمله نوازندگى سازهاى كوبه اى را برعهده داشته است.

اما موسيقى الكترونيك چه نقشى ميتواند بازى كند؟ رامين كه براى اولين بار چنين همكارى اى را تجربه ميكرد، ميگويد:

«موسيقى الكترونيك در واقع کاری که می کند این است که ... اگر بخواهم عامیانه بگویم، به لحاظ voltage بالاست. مقدار قدرتی که در صدا وجود دارد خیلی بیشتر است. برای همین یکجورهایی مثل رنگ گذارى روی فیلم ميماند. شما امروز هیچ فیلمی را نمی بینید که رنگش دست نخورده باشد از طریق کامپیوتر و استفاده ی کامپیوتر. و در موسیقی هم اين چیزی ست که دیگر نمی شود انکار کرد. آمده و خواهد ماند و دیگر قسمتی از تاریخ موسیقی خواهد بود. اینهم همین حالت را دارد. وقتی صداها را شما می آید و در کامپیوتر اضافه می کنید و تغييرات مختلفى در آن ميدهيد، اینها همه خاصیت های خودش را دارد که به موسیقی اکوستیک کمک می کند. ما می خواستیم یک چیزی بسازیم که هم آکوستیک باشد و هم الکترونیک.»

البته رسيدن به تعادل و تناسب يكى از مشكلات و دل مشغوليها و در عين حال جذابيتهاى پروژه نياز بود. به گفته اعظم، شايد موسيقى الكترونيك در آن لحظه كه شنونده براى اولين بار قطعات نياز را ميشنود، بيش از اندازه به گوش برسد و برجسته باشد، اما با شندينهاى مكرر، عنصرهاى آكوستيك قطعات هر بار بيشتر به گوش ميرسند و دقيقا اين حس آكوستيك از هر چيزى مهمتر است:

«كارمن مدام می خواست بیشتر الکترونیک باشد و ما هم مدام می خواستیم بیشتر اکوستیک اش بکنیم و چون او به آنطرف می کشید و ما به این طرف می کشیدیم باعث شد چیزی بین آن اتفاق بیفتد، و ما همین کار را هم می خواستیم بکنیم. چون اول که آدم این آلبوم گوش می دهد، بخصوص شنونده هاى موسيقى آكوستيك، اول از همه عناصر الكترونيك قطعات را حس می کنند. چون اینقدر قوی است که جای همه چیز را می گیرد، ولی اگر بیشتر به موسیقی گوش بدهی، دوسه بار گوش بدهی، صداهاى اكوستيك هم بخوبى به گوش ميرسند. همه این تجربه را تا حالا داشته اند، همه به ما گفته اند که اول فکر کردیم زیادی الکترونیک است، بعد از دو سه بار گوش دادن دیدیم که واقعا آنجا مثلا سازهای کوبه ای زياد استفاده شده. خلاصه اگر چندبار گوش بدهی خیلی چیزها هست که آکوستیک است. امیدوارم اقلا اگر مردم تك تك اين عناصر آكوستيك را نمی شنوند، بتوانند حس اش کنند. چون حس اش از همه چیز مهمتر است.»

آلبوم نياز فقط از قطعات باكلام تشكيل نشده و رامين سعى داشته كه با گنجاندن قطعاتى بى كلام به شنونده فرصت تنفس و استراحت بدهد. در قطعه بى كلام «آرزو» به خصوص سوأل و جواب سازهاى مختلف بسيار شنيدنى و جذاب است، اما آيا اين رد و بدل بين موسيقى آكوستيك و موسيقى الكترونيك هم ممكن است؟ رامين در پاسخ اين پرسش ميگويد:

«متاسفانه عنصرهای الکترونیک جنبه ی ملودیک ندارند و اتفاقا یکی از حسن های موسیقی شرقی تکاملی ست که در ملودی در آن بوجود آمده. برای همین برای من قسمت الکترونیک مثل یک زیربنای بسیار قوی است، ولی ملودی نیست و تا بخواهی کاربردى ملودی از آن داشته باشى، مبتذل می شود. اما، برای رنگ آمیزی و ساختن ریتم و آن پایه بسیار کمک می کند، و کمک هم می کرد. مثلا، وقتی چیزهایی را کارمن اضافه می کرد، تازه آدم به ذهن اش می رسید که اگر اين قسمت ملودی اش را اینجوری ترتیب بدهم خیلی بهتر می شود. از آن لحاظ مکالمه ای میان این دو موسیقی ایجاد می شود، ولی از لحاظ ملودیک،‌ می توان گفت، اصلا نمی شود.»

به عقيده رامين، ذهنيت موزيسينها در اين چنين همكاريها نقش مهمى بازى ميكند:

«بالاخره برخورد یک ذهنیت، یک برداشت از فرهنگ خیلی مهم است. مخصوصا با استفاده صدای الکترونیک خیلی سریع می تواند یک کار مبتذل بشود، ولی علتی که به نظر مبتذل می آید به خاطر این است که آن شناخت و یا کاربردش در آن فرهنگ برای آن شخص آشنا نیست. درست به همان صورت که من اگر این را معکوس بکنم: مثل یک گروه «راک اند رول» می ماند که در ایران شاید دارد کار می کند و بنظر خودش دارد خیلی کار راک قشنگی می کند، ولی اگر آن کار راک را، یعنی اگر آن گیتاریست را بگذاریم پیش یک کسی که در دنیای غرب یا در امریکا و یا در اروپا دارد کار راک می کند، فرضا برمی گردد و می گوید که آقا اصلا اینکار یا طرز برخوردت با این موسیقی کاملا اشتباه است. بخاطر اینکه ذهنیت و زمینه اش را نداشته، آن موسيقى را زندگی نکرده که بتواند برداشت شخصی اش را داشته باشد و در کارش اینها انعکاس پیدا کند. برای همین برای یک شخص غربی هم،‌ مثل کارمن، که داشت کار می کرد، در واقع یکجورهایی ما نور چشم اش بودیم که می توانستیم بگویم، از این جهت برو یا از این جهت نرو، این معنی می دهد در کاربرد این نوع موسیقی یا نمی دهد. برای همین کشمکش زیاد بود.»

در اينجا بايد نكته اى ديگرى را نيز در نظر داشت و آن اينكه ممكن است در فرهنگهاى مختلف، كاربرد و برداشتى متفاوت از موسيقى الكترونيك وجود داشته باشد، چون موسيقى هم به نوعى، آيينه جامعه است:

«موسیقی انعکاسی ست هم از جامعه و هم از فضا. این چیزی ست که من فکر می کنم خیلی کم به این توجه می شود. انعکاسی از جامعه است. چون بالاخره یک صداهایی هست که شما می شنوید، نوع tempo سرعت زندگی، صداهای ماشین هایی که می شنوید، همه اینها یکجورهایی و یک مقداری ذهنیت آدم را آماده می کند، ولی خود فضایی هم که شما در آن زندگی می کنید انعکاسی توی موسیقی دارد. توی فضای ایران صداهای الکترونیک فقط و فقط در موسیقی پاپ استفاده شده. برای همین هست که در وهله ی اول، خیلی امکان دارد كه آن را مساوى با موسيقى پاپ ببينند. یعنی چیزی که فقط در آنجا بکار گرفته شده، خوب، مردم هم گوششان اینجوری عادت کرده و کاربردش را محدود می بینند و نوع رنگ آمیزیی که وجود دارد را نمی بینند. این مثل رنگین کمانی می ماند که اگر شما رنگی از آن را بردارید، خوب، یک رنگ و یک شکل دیگری دارد.»

در اين چارچوب، اعظم هم به نكته اى ديگر اشاره ميكند كه كمبود آن در ايران محسوس است و آن لزوم همكارى بيشتر بين موزيسينهاى عرصه ها و سبكهاى مختلف و مخصوصا همكارى استادان موسيقى سنتى با جوانهايى است كه در سبكهاى ديگر فعاليت دارند:

«خیلی دلم می خواست که یک کاری بکنیم که واقعا برای خودم هم جدید باشد، من در هندوستان بزرگ شده ام و در موسيقى هندى و تا اندازه اى هم عربى این اتفاق افتاده. بین موسیقی پاپ و سنتی هزار نوع موسیقی دیگر هست. براى نمونه يك گروهى است متشكل از دو پسر جوان که خیلی کارهای الکترونیک عالی انجام می دهند، یعنی واقعا یکی از بهترین ها هستند كه از هند می آیند. در اجراى و تهيه آلبوم ايندو براى نمونه استاد سلطان خان که واقعا یکی از بهترین سارنگی نوازان هندوستان است و همچنين دختر راوى شانكار همكارى داشتند. خیلی دلم می خواست استادهای ما اینکار را می کردند. بیشتر با جوانها می آمدند و تجربه می کردند.»

پيوند زبانهاى اردو و فارسى در آلبوم «نياز»

قطعات آلبوم نياز به زبانهاى فارسى و اردو اجرا شده اند كه البته در قطعه غزل كه اولين قطعه آلبوم هم هست، نه تنها موسيقى كه اشعار كلاسيك اردو و فارسى هم به هم پيوند داده شده اند.

«راستش آهنگ «غزل» را به خاطر دوزبانه بودنش در اول آلبوم گذاشتيم، چون همیشه آهنگ اول نمایانگر بقیه ی آلبوم است و او چون دوزبانه بود، خیلی مناسب بود که آن را انتخاب کنیم. ترتيب بقیه ی قطعات بیشتر بر حسب تونالیته انتخاب شده.

چيز ديگرى كه در آلبوم نياز به چشم ميخورد، استفاده نكردن از سازهاى بادى مثل نى است كه نواى آن با حال و هواى موسيقى عرفانى و اشعار كلاسيك همخوانى و هماهنگى دارد. رامين درباره چشمپوشى از بكاربردن سازهاى بادى ميگويد:

«راستش ما یک مقدار می خواستیم تعداد اشخاصی را که در اینکار هستند محدود بکنیم، یعنی آگاهانه تصمیم بر این گرفته بودیم که قسمت های ملودی اش را، قسمت سازی اش را مقدار زیادی من بزنم و اعظم همکاری و کمک بکند. قسمت سازهای کوبه ای اش را تا آنجا که می شد حدالمقدور سعی کردیم فقط ۲ یا ۳ نفر اجرا كنند و خلاصه ميخواستيم كه پروژه یک مقداری جمع و جور و متمرکز باشد. چون وقتی تعداد زیاد می شود خیلی مسایل دیگر پیش می آید، صحبت ها، سلیقه ها، طرز تفکرها همه چی تغییر می کند.»

اكثر شعرهاى فارسى آلبوم نياز از مولوى است. آيا آشنايى مردم با اشعار كلاسيك ميتواند برقرارى رابطه با موسيقى آسانتر كند؟ رامين معتقد است:

«نه، من فکر می کنم که برعکس است. لااقل نیت ما برعکس بوده. ما نیت مان بر این بود که این موسیقی پلی بشود برای آن نسلی که با آن اشعار عرفانی آشنایی ندارد، شاید بخواهد با آنها آشنایی بیشتری پیدا بکند و پیامی که در اینها نهفته است، چه از لحاظ سوالهایی که پیش می کشند برای زندگی و برخورد و یا چه راه حلهایی که عنوان می کنند، برایشان جایگزین آن کمبود عرفانی بشود که در دنیای امروز وجود دارد.»

در هر حال شكى نيست كه موسيقى به آدمها چه به عنوان موزيسين و چه به عنوان شنونده، ميتواند در كشف هويت و ريشه ها كمك كند:

«این را هم از تجربه ی شخصی می گویم و همه از تجربه ی کسانی که.... یک نسلی الان به کنسرت می آید که تقریبا دیگر کم و بیش به سختی فارسی صحبت می کنند، ولی در كنسرتى كه چندى پيش در لس آنجلس داشتيم، یک پسری آمد جلو و گفت که مثلا من با موسیقی آكسيوم و موسیقی شما بزرگ شده ام که برای من واقعا خیلی باعث افتخار بود. من گفتم، چه کاری می توانم برایت بکنم. گفت برای من یک لیست بفرستيد از تمام آهنگسازهای در ایران كه من باید با آنها آشنا بشوم. و من ميبينم كه الان تبدیل شده ام به یک پل. برای یک بچه ای که اینجا بزرگ شده، هیچ رابطه ای ندارد و از تمام آهنگسازها و اساتیدی که در ایران کار کرده اند هیچ شناختی ندارد، علاقمند شده که آشنا بشود. کار من که سنتی نیست، ولی بهرحال پلی ست که او استفاده می کند تا خودش را به فرهنگ خودش نزدیک تر كند.»

در پايان اين نكته را هم متذكر شويم كه آلبوم «نياز» از سوى شركت معروف Six Degrees Records منتشر شده است. ديگر هنرمندانى كه به عنوان نوازنده مهمان، اعظم على، رامين تركيان و كارمن ريتزو را در تهيه آلبوم «نياز» همراهى كرده اند، عبارتند از:

آرش خلعتبرى

Satnam S. Ramgotra

Andre Haroutunian

Tony Levin

Jamie Muhoberac