1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی و مسئله‌ی کتابسازی (گفتگو با یارعلی پورمقدم)

۱۳۸۴ خرداد ۸, یکشنبه

انتشار کتاب «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی»، که به وسیله‌ی حسن میرعابدینی انتخاب و تالیف و اخیرا توسط انتشارات «کتاب خورشید» منتشر شده، بحثهایی را در مطبوعات و محافل ادبی دامن‌زده و اتهاماتی را متوجه مولف آن کرده است. این اثر نه تنها به عنوان «کتابسازی» با اعتراض چند نویسنده، که داستانی از آنها در این مجموعه آمده، روبرو شد، لااقل شکایت یکی از معترضان، یارعلی پورمقدم، داستان و نمایشنامه‌نویس، را نیز به دنبا

https://p.dw.com/p/A6H1
عکس: DW

ل داشت که خواستار خسارتی ده میلیون تومانی شده است.

ظاهرا خود پورمقدم نیز واقف است که این رقم با توجه به قیمت و تیراژ کتاب رقمی اغراق‌آمیز است:

«راستش به شیطان گفتند خدا پدرت رو بیامرزه، گفت یه چیزی بگو که بشه. خدا هیچ وقت پدر منو نمی‌آمرزه. من هم می‌دانم که این بضاعت نشر احتمالا قادر نیست چنین درخواستی رو بپردازد. راستش من رقمی را مطرح کردم که به دادگاه بروم. من هدفم از این دعوا بیشتر این است که قبح قضیه را نشان بدهم. و نشان بدهم که این کار کار بسیار زشنی است. به همین دلیل هر یک قرانی، از یک قران تا ده میلیونی را که من درخواست کرده‌ام پس از کسر هزینه‌هاش صرف برگزاری یک مسابقه کاریکاتور با مضمون کتابسازی خواهد شد.»

حسن میرعابدینی پیش از این کتاب «صد سال داستان‌نویسی در ایران» را تالیف کرده بود که به اعتقاد بسیاری یکی از بهترین مجموعه‌ها در نوع خود بوده است. اما هستند عده‌ای که مانند پورمقدم بی‌اعتنایی گردآورنده به حقوق مولفان را، به‌رغم خدماتش، بر او نمی‌بخشند:

«من حتا نتوانستم این خودستایی را بر آقای میرعابدینی ببخشم وقتی که به‌خاطر می‌آورم که ایشان در حوزه‌ی داستان کوتاه کارهای بسیار مثبتی هم انجام داده است.»

یارعلی پورمقدم، سالهاست آثار خود به صورت کتابچه‌هایی با صفحات و تیراژی محدود و با سرمایه‌ی شخصی منتشر می‌کند. شاید همین یکی از دلایلی باشد که آثار او به اندازه‌ی استحقاقش مورد توجه قرار نگرفته است. آیا انتخاب داستانی از یک نویسنده در میان داستانهای برگزیده‌ی تاریخ ادبیات ایران رضایت خاطری فراهم نمی‌کند؟

«نه واقعاً برایم جذاب نیست. من کافه‌ای دارم که محل تردد آدمهای گمنام و نویسندهای گمنام است و من هم وسط آنها دارم زندگی می‌کنم. من نه اصلا به شهرت احتیاجی دارم و نه حاضرم در جهت این که به اشتهاری برسم کاری انجام بدهم. نه، این چیزها مرا ارضاء نمی‌کند. قطعاً یکی از درخواستهام توی این دعوا این خواهد بود که در چاپ بعدی داستان من از این مجموعه خارج بشود. معروفیت در ایران، به نظر من جزو امور غیرمترقبه محسوب نمی‌شود.»

اما بالاخره کسی که می‌نویسد و منتشر می‌کند نمی‌تواند از دیده شدن و خوانده شدن بدش بیاید. این تصمیم کمی به لجبازی نمی‌ماند؟

«نه، اعتراف می‌کنم می‌خواهم مقداری بدجنسی کنم. اما این بدجنسی فقط و فقط در جهت دامن‌زدن به قبح این کار است. فکر می‌کنم به هر حال اگر در یک مجموعه یک داستان باشد و در چاپ دومش آن داستان نباشد، آن عیب برای آن مجموعه است نه برای نویسنده.»

بی‌توجهی به حقوق مولفان در کشور ما صورت دیگری نیز دارد و آن ترجمه‌ی آثار نویسندگان خارجی بدون کسب اجازه است. آیا «کتابسازی» وجه دیگری از رعایت نکردن کپی رایت نیست، یا این که صرفا مسئله‌ای داخلی است؟

«نه، همان مسئله‌ی کپی‌رایت است. مسئله این است که حقوق مولفان و مصنفان به شکل مدون و قانونی تامین بشود. این مسئله صورت نگرفته که من این دعوا را مطرح کردم. به نظرم این کتابسازی در ایران سابقه‌ای طولانی دارد. کتابسازها برخلاف مترجمها افزارمندهای نیستند که نان حلال می‌خورند، بلکه در بخش بازار سیاه ادبیات فعالیت می‌کنند.»

در پی انتشار یادداشت اعتراض پورمقدم در روزنامه‌ی شرق، حسن میرعابدینی ابتدا در گفتگویی با خبرگزاری میراث فرهنگی اعلام کرد که جز داستان «پاگرد سوم» پورمقدم که «با وساطت و براساس قول صفدر تقي‌زاده چاپ» کرده، اجازه‌ی انتشار باقی داستانها یا به وسیله‌ی خود او و یا توسط ناشر گرفته شده است. اما چند روز بعد و با زمزمه‌های اعتراضی که از سوی چند نویسنده‌ی دیگر به گوش رسید میرعابدینی در یادداشتی به روزنامه‌ی شرق از جمله نوشت:

«از آقاى يارعلى پورمقدم و معدود نويسندگان محترم كه به دليل عدم دسترسى و يا هر دليل ديگرى، منجمله خوش خيالى و يا تنبلى، كتباً اجازه انتشار داستانشان را در مجموعه هشتاد سال داستان كوتاه ايرانى نگرفته ام، عذر مى خواهم.»

متاسفانه این توضیح نه تنها در محافل ادبی مورد پذیرش قرار نگرفت موجب طرح پرسشهای تازه‌ای نیز شده است؛ از جمله این که چگونه مولف، که خود اخیرا در مصاحبه‌هایی در مورد همین کتاب به کتابسازان تاخته و کار خود را کاری متکی بر روش «علمی و متدیک» قلمداد کرده که «با نیت خدمت به ادبیات و نویسندگان ایران انجام داده» صریحا اعلام می‌کند، به دلیل «خوش‌خیالی، تنبلی» «ویا هر دلیل دیگری» اجازه انتشار داستانها را نگرفته است؟

کتاب «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی» در سه جلد تنظیم شده است. جلد نخست به گزیده‌ی داستانهای سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۶۰، جلد دوم به داستانهای ۶۰ تا ۱۳۸۰ و جلد سوم به داستانهای مهاجرت اختصاص دارد. ادبیات مهاجرت نیز در سالهای اخیر موضوع تدوین مقاله‌ها و کتابهای بسیاری شده است. اما در حالی که بخش بزرگی از بهترین داستانهای نویسندگان خارج از کشور به دلیل اشاره به مسائل سیاسی، یا به علت اشاره‌های صریح به مسائل اروتیک، در ایران امکان و اجازه انتشار ندارند چگونه می‌توان منتخبی از بهترینهای آنها را در داخل کشور منتشر کرد؟!

بهزاد کشمیری‌پور، گزارشگر صدای آلمان در تهران