هلموت اشمیت نود ساله شد
۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبهدر ماه مه ۱۹۷۴، با انتخاب هلموت اشمیت به صدراعظمی آلمان، او به بالاترین موقعیت سیاسی خود دست یافت. اشمیت جای ویلی برانت را گرفت که به خاطر جاسوسی سخنگویش برای آلمان شرقی مجبور به استعفا شده بود. از این رو برکشیدهشدن وی به مقام صدراعظمی یک باره و غیرمنتظره اتفاق افتاد.
سیلی که شخصیت کارآی اشمیت را به نمایش گذاشت
هلموت اشمیت روز ۲۳ دسامبر ۱۹۱۸در هامبورگ زاده شد. پس از اخذ دیپلم به خدمت سربازی رفت و اندکی بعد در بحبوبهی جنگ جهانی دوم به جبهه فرستاده شد. در گرماگرم همین تجربه بود که به گفتهی خودش، نکبت جنگ را دریافت، نکبتی که هیچگاه از یادش نرفته است.
پس از پایان جنگ از رهگذر فعالیت در حزب سوسیال دمکرات آلمان، وزیر داخلهی ایالت هامبورگ شد. سال ۱۹۶۲، زمانی که سیل این شهر را فراگرفت و جان هزاران نفر را به خطر انداخت، بیدرنگ وارد عمل شد و در مدیریت بحران، کارنامهای درخشان از خود برجای گذاشت. همین باعث شد که شهرت او از مرزهای هامبورگ فراتر رود و در سراسر آلمان نامی آشنا پیدا کند.
در گرماگرم مدیریت بحران ناشی از سیل یادشده، هلموت اشمیت به چهره کارآیی بدل شد که چندان پایبند اجرای مو به موی مقررات و آییننامهها نبود.
نشستن در ریاست فراکسیون مجلس
در سالهای میانی دههی شصت، یعنی در دوران حکومت ائتلاف بزرگ سوسیال دمکرات و دمکرات مسیحی بر آلمان، هلموت اشمیت رئیس فراکسیون سوسیال دمکراتها در مجلس شد، ولی در این مقام چندان میدانی برای ابراز وجود نیافت.
سال ۱۹۶۹، هلموت اشمیت وزیر دفاع کابینهی ائتلافی سوسیال- لیبرال آلمان شد و به این ترتیب، دومین جهش در زندگی سیاسی او به وقوع پیوست. با شروع دور دوم زمامداری ائتلاف یادشده در سال ۱۹۷۲، اشمیت به وزارت دارایی گماشته شد. تجربهی ریاست بر وزارت دفاع و دارایی اشمیت را در موقعیتی قرار داد که با استعفای ویلی برانت، به بخت اول برای جانشینی او بدل شد و به کاخ صدراعظمی آلمان راه یافت.
دورانی دشوار و پرتلاطم
دوران صدارت اشمیت در فاصلهی ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۲ با رویدادها و تحولاتی همچون رکود اقتصادی، بحران ناشی از صعود یک بارهی قیمت نفت و افزایش بیکاری همراه بود. اشمیت برای مقابله با بحران اقتصادی برنامههایی را در جهت انجام پروژههای عمرانی و راهسازی به اجرا گذاشت. برگزاری اجلاس سران کشورهای قدرتمند اقتصادی دنیا برای بحث و رایزنی در جهت مقابله با رکود یادشده نیز، از دیگر ایدههای اشمیت بود. این اجلاس از سال ۱۹۷۵ به طور منظم سالی یک بار تشکیل میشود.
اشمیت اما در دورهی صدارتش با چالشهای غیرمتعارفی نیز روبرو شد. این دوره اوج ترورهای سازمان تروریستی موسوم به «فراکسیون ارتش سرخ» بود. دولت اشمیت با این ترورها برخوردی سرسختانه و سازشناپذیر در پیشگرفت. در عین حال، این تجربه زمینهای برای شناخت بخش احساسی شخصیت اشمیت نیز فراهم آورد.
در پاییز ۱۹۷۷ که ترورهای گروه بادرماینهوف به لحاظ شدت به اوج بیسابقهای رسید، هانس مارتین اشلایر، رئیس اتحادیهی کارفرمایان آلمان نیز به گروگان گرفته شد. حزب اپوزیسیون دمکرات مسیحی از دولت اشمیت خواست که برای مبارزه با ترور، برخی از مقررات و قوانین دمکراتیک را موقتاَ به حال تعطیل درآورد. واکنش اشمیت به این خواست تبارزی از منش و رویکرد یک دمکرات بود که نمونهی سیاه حکومت ضددمکراسی نازیها را از یاد نبرده بود: «آزمون اصلی و تعیینکننده در چالشی که با آن درگیریم این است که امنیت و دمکراسی را علیه یکدیگر به بازی نگیریم. ما مغلوب موج تعصب و خشونتی که میخواهد در کشور ما اشاعه پیدا کند، نخواهیم شد.»
حکومت آلمان برای این موضع خود بهای سنگینی پرداخت، زیرا نتوانست جان هانس مارتین اشلایر را نجات دهد.
شخصیتی حی و حاضر
در آغاز دههی هشتاد، معلوم شد که موافقت هلموت اشمیت با استقرار موشکهای اتمی آمریکا در خاک آلمان از حمایت لازم در درون حزب سوسیال دمکرات برخوردار نیست. علاوه بر آن، مناسبات میان دو حزب ائتلاف حاکم، یعنی سوسیالدمکراتها و لیبرالها نیز رو به سردی بود. بنا به همهی این دلایل، هلموت اشمیت خواهان برگزاری انتخابات جدید شد. ولی پیش از آن که انتخاباتی برگزار شود، در نتیجهی ائتلاف لیبرالها با دمکرات مسیحیها، صدر اعظمی اشمیت پایان یافت و هلموت کهل از حزب دمکرات مسیحی، بر جای او تکیه زد. اشمیت در بارهی این جابهجایی چنین گفت: «یکی از عوامل باورپذیری دمکراسی، تعویض دولتهاست. از این رو من گلایهای ندارم که دولت سوسیال-لیبرال من از مسئولیت کنار رود. ولی چیزی که من به آن انتقاد دارم، باورپذیری نازل تغییر و تحول اخیر و شیوهی جایگزینی دولت جدید است.»
اشمیت از مسئولیت کنار رفت، اما در گسترهی عمومی آلمان حی و حاضر ماند. او اینک از مدیران مسئول هفتهنامهی "دی سایت" است و تحلیلها و تفسیرهایش از تغییر و تحولات سیاسی همچنان محل اعتنا و اعبتار است.