1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

واكنش جهان عرب نسبت به سياست جورج بوش در ارتباط با خاورميانه

۱۳۸۳ فروردین ۲۷, پنجشنبه

بى ترديد ديدار اخير آريل شارون، نخست وزير اسرائيل با جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا را ميبايست ديدارى تاريخى ارزيابى كرد. اين ديدار را شايد بتوان همچون سنگ بناى سياست جديد آمريكا در ارتباط با خاورميانه دانست. چرا كه رئيس جمهور آمريكا براى نخستين بار از اصول و سياست تعريف شده آمريكا در زمينه خاورميانه فاصله گرفت. يعنى همان اصول و سياستى كه مورد توافق دولتمردان و مسئولان سياسى آمريكا بود. اما اين چرخش در سياست آمري

https://p.dw.com/p/A4t1
عکس: AP

�ا ميتواند ميوه اى تلخ به بار آورد. چرا كه اين ديدار نتوانست حتى اندكى از بن بست گفتگوهاى صلح در خاورميانه بكاهد.

تفسيرى از Peter Philipp مفسر دويچه وله


ترديدى نبود كه جهان عرب با ياس، سرخوردگى و انتقاد نسبت به سياست جورج بوش از خود واكنش نشان دهد. چرا كه اظهارات جورج بوش پيرامون ادامه تلاشهاى صلح خاورميانه همه چيز بود مگر كمكى به استقرار صلح در اين منطقه. گرچه جورج بوش از سياست آريل شارون در زمينه تخليه شهركهاى يهودى نشين واقع در نوار غزه جانبدارى كرد. اما او در قياس با همه رئيسان جمهور سابق آمريكا گامى فراتر نهاده و از درخواست عقب نشينى اسرائيل از همه مناطق اشغالى سالهاى پس از ۱۹۶۷ عدول كرد و حتى امر بازگشت آوارگان و فراريان فلسطينى به اسرائيل را منتفى دانست.

تنها ساعاتى پس از آنكه رئيس جمهور مصر، حسنى مبارك بر اعتبار برنامه صلح نقشه راه تاكيد ورزيده بود، جورج بوش فاتحه اين برنامه صلح را خواند. چرا كه يكى از اصلى ترين اجزاى و شايد هم اصلى ترين بخش اين برنامه صلح همانا اين نكته بود كه بر اساس نظرگاه آمريكا، اتحاديه اروپا، سازمان ملل و روسيه، اين دو طرف درگير در مناقشات خاورميانه هستند كه ميبايست زمينه هاى استقرار صلحى پايدار در اين منطقه را فراهم آورند. و اين درست همان نكته اى است كه اكنون رئيس جمهور آمريكا زير پا نهاده و نتيجه چنين تلاشى را از پيش تعيين كرده است.

و جالب اينجاست كه جورج بوش بدون كمترين دليلى اين كار را انجام داده است. قرار بر اين بود كه جورج بوش با سياست تخليه يك جانبه اسرائيل از نوار غزه موافقت كند. بوش ميتوانست با صدايى رسا و روشن بدون هر گونه محدوديتى از اين سياست حمايت كند. چرا كه بر اساس مسائل سياست بين الملل، اسرائيل موظف به خروج از همه مناطق اشغالى سالهاى پس از ۱۹۶۷ است.

بسيارى از مشكلات دولتهاى تا كنونى اسرائيل و همچنين دولت آريل شارون برآمده از تعلل ورزيدن در تحقق سياست زمين در ازاى صلح بود. اما حال با نخست وزير اسرائيل كه آمده و مدعى است كه اين كشور حاضر به تخليه بخشى از مناطق اشغالى است، ميبايست بى قيد و شرط موافقت ميشد.

اما دليلى وجود نداشت كه جورج بوش ضمن پذيرش اين برنامه درگير استراتژى شود كه شارون به برنامه تخليه نوار غزه مربوط ساخته است. اسرائيل بر آن است تا نوار غزه بحران زده را واگذار كند و در مقابل بخش مهمى از كرانه باخترى رود اردن را در كنترل خود آورد. اما حال كه جورج بوش با اين سياست موافقت كرده است، بيش از پيش از توانايى خود بعنوان ميانجيگر و طراح برنامه صلح خاورميانه كاسته است. با اين سياست جورج بوش به ادعاى كسانى كه همواره از سياست خشن بوش در قبال صدام حسين و نرمش وى در برابر شارون انتقاد كرده، حقانيت ميبخشد.

البته كه بوش حرف حيرت آورى بر زبان نرانده است. كمتر كسى را ميتوان در پهنه گيتى يافت كه بطور جدى بر اين باور باشد كه ميتوان چرخ تاريخ را تا سال ۱۹۶۷و يا حتى بيشتر به عقب راند. صلح اما تنها بر پشتوانه سازش بين نيروهاى درگير در مناقشه خاورميانه شكل ميگيرد و نميتوان از بيرون آن را به منطقه تحميل نمود. و اينكه جورج بوش در نطق خود بارها از دولت مستقل فلسطينى ياد كرده است نيز تغييرى در اوضاع نميدهد. يك چنين دولت مستقلى را كاخ سفيد نميتواند طراحى و ايجاد كند و از اين رو طراحى صلح خاورميانه نيز در كاخ سفيد، عملى است بيهوده و بى ثمر. اما هم طرح ايجاد يك دولت مستقل فلسطينى و هم برنامه صلح خاورميانه هر دو ميتوانند در كاخ سفيد به خطر افتند. و بايد گفت كه جورج بوش در به خطر انداختن هر دوى اينها بسيار موفق عمل كرده است.

برگردان: جمشيد فاروقى