1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

وبگردی: آمنه سوخت اما نسوزاند

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی از قصاص صرف‌نظر کرد. این خبر در جهان وب فارسی‌زبانان گشت و موجی از شادی و تحلیل و پیشنهاد یا انتقاد ایجاد کرد. نگاهی داریم به واکنش‌ها، از نامه محمد خاتمی تا استتوس‌های فیس‌بوکی.

https://p.dw.com/p/128no
عکس: ir-women.org

خبر مثل برق پخش شد. آمنه بهرامی، قربانی اسیدپاشی، مجید موحد، اسیدپاش، را بخشید. ویدیوی بخشش او هم سریع اینترنت را فتح کرد. زنی که نه تنها از صدایش که از بازمانده‌های صورت سوخته‌اش هم مشخص است که جوان است، مجرم را می‌بخشد. توضیح می‌دهد که حکم «قصاص» را گرفت اما قصاص نکرد: «خیلی قشنگه وقتی قدرت توی دستته، بگذری!»

برخی از کاربران فیس‌بوک این جمله را به عنوان استتوس‌های خود نوشتند. بسیاری از آن‌ها هم از این جمله به عنوان کنایه‌ای به حاکمیت ایران استفاده کردند. استفاده از موضوع آمنه برای نقد سیستم سیاسی کشور البته به محمد خاتمی، رئیس‌جمهور سابق ایران، نیز رسید.

خاتمی در نامه‌ای که در وب‌سایت‌ها منتشر شد از آمنه برای بخشش تشکر کرد و این‌طور نوشت: «امروز وقتی در خبرها آمد که «آمنه» در کمال بزرگواری، آموزگاری کرد و از حق قصاص خود گذشت بر همه ثابت شد که در برابر سنگدلی و بی‌آزرمی و نفرت‌پراکنی و خودخواهی و کین‌توزی هنوز می‌توان از مهربانی، شرافت و احترام به زندگی، دیگرخواهی و بزرگ‌منشی هم سراغ گرفت و زیبایی را در اوج آن به تماشا نشست. آن‌چه آمنه از خود نشان داد حکایت‌گر آن است که جان زیبا و شکوهمند را هیچ عاملی جز نفرت و نابردباری و خشونت نمی‌تواند زشت کند و یا زشت بنمایاند. درود به آمنه خانم!»

به گزارش وب‌سایت کلمه خاتمی در نامه خود پرسید: «آیا در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی نیز نمی‌توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش را با احترام به یکدیگر و پاس‌داشت حق و حرمت انسان و دوری از غرور – به‌خصوص آنان که قدرت بیش‌تری دارند – سودا کرد؟»

اما بسیاری دیگر از ایرانیان که شهرت جهانی نظیر رئیس‌جمهور سابق خود ندارند، نیز دست به قلم بردند و برای آمنه نوشتند. محل انتشار: فیس‌بوک، گوگل‌ریدر، وبلاگ‌ها.

در میان ایرانیان ساکن فضای مجازی می‌گردیم و به حر‌ف‌ها‌یشان گوش می‌دهیم. حرف‌هایی که محور همگی‌شان حرکت آمنه در بخشش حکم قصاص اسیدپاش است.

آمنه بهرامی نگارش فصل آخر کتاب خود را تا تصمیم‌گیری نهایی درباره قصاص به تعویق انداخته بود
آمنه بهرامی نگارش فصل آخر کتاب خود را تا تصمیم‌گیری نهایی درباره قصاص به تعویق انداخته بودعکس: mvg Verlag



هفت سال پیش آمنه بهرامی قربانی اسید‌پاشی مجید موحد شد. موحد ادعای عشق داشت و وقتی از آمنه بهرامی جواب مثبت نگرفت به روی او اسید پاشید. از آن تاریخ آمنه در پی دریافت حکم دادگاه برای قصاص بوده است، که سرانجام با وجود کسب این مجوز از اجرای آن سر باز زد. او تا کنون بارها عمل جراحی به روی صورت و چشم‌های خود انجام داده که به رغم آن بینایی خود را از دست داده است.

آمنه به جای تمام زنان ایران

حجم زیادی از نوشته‌های کاربران اینترنت به دل‌نوشته‌هایی اختصاص داشت که در آن‌ها تلاش شده بود تا از آمنه در قالب کلماتی خواهرانه/برادرانه تشکر شود.

یکی از نویسندگان وبلاگ «نسوان مطلقه» در پستی وبلاگی با عنوان «هیچ اسیدی روح را نمی‌خورد» می‌نویسد: «آمنه بهرامی، خواهرکم! کاش دنیا آن‌قدر جای مزخرفی نبود. کاش می‌شد از روح آدم‌ها عکس گرفت ... آن‌گاه حتم داشتم که روح تو زیباترین روح شناخته می‌شد. روحی که در این زمانه‌ی زمخت و بد، با نوازش و بخشش آشناست... و به ما صورتکان بی‌خبر و گم شده یادآوری کرد که پاسخ خشونت خشونت نیست و هنوز چیزی به نام انسانیت و بخشش و آدمیت نمرده است و با هیچ اسیدی خورده نمی شود.»

یک وبلاگ‌نویس با نام ناصر کرمی در وبلاگ‌اش که به نام خودش است، آمنه را ماندلای ایران و کارش را نماد یک دوران جدید می‌نامد: «می‌شود کار آمنه را نماد یک دوران تازه کرد: از خشونتی که ما را احاطه کرده و تا عمق استخوان‌مان ریشه دوانده فرار کنیم ... نگویید شاید وادار شده یا تطمیع شده یا مجبور شده یا هر چیز دیگر. خود عمل را ببینید و احتیاجی که ما به این‌طور نمادهای خشونت گریزانه داریم. ما که اینقدر در معرض سیلاب ویرانگر خشونتیم. برکشیم آمنه را در هیئت یک ماندلای وطنی و تقدیس‌اش کنیم. من با همه خون قلبم به او تعظیم می‌کنم.»

نویسنده وبلاگ «آزادنویس» نیز می‌نویسد: «امروز آمنه بهرامی قهرمان ملی ما و مجيد موحد مايه شرم همه‌ی ماست. آمنه بهرامی در جامعه‌ای از قصاص گذشت کرد که حتی اگر به صورتش اسيد هم پاشيده نمی‌شد ممکن بود پليس ايران او را به خاطر زيبايی يا بدحجابی‌اش بيندازد زندان و هزار جور وصله نامربوط هم به او بچسباند. ممکن بود بسيج او را بگيرد و عاقبت‌اش بشود زهرا بنی‌يعقوب. (پزشک جوانی که با پسری دستگیر و در بازداشتگاه به مرگ مشکوکی درگذشت). ممکن بود توی يکی از همين خانه‌هايی که اراذل و اوباش از در و ديوار آن بالا می‌روند و به اهل خانه تجاوز می‌کنند گرفتار بشود و بعد پليس و آقابالاسرهای جامعه به جای تاديب اوباش به او بگويند خودش عامل مورد تجاوز قرار گرفتن بوده. توی اين اوضاع وقتی کسی گذشت می‌کند يعنی به جای همه‌ی زنان دارد از همه‌ی ظلم‌هايی که بهشان می‌شود گذشت می‌کند. و مجيد موحد نشانه همه‌ی رذالت‌های اجتماعی ايران است و همين است که مايه شرم همه‌ی ماست.»

فلاش بک، جایی امن برای زنان

«هر بار که عکس این دختر رو قبل و بعد از اسیدپاشی توی یه سایتی وبلاگی می‌بینم، تمام موهای تنم سیخ می‌شه. هر بار این عکسو می‌بینم می‌خوام جریان زمان رو با تمام قوا به عقب شنا کنم و برگردم به روزی و ساعت و ثانیه‌ای که دست اون پسر جوون میره که اسید رو بپاشه به صورت آمنه. دستش رو بگیرم و بهش التماس کنم که این کارو نکنه. بعد این عکسو نشونش بدم. بلکه شاید اونم از دیدن این حجم بزرگ بدبختی دستش بلرزه و اون جنایتو نکنه.»

نویسنده وبلاگ گاری کوپر، این را نوشته است. او که دلش می‌خواهد زمان را برعکس شنا کند و برود به زمانی که آمنه هنوز نسوخته بود، «حجم بزرگ بدبختی» را اینطور تعریف می‌کند: «انگار تفاوت توی صورت بشاش و خندون آمنه قبل از اسیدپاشی و این صورت چروک خورده و ترسناک، درست به اندازه حجم همه بدبختی‌های ماست. حجم بدبختی بزرگی که از تجاوز خمینی‌شهر تا خفاش شب و قاتل زنجیره‌ای زنان مشهد و ... همه و همه توش جا می‌گیرن.»

این بلاگر با نوشته‌ی خود به مساله‌ای اشاره می‌کند که در برخی دیگر از نوشته‌ها نیز تکرار می‌شود: خشونت بر زنان.

علی عبدی، یکی از کاربران گوگل‌ریدر، در صفحه خود می‌نویسد: «آمنه چشم‌های مجید را به او بخشید. نجات یافتنِ چشم‌های یک انسان جای شادی دارد و منشِ آمنه در خور ستایش. اما شادمانی ما نباید به مسئولیت‌گریزی ما ختم شود. تمام داستان در چشم‌های آمنه و مجید خلاصه نمی‌شود: ما باید با فرهنگ مردسالارِ «غیرتی» و «ناموس پرستی» که مردان را «مالک بدن زنان» می‌داند مبارزه کنیم. فرهنگ «انتقام‌گیری» که در آن خشونت مردان علیه زنانی که مطیع نیستند «عادی» است. آن وقت است که شادمانی ما معنا دارد.

دیه زنی مثل آمنه نیمی از دیه مردی مثل مجید

دو صفحه در فیس‌بوک با نام آمنه بیش‌از بقیه فعالیت دارند. یکی صفحه‌ای که در زمانی که آمنه هنوز قصد برای قصاص داشت درست شد و هدفش را منصرف کردن آمنه گذاشت، یکی صفحه‌ای که حالا بیش‌تر از هر چیز برای تشکر از آمنه ساخته شده است.

عنوان اولی «آمنه جان ما از تو دفاع خواهیم کرد اما از قصاص بگذر» و دومی «به احترامت می‌ایستیم زن ماندگار ایران» است.

عده‌ای از کاربران فیس‌بوک در فکر تشکری ویژه از آمنه بهرامی هستند
عده‌ای از کاربران فیس‌بوک در فکر تشکری ویژه از آمنه بهرامی هستندعکس: picture alliance/dpa



در این دو صفحه در حالی بحث از چگونگی تشکر از آمنه است که در کنار آن بحث‌هایی نظیر برابر نبودن دیه زن و مرد نیز جریان دارد. یک کاربر فیس‌بوک می‌نویسد: «ما از این‌که مجید قصاص نشد خوشحالیم وگرنه حتما باید مجازات بشه.» و کاربر دیگری می‌نویسد: « بايد از آمنه حمايت كرد و در اين شكی نيست. اما از طرفی هم بايد دربرابر قانونی كه در مقابل پرداخت ديه مجيد رو آزاد می‌كنه واكنشی نشون داد. نه به قانون قصاص و نه به اين كه با پرداخت ديه ،مجرم آزاد می‌شه.» این‌جاست که بحث برابر نبودن دیه زن و مرد نیز وسط کشیده می‌شود: «الان مسئله این است که مجید باید ۱۰۰ میلیون دیه بدهد تا آزاد شود در حالی که اگر آمنه پسر بود ۲۰۰ میلیون باید می‌گرفت. آیا منصفانه است که بگیم زن و مرد مساوی هستند ولی در عمل زن مساوی نصف مرد باشد؟»

یکی دیگر از کاربران فیس‌بوک نیز این‌که «زنی مثل آمنه دیه‌اش نصف مردی مثل مجید باشد» را نقطه شروع خوبی برای بحث دوباره روی مساله نابرابری جنسیتی دیه در ایران می‌داند.

یک کاربر دیگر نیز می‌نویسد: « به نظر من باید از این موقعیتی که آمنه خلق کرده استفاده کنیم و روی برابری دیه کار کنیم. برابری دیه کمک بزرگیه برای کاهش مشکلات زنانی که قربانی خشونت هستن.»

آینده از آن خشونت‌پرهیزان

اما بخشش قصاص از سوی آمنه کاری نیست که هر کسی پسندیده باشد. هستند کاربرانی که با عصبانیت از این اقدام می‌نویسند: «بخشش و اینگونه اراجیف مال قصه است. اون ... باید قصاص می‌شد تا عبرت سایرین شود. آقا و خانمی که آفرین گفتید قربانی بعدی از خانواده شماست ببینم گذشت می کنید. بله! بخشش خوبه ولی از جیب همسایه.»

این کامنت یکی از کاربران فیس‌بوک در سایت خبرآن‌لاین است که نظر کاربران را جویا شده بود. از میان دیگر کامنت‌ها می‌توان به این اشاره کرد: « آمنه کار بزرگی کرد ولی ظلم به دیگر قربانیان اسیدپاشی در گذشته و آینده کرده است. چون ممکن است دیگران هم به امید بخشش دوباره این کار را تکرار کنند ولی به نظر من باید قصاص می‌شد و مرتب در رسانه‌ها به مردم معرفی شده تا درس عبرتی برای دیگران باشد.»

شاید وجود چنین نگرشی در جامعه باشد که باعث می‌شود طرفداران منع خشونت از آمنه بخواهند راه خود برای نفی خشونت را ادامه دهد. یکی از کاربران فیس‌بوک که عضو صفحه‌«آمنه جان ما از تو دفاع خواهیم کرد اما از قصاص بگذر» است، برای آمنه می‌نویسد: «با تجربه بزرگ و انگیزه والایی که داری، هم از فعالان حقوق بشر و هم دولت کمک بگیر و نهادی مدنی درست کن برای دفاع از حقوق زنان قربانی خشونت در ایران. بدین ترتیب راه مقدسی که شروع کردی رو می‌تونی به شکل سازمان‌یافته و مفید و فراگیر برای جامعه ادامه بدی و آیندگان هم این راه رو دنبال کنند.»

مریم میرزا
تحریریه: یلدا کیانی