1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

وعده پول و ثروت

فيروزه سجودى۱۳۸۳ اسفند ۷, جمعه

سيستمهايى كه اخيرا در ايران فعال شده‌اند، در كشورهاى صنعتى و غربى موضوع تازه‌اى نيستند. در آلمان نيز بسيارى از افراد، از قشرهاى مختلف در اين جريان شركت كردند. حتى بسيارى از وكلا كه با قانون سر و كار داشتند، مدهوش وعده‌هاى ميليونى شدند.

https://p.dw.com/p/A7S0
عکس: Ludger Schadomsky

جلساتشان پياپى ادامه دارد، چندين بار در هفته. صحبت از پول است، آنهم مبلغى هنگفت. شعارشان چنين است: بزودى اعضا شبكه به درآمدى ميليونى دست خواهند يافت، تنها بايد ايمان داشت. صحبت از فرقه‌اى مذهبى و يا سحر و جادو نيست، از فعاليت شركت گلدكوئتز در ايران سخن مى‌رانيم و يا شايد باندى كه تحت نام اين شركت در ايران فعال است. طبق تحقيقات، شركت گلدكوئتز به ضرب سكه‌هاى يادگارى طلا و نقره مشغول است. فعاليت سيستم نيز با طلا و نقره و سكه سر و كار دارد. اما به صورت كالايى خيالى. در واقع اعضاى شبكه به تجارت اين كالا مشغولند. صفا يكى از اعضاى فعال در اين شبكه، نحوه كار سيستم را چنين تشريح مى‌كند:

”تجارتى كه ما انجام مى‌دهيم در حقيقت يك نوع تجارت كلامى هست. اينطور كه ما محصول را خريدارى مى‌كنيم، چند نفر را به آن كمپانى معرفى مى كنيم كه اين محصول را خريدارى بكنند، و به واسطه معرفى كردن اين افراد يك پورسانتى تعلق مى‌گيرد، منتها نحوه پرداخت پورسانتها و ميزان آن در واقع يكى از سيستمهاى باينرى هست. در واقع در شاخه نت ورك ماركتينگ و يا بازاريابى شبكه‌اى مى‌گنجد.“

براى خريد محصول كه سكه‌هاى طلا و نقره سملبوليك مى‌باشند، بايد مبلغ حداقل ۵۰۰ دلار پرداخت شود، در واقع شرط ورود به شبكه پرداخت اين مبلغ به يكى از شعبه‌هاى كمپانى در دوبى و يا هنگ كنگ است، اما اين مبلغ مستقيما به حساب شعبه‌هاى اين شركت واريز نمى‌شود، بلكه تحت سيستم سلسله مراتبى انجام مى‌گيرد. اما انگيزه خريد چنين كالايى با چنين قيمتى چيست؟ آيا واقعا سكه‌اى در كار مىباشد؟ صفا در پاسخ مى‌گويد:

”دريافت محصول شايد در ايران كار سختى باشد. يعنى شايد بشود گفت كه بيشتر افراد، بخاطر پلان درآمدزايى سيستم وارد آن مىشوند.“

چنين سيستمهايى كه اخيرا در ايران فعال شده‌اند، در كشورهاى صنعتى و غربى موضوع تازه‌اى نيستند. اين جريان حدود ۱۰ سال پيش از سوى زنان خانه‌دار كانادايى پا به عرصه وجود نهاد، اما از آنجا كه درآمدزايى از طريق اين سيستمها، در صورتى موفق است كه همواره اعضا جديد وارد شبكه شوند و شايد ديگر جمعيت كانادا كفاف آنرا نمى‌داد كه تمام اعضا به درآمد وعده داده شده دست يابند، چنين شبكه‌هايى از مرزهاى كانادا گذشته، آمريكا و سپس كشورهاى اروپايى را مبتلا كردند. در آلمان نيز ابتدا، اين جريان با وعده و وعيدهاى هوس انگيز وارد صحنه شد. اريك ميلگرام، وكالت پرونده قربانيان اين وعده‌ها را بر عهده دارد و مى‌گويد:

”در اينجا نيز كل اين جريان طبيعتا، تحت عنوان سيستمهاى هرمى كه غيرقانونى هستند، فروخته نشد، بلكه به عنوان چيزى كاملا متفاوت، به عنوان سرمايه‌گذارى خوبى كه كاملا قانونى است و ماليات هم شامل آن نمى‌شود. و اين سيستم در آلمان از طريق افرادى فروخته و عرضه مى‌شد، كه اين افراد خيلى جدى و قابل اعتماد بودند.“

وعده پول و ثروت، آنهم اگر كوتاه مدت بدان دست يابى، عقل را مى‌ربايد. در آلمان نيز بسيارى از افراد، از قشرهاى مختلف در اين جريان شركت كردند. اپيدمى اين جريان مختص قشر خاصى نبود، حتى بسيارى از وكلا كه با قانون سر و كار داشتند، مدهوش وعده‌هاى ميليونى شدند. همچون صفا در ايران:

”در واقع انگيزه ورود ما و خيليهاى ديگر به اين سيستم، همين اميد و آرزويى بود كه در همه وجود دارد. شايد بشود گفت كه پلان سيستم صد در صد درآمدزا و سود ده است. اگر ما بتوانيم در واقع آن انگيزه و اعتقاد را در خودمان زنده نگه داريم، صد در صد مى‌توانيم به اين رشد و سود برسيم. كما اينكه خيليها، خيلى كساني كه شايد دور از ما هم نباشند، در مجموع خودمان باشند با فعاليتي كه كردند به اين سود و درآمد رسيدند و وقتى كه يك مقايسه‌اى انجام مىشود با درآمدى كه شايد ما مى‌توانيم در ساعت عادى استخدام توى ايران داشته باشيم، شايد بين ۳۰۰ تا ۵۰۰ دلار در ماه، با حالتى كه فعاليت در اين سيستم بتواند بعد از ۶ يا ۷ ماه حدود ماهى ۲۰ هزار دلار درآمد داشته باشد، خود طبيعتا كسانى را كه موفق بودند را الگو قرار مى‌دهيم و راه آنها را در پيش مى‌گيريم و مطمىن هم هستيم كه اگر محكم و استوار در اين راه قدم بگذاريم به موفقيت هم خواهيم رسيد.“

پس از گذشت زمانى كوتاه همين جريان خوش آواى درآمدزا، در آلمان تبديل به نوحه غم‌انگيزى شد كه دادگاهها، وكلا و رسانه‌هاى گروهى اين كشور را به خود مشغول ساخت. در مواردى حتى، افرادى كه درخواست بازپرداخت پول خود را كرده بودند، از سوى دست اندركاران و گردانندگان سيستم مورد ضرب و شتم قرار گرفته و حتى قتلهاى مرموز هم به وقوع پيوست.

دولت ايران هم، حدود ۶ ماهيست كه فعاليت شركت گلدكوئتز را ممنوع اعلام كرده و سايت اينترنتى اين شركت در ايران مسدود شده است. دليل ممنوعيت اما، جلوگيرى از خروج غيرقانونى ارز از مملكت است.

آنچه كه در رابطه با فعاليت اين سيستمها در تمامى كشورها، جلب نظر مى‌كند، نحوه برگزارى جلسات آنهاست. در اين جلسات سخن از آنست كه پول را نيز همچون روح سيال كنيم و به رشد برسيم، رشد معنوى و همراه آن رشد مالى. در آلمان نيز اين جلسات در ويلاهاى شيك برگزار مى‌شد، فضايى آنگونه، كه عضو جديد را مدهوش مى‌كرد. در ايران هم سى دى‌ها و دى وى دى‌هايى نمايش داده مى‌شود كه ميل به همكارى با سيستم را برمىانگيزد. صفا مىگويد:

”سى‌دى هاى آموزشى وجود دارد كه در واقع كنفرانسها و سمينارهايى هست كه خود كمپانى در كشورهاى مختلف برگزار مى‌كند. كمپانى يكى از شاخه‌هايش وى تيم است كه همه ساله در كشورهاى مختلف يكسرى سمينارهاى آموزشى و يا تورهاى تفريحى برگزار مى‌كند كه افراد باتجربه، كسانى كه شايد بشود گفت پورسانتهاى خيلى قابل توجه در سطح چند ميليون دلار دريافت كردند، آنجا تجربيات خودشان را بيان مي‌كنند و در واقع اين سى‌دى هاست كه به دست ما مىرسد.“

درآمد چند ميليون دلارى از راه وساطت در فروش سكه‌هاى خيالى؟ آنهم وقتى كه تعداد واسطه گران شايد از تعداد سكه‌هاى ضرب شده شركت گلدكوئتز بيشتر است؟ جريانى كه آشكارا بعيد است. سازماندهندگان اين سيستمها چه كسانى هستند و درآمد حاصله از اين كلاهبردارى به جيب چه كسانى مىرود؟ سوالى كه صفا هم جوابى براى آن ندارد:

”به اعتباري كه براي برادرم قائل بودم وارد اين سيستم شدم. اما آن چيزى كه هست، بحث اعتبار است. يعنى اين سيستم از طريق يكي از دوستهاى صميمى برادرم به آن معرفى شد و همينطور اين ارتباط بالاتر مى‌رود. يعنى اين شاخه‌ها صرفا بر اساس حلقه تاثيرگذارى افراد رشد مىكند.“

اريك ميلگرام، وكيلى كه سالهاست در پيگيرى چنين پرونده‌هايى تجربه دارد، صراحتا مى‌گويد:

”تنها مى‌توان توصيه كرد كه از چنين سيستمهايى و يا سيستمهايى مشابه كه در زمانى كوتاه، درآمدى هنگفت وعده داده مىشود، فاصله بگيريد. بدون توجه به اينكه سيستم از طريق چه كسى به شما معرفى مى شود و تا چه حد كل قضيه جدى به نظر مى‌آيد و يا چه وعده و وعيدهايى وجود دارد. تنها از چنين جرياناتى فاصله بگيريد.“

اريك ميلگرام همچنين آرزوى آنرا دارد، كه زمانى فعاليت چنين سيستمهايى در سطح بين‌المللى ممنوع اعلام شود. اما حتى اگر اين آرزو تحقق يابد، براى بسيارى، ديگر بسيار دير شده است. همچون براى صفا، جوانى سرشار آرزو از تهران.