پانزده سال پس از كودتا عليه گورباچف
۱۳۸۵ مرداد ۲۸, شنبهرسانههاى همگانى شوروى كه نخستين نسيمهاى آزادى را تجربه مىكردند ممنوع شدند. در مسكو حكومت نظامى برقرار شد. بوريس يلتسين رييسجمهورى وقت روسيه مردم را به مقاومت دعوت كرد و شهروندان مسكو به دعوت او پاسخ مثبت دادند و به خيابانها ريختند. كودتاى نظامى شكست خورد و مقاومت مردم، پيششرط دمكراسى براى روسيه را فراهم آورد.
رهبران محافظهكار حزب كمونيست شوروى و سازمان اطلاعاتى آن كا.گ.ب و نظاميان با اين كودتا مىخواستند از فروپاشى اتحادشوروى جلوگيرى كنند. اما قضيه بر عكس شد. مقاومت مردم مسكو عليه كودتا عملا به ديكتاتورى تامگراى ۷۰ ساله پايان داد و روند فروپاشى شوروى را شتاب بخشيد.
در غرب شكست كودتا با آسودگىخاطر همراه بود و پايان اتحادشوروى مورد استقبال قرار گرفت. بر خلاف احساسى كه متاسفانه امروزه بسيارى از روسها دارند، اين امر برخاسته از خصومت غرب عليه روسيه نبود. در تفكر غربى، اتحاد شوروى مظهر كشورى براى سركوب آزادى بود، براى كشتار ميليونها انسان با انگيزههاى ايدئولوژيك، براى انقياد دهها كشور و براى جهانبينى هيولايى كمونيستى كه جوامع غربى را در بنيادهاى خود تهديد مىكرد.
براى بسيارى در اروپا و آمريكا، ۱۵ سال پس از كودتاى اوت در شوروى، نگاه به روسيهى امروزى نوميدكننده است. با ولاديمير پوتين فردى در رهبرى دولت ايستاده كه خود زمانى كارمند ك.گ.ب. بوده است. بسيارى از پستهاى سياسى در اختيار همكاران سابق دستگاه جاسوسى و سركوب قرار دارد. تقسيم قوا كه يكى از شاخصهاى مهم دمكراسى ليبرال است، به دليل دستگاه قضايى وابسته و مجلس نزديك به كرملين وجود ندارد. بسيارى از حقوق شهروندان و از جمله آزادى مطبوعات محدود هستند. قيمت بالاى نفت و پترودلارها به رشد اقتصادى كمك كردهاند و اعتماد به نفس تازهاى به رهبرى دولت بخشيدهاند.
از همين رو، بسيارى از سياستمداران و مفسران، روسيهى پوتين را با اتحادشوروى يكى مىدانند. اما هر چه انتقاد از سياست داخلى اقتدارگرايانهى پوتين موجه باشد، به همان اندازه يكى دانستن روسيه با اتحاد شوروى نادرست است. نخست اينكه ديگر امروزه در روسيه ايدئولوژى كمونيستى نيروى رانش سياسى براى تحولات اجتماعى نيست. دوم اينكه چنين قضاوتى دربارهى روسيهى امروز، تاريخ روسيه را ناديده مىگيرد. هزار سال آوتوكراسى تزارى و ديكتاتورى شوروى را نمىتوان در ظرف ۱۵ سال از ميان برداشت. انتظار چنين چيزى خطاى غرب بود و در دههى ۹۰ به سرخوردگى بزرگ در مورد روسيه و داورى نامتناسب نسبت به روسيهى سال ۲۰۰۶ منجر گرديد.
روسهايى كه در اوت ۱۵ سال پيش شجاعانه در مقابل كودتاگران ايستادند، از اين افتخار تاريخى برخوردارند كه خود را از ديكتاتورى شوروى رها ساختند. آنان در دههى ۹۰ صاحب آن اندازه نيرو و تجربهى تاريخى نبودند كه بتوانند يك دمكراسى مدرن روسى و جامعهاى مبتنى بر اقتصاد بازار بسازند. اما آنان اين پيششرطها را فراهم آوردند كه يك نسل پساشوروى و غيرايدئولوژيك در حال رشد است كه اين وظيفه را در سالهاى آينده بر عهده خواهد گرفت.
Ingo Mannteufel