1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پيرامون مباحث سكولاريسم، دمكراسى و حقوق بشر در كشورهاى اسلامى (۳)

۱۳۸۴ فروردین ۲, سه‌شنبه

سه مبحث سكولاريسم، دمكراسى و حقوق بشر نه تنها در جهان اسلام، بلكه در ديگر كشورهاى جهان نيز در گرانيگاه افكار و منافع عمومى جاى دارد. در حالى‌كه افكار عمومى كشورهاى غيراسلامى به استقبال انديشه‌هاى سازنده‌ى بستر دمكراسى و حقوق بشر مى‌روند، افكار عمومى كشورهاى اسلامى با شك‌ و ترديد و با احساس ترس و واهمه با سكولاريسم روبه‌رو مى‌شود، با اين برداشت كه راندن دين به گوشه‌هاى درونى انسان، تلاشى است در جهت حذف عنا

https://p.dw.com/p/A7U6
محمد اركون، تجددگرا و پژوهشگر الجزايرى در نمايشگاه بين‌المللى فرانكفورت در معرفى كتابش درباره‌ى اسلام
محمد اركون، تجددگرا و پژوهشگر الجزايرى در نمايشگاه بين‌المللى فرانكفورت در معرفى كتابش درباره‌ى اسلامعکس: dpa

صر دينى از فرآيند تمدن و انتظام جهان؛ و اين در مورد اسلام به معناى دست شستن از تمامى سنت‌ها خواهد بود.

۴. گفتمان سياست و دولت

با هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه در سال ۶۲۲ ميلادى، اسلام به تاريخ سياسى گام گذارد. گرچه در دوره‌ى تأثيرگذارى اين پيام‌آور دين در مدينه بسيارى مقررات اجتماعى و حقوقى به كتاب آسمانى ‌قرآن راه يافتند و تنها دربرگيرنده‌ى مناسبات درون خانواده و جماعت اسلامى بود و به عرصه‌ى دولت راه نگشود، ولى همين مقررات سنگ‌بناهاى انديشه‌ى سياسى اسلام را پايه گذاردند. در آن هنگام انديشه‌هاى بنيادين نهفته در ‌قرآن معطوف به وضعيت مشخص حاكم بر منطقه عرب‌نشين بود. بنابراين مى‌توان گفت كه مجموعه‌ى انديشه‌ى سياسى مستتر در قرآن برخوردار از يك بعد زمانى و مكانى است.

سياسى‌شدن اسلام به انشعاب شيعه و سنى ره سپرد و ديگر انشعاب‌ها و انشقاق‌هاى بعدى كه ظاهرى يزدان‌شناسانه داشتند را نيز بايد به حساب همين سياسى شدن گذارد. اسلام سياسى امروز نيز به گونه‌ى بيسابقه‌اى تصويرى از يك اسلام پريشان و ازهم‌گسيخته را عرضه مى‌كند.

با يك مشاهده‌ى دقيق‌تر متوجه يك به اصطلاح ”نوزايش اسلام”، به منزله‌ى يك جريان فكرى و سياسى عليه نفوذ عناصر بيگانه و امپرياليسم فرهنگى غربى خواهيم شد. بطور معمول نه علماى فقه اسلامى، بلكه اين شخصيت‌هاى تجددگرا و صوفى‌منش هستند كه انتقاد به تفسير قرآن و دستگاه شريعت اسلامى را جايز مى‌دانند. «محمد خلف‌اله»، سرپرست وقت اداره‌ى امور آموزش عالى الهيات در وزارت فرهنگ جمهورى عربى مصر و از پيشتازان يك تفسير تاريخى/انتقادى بر قرآن، بر اين عقيده است كه اسلام منطبق با يك نظم جهانى سكولار است. «ابراهيم سعد»، روزنامه‌نگار روزنامه‌ى «اخبار اليوم» منتشره در قاهره، در مقالات خود رفتار غيرمتمدنانه‌ى افراطيون قشرى را به زير تازيانه‌ى انتقاد مى‌كشد. وى ‌آنان را متقلب‌هايى مى‌نامد كه دست به يك بازى شرورانه با دين زده‌اند. «صالح قلانسوا» با اعتراض به نسبت دادن يك معناى سياسى به آيه‌ى قرآنى «عين الحكم الا لله» (سوره‌ى ۶، آيه‌ى ۵۷؛ سوره‌ى ۱۲، آيه‌ى ۴۰؛ سوره‌ى ۱۲، آيه‌ى ۶۷) معتقد است كه ترجمان دقيق آن به اين معناست كه: ”قضاوت نهايى نزد خداوند است”.

انديشه‌ى نظرى دولت در اسلام به آغاز سده‌ى يازدهم ميلادى بازمى‌گردد. بايد گفت كه نظريه‌ى اسلامى دولت را دو عالم اسلامى پايه گذاردند: «عبداله الماوردى» (وفات به سال ۱۰۵۸ م.) و «عبدالملك الجوينى» (وفات به سال ۱۰۸۵ م.). از ماوردى اثرى تحت عنوان «احكام حكومت» (الاحكام السلطانيه) برجاى مانده است. براى ماوردى مهم است كه دولت داراى يك حاكم اسلامى باشد، حتا اگر تنها به اسم وى را يك حاكم اسلامى نامند. از نظر او در يك دولت ايده‌آل همه‌ى شئونات زير چتر اسلام مى‌بايست بود.(۱۲)

ولى جوينى واقع‌گراتر است. در هنگام حيات وى، مسلمانان مى‌بايستى شاهد آن مى‌بودند كه دولت اسلامى به يك فرايند به گسترش دنيوى‌شدن وارد شده است. بنابراين به تعبير جوينى حكومت ديگر دينى نيست، بلكه تابع الزامات موردى و مقصودى است. از نظر او تعيين‌كننده اين است كه تنها شايسته‌ترين و توانمندترين فرد ميان داوطلبان كسب قدرت است كه بايد بتواند به قدرت دست يابد. وظيفه‌ى دين و پاسداران آن تنها در نظارت و راهنمايى اخلاقى خلاصه مى‌شود. از اين‌رو روحانيت و فقها را از حطيه‌ى قدرت دور نگاه داشتن، از نظر الهيات توجيه شده و مشروع است. بدين جهت رستگارى رهبر دولت به هيچ‌وجه موضوعيت نخواهد داشت، زيرا كه اين رستگارى در اجراى وظايف دولتى سازوكار محسوسى ندارد. از سوى ديگر رشد و توسعه‌ى اجتماعى، سياسى و فرهنگى يك دولت اسلامى مى‌تواند به موقعيتى منجر شود كه اجراى شريعت اسلامى را به كانونى‌ترين موارد آن بايد تقليل داد. بنابراين بايد بر اين اصل عمل كرد كه ”هر كنشى و هر چيزى مجاز است، مگر آنكه منع آن به وضوح در قوانين شريعت اسلامى آمده باشد.”(۱۳)

در اسلام معاصر مى‌توان از سه گروه به‌عنوان نمايندگان سكولاريسم نام برد:

۱) انديشه‌ورزان و نويسندگان مستقلى همانند «ضياء گوكالب» از تركيه (وفات به‌سال ۱۹۲۴ م.)، از كريمه «اسماعيل گاسپرالى» (اسماعيل گاسپرينسكى، وفات به‌سال ۱۹۱۴ م.)، از مصر «طاها حسين» (وفات به‌سال ۱۹۱۱ م.) و «نجيب محفوظ» (متولد ۱۹۱۱ م.) و شهروند سورى «صادق جلال الاعضم» (متولد ۱۹۳۴ م.).

۲) يزدان‌شناسان اصلاح‌طلب همانند «محمد عبده» از مصر (وفات به‌سال ۱۹۰۵ م.) كه شاگرد ايدئولوگ پان‌اسلاميسم «سيد جمال‌الدين الافغانى (اسدآبادى ­ مترجم، وفات به‌سال ۱۸۹۷ م.) از ايران و شهروند بوسنى «حسين جوزو» (وفات به‌سال ۱۹۸۲ م.)

۳) و تجددگرايانى همچون «محمد اركون» از الجزاير (متولد ۱۹۲۸ م.) و حسن حنافى (متولد ۱۹۳۵ م.) از مصر.

گروه نخست خواهان پيوستن كامل به فرهنگ جهانى غرب است. گروه دوم در جهت چنان اصلاحاتى مى‌كوشد تا اسلام اصلاح‌شده از درون آن شكل گيرد. از نظر نمايندگان اين جريان تفسيرگر، پيام وحيانى واقعى را بايد در بيانات دينى‌/اخلاقى نهفته در قرآن و سنت يافت. و گروه سوم تجددگرا از اين فراتر رفته ­ در قياس با جريان همخانواده در كليساى كاتوليك ­ بر بستر دريافت اينجهانى خداوند عمل مى‌كند. از ويژگى‌هاى شاخص ايشان اتخاذ يك رويكرد كاملا علمى در تأملات نظرى ايشان است. اين مدرنيست‌ها معتقد به جدايى دين از دولت هستند. ولى بايد گفت كه مرز ميان رفرميسم و مدرنيسم، مرزى است سيال، به‌گونه‌اى كه امكان يك طبقه‌بندى دقيق هميشه وجود ندارد.

اسماعيل باليچ / برگردان: داود خدابخش