1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

چرا سال ۲۰۱۲ نیز سال انقلاب خواهد بود؟

MDM/MM۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه

سه دیکتاتور در سال ۲۰۱۱ از مسند قدرت در مصر، تونس و لیبی به زیر کشیده شدند و دو نفر دیگر در یمن و سوریه در آستانه سقوط قرار دارند. اما این به معنای پایان رستاخیز عربی نیست. نظام‌های سلطنتی نیز در امان نخواهند بود.

https://p.dw.com/p/13bVc
عکس: AP/picture-alliance/dpa/DW

وبسایت "اشپیگل آنلاین" در شماره روز ۲۹ دسامبر خود گزارش مفصلی از شرایط کشورهای عربی و دورنمای رویدادها در منطقه منتشر کرده است. این گزارش ضمن پرداختن به تحولات احتمالی در کشورهایی چون الجزایر، کویت و عربستات سعودی، توان جامعه مدنی و نیروهای عرفی یا اسلامگرا در پویایی یا ایستایی بهار عربی را نیز بررسی کرده است. چکیده‌‌ای از این نوشته را در زیر می‌خوانید.

سال ۲۰۱۱ با تصاویری از انقلابیون شعف‌زده و امیدوار مصری و تونسی آغاز شد و با ادامه سرکوب در سوریه و پیروزی احزاب اسلام‌گرا در کشورهای شمال افریقا به پایان رسید.پیش‌بینی حوادث آتی در جهان عرب چندان ساده نیست. سوریه را خطر جنگ داخلی تهدید می‌کند. لیبی فاقد ثبات سیاسی است و مصر هنوز به آرامش نرسیده، زیرا شورای نظامی حاکم درکی از دموکراسی ندارد.

Serie Wo steht der Arabische Frühling? Aufmacherbild 7-7
سال ۲۰۱۱ با امید به سرنگونی دیکتاتورهای عرب شروع شد

کشورهایی هستند که انقلاب در آنها تازه جوانه زده است. به طور نمونه می‌توان از کویت نام برد که اپوزیسیون آن اخیرا کوشید مجلس را در اختیار خود گیرد. بحرین نیز هر چند با ناکام ماندن خیزش مردم، چهره‌ای آرام پیدا کرده، اما این کشور نیز در سال ۲۰۱۲ باید در انتظار اعتراضات جدید باشد.

علی عبدالله صالح دیگر از نظر رسمی فاقد قدرت است و یمن در انتظار پایان حکومت اوست. در پاره‌ای دیگر از کشور ها هم نشانه‌هایی پراکنده از مقاومت و شورش دیده می‌شوند که هنوز به‌هم نپیوسته‌اند: از جمله در عربستان سعودی که این نشانه‌ها در تحرک زنان و مطالبات حقوقی آنان نمود یافته است. هم‌چنبن در مراکش و اردن می‌توان از جوانه‌های انقلاب و آغاز گروهبندی‌ها برای نیل به آزادی یاد کرد.

NO FLASH Jemen Sanaa Protest Demonstration Saleh
جوانان یمنی خواستار آزادی و احترام به فردیت خود هستندعکس: dapd

منطقه از سال ۱۹۷۹ یعنی از انقلاب ایران تاکنون شاهد چنین دینامیسمی در خود نبوده است. مطالبات جوانان، زنان، تحولات فرهنگی و دگرگونی‌‌های ارتباطات، فردیت، بازگشت به خویشتن، مبارزه با فساد، خواست‌های قومی، پرهیز از جنگ‌های داخلی و هم‌‌پیوندی‌ میان قبایل، تنها نمونه‌هایی از فهرست بلند نیازها و خواست‌های مردم‌اند.

زنان کشورهای عربی از خود می‌پرسند که حقوق و آزادی مورد نظر آنها چگونه برآورده خواهد شد و سهم آنان از قیام‌های منطقه چه خواهد بود. این سوالی است که هم زنان و هم محافل سیاسی منطقه از قاهره و طرابلس تا رباط و عمان و مسقط با آن درگیرند. هیچکس نمی‌تواند پیش‌بینی کند که زنان در نهایت چه جوابی دریافت می‌کنند یا چه وعده‌ای می‌گیرند.

Flash-Galerie Arabischer Frühling Jahresrückblick Bahrain
زنان در اعتراضات مردمی در بحرین حضوری چشمگیر داشتندعکس: picture-alliance/dpa

اشپیگل آنلاین می‌نویسد که هیچیک از رویدادهای کنونی کشورهای عربی با کشور دیگر قابل قیاس نیستند. در همه آنها عوامل بومی نقش دارند. مثلا رژیم سوریه اقلیت علوی را در پست‌های مهم به‌کار می‌گیرد و همین خود بخود، به اعتراضات مردمی ابعاد قومی/مذهبی می‌دهد. این نیز به نوبه خود، تحرک شدیدی در جامعه ناهمگون سوریه ایجاد می‌کند. بی‌توجهی به این تفاوت‌ها، می‌تواند ناظران و تحلیل‌گران را در بررسی مسائل منطقه به خطا بیندازد.

نظام‌های سلطنتی در کشورهای عربی تاکنون از تندباد این تحولات در امان مانده و ثبات خود را حفظ کرده‌اند. مراکش و اردن دو نمونه شاخص در این زمینه هستند. در هر دو کشور اصلاحاتی محتاطانه به امید آرام کردن جامعه آغاز شده است. در واقع دگرگونی‌های شروع شده در این دو کشور به مراتب از هرج و مرج‌های کشورهای انقلاب زده جذاب‌تر است. اما این نیز به معنای آن نیست که کشورهای یاد شده نیز در سال ۲۰۱۲ شاهد خیزش مردم خود نباشند.

اشپیگل آنلاین نقش خاندان سلطنتی عربستان سعودی را در این میان متفاوت‌تر از دیگران می‌داند و می‌نویسد: این خاندان با سیستم خلافتی حکومت می‌کند و هر گونه مقاومت و پایداری در آن می‌تواند ضد اسلامی یا شدیدا رادیکال تلقی شود.

NO FLASH König Abdullah von Saudi-Arabien
ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودیعکس: picture-alliance/dpa

در ادامه آمده که سیستم خلافتی تاکنون توانسته دوام آورد اما هم‌زمان خاندان سلطنتی عربستان را چنان جامد ساخته که استعداد تغییر در آنها را نیز کور کرده و درست به همین دلیل عربستان سعودی از اردن و مراکش آسیب‌پذیرتر است.

نویسنده اشپیگل آنلاین در پایان می‌‌‌پرسد: «چرا اوضاع در الجزایر آنقدر آرام پیش می‌رود؟ آیا این ناشی از ترس و تجربه تلخ مردم الجزایر از جنگ داخلی است؟ آیا زمان سرنگونی رژیم سرکوب در الجزایر نرسیده است، یا اینکه دولت موفق شده با کمک دلارهای نفتی، سرپوشی بر نارضایتی و اعتراض مردم بگذارد؟ به عقیده وی، شکاف انقلابی موجود در الجزایر را به سختی می‌توان توضیح داد اما این را نیز به سختی می‌توان پذیرفت که جامعه الجزایر در سال ۲۰۱۲ به سکون و سکوت خود ادامه دهد.

هیچیک از حوادثی که جهان عرب را در سال ۲۰۱۱ تکان دادند، قاعده‌مند نبودند. در ماه مارس سال ۲۰۱۱، طاهر بن جلون، روشنفکر مراکشی نوشت که شورش در کشورهای عربی شکستی برای اسلامگرایان بوده است. شاید او امروز این جمله را به صورت دیگری صورتبندی کند. اما یک جمله همچنان در سال ۲۰۱۲ معتبر خواهد بود و آن اینکه مردم کشورهای عربی سرنوشت خود را آن گونه که می‌خواهند به دست می‌گیرند.