1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

چشم‌اندازهای نقد ادبی در آلمان

۱۳۸۶ شهریور ۲۱, چهارشنبه

به حضور منتقدان ادبی در جهان امروز، دو نگاه و واکنش متفاوت وجود دارد.

https://p.dw.com/p/Bf1D
عکس: dpa - Report

از یکسو جامعه به وجود آنان نیازمند است، زیرا بالاخره باید کسانی باشند که در دوران تولیدات انبوه ادبی، که در برخی جوامع به ده‌ها هزار عنوان در سال می‌رسد، بهترین‌ها را برگزینند و ارزشگزاری کنند، و از سوی دیگر بسیاری از مردم و بخصوص نویسندگان به آنان به‌عنوان «همه‌چیزدان‌»هایی می‌نگرند که به خاطر عدم موفقیت در نویسندگی، به نقد ادبی روی آورده‌اند و انتقام این ناکامی را از نویسندگان می‌گیرند.

در یک کلام نقد ادبی حرفه‌ای‌ست که منتقد در آن برای خود دشمن می‌تراشد، یا دست‌کم دوستی نمی‌یابد. پس تعجبی نیست که منتقدان ادبی در جهان امروز ما، مدام در جدالی درونی با خود هستند و بسیار پیش می‌آید که به اثربخش بودن حرفه‌شان با تردید می‌نگرند.

برای نمونه در سال‌های گذشته، در بازار کتاب آلمان بسیاری چیزها تغییر کرده: مثلا نقدهای ادبی دیگر تنها مختص صفحات ادبی روزنامه‌ها و یا برنامه‌های ویژه‌ی معرفی کتاب در رادیو و تلویزیون نیست، بلکه خوانندگان نیز مقاله‌های خود را در ستایش یا رد آثار ادبی در شبکه اینترنت منتشر می‌کنند.

منتقد ادبی: آدمی پرمدعا؟

آیا پدیده‌هایی مانند گسترش دخالت خوانندگان در ارزشگزاری آثار ادبی، نقد حرفه‌ای ادبی و منتقدان ادبی را تهدید می‌کند؟

یورگ ماگه‌ناو منتقد ادبی روزنامه آلمانی «زود دویچه تسایتونگ» در این مورد به هدف می‌زند: «آدم در واقع نمی‌خواهد منتقد باشد، زیرا منتقد نام نیکی در جامعه ندارد. یعنی کلیشه‌ای در مورد منتقد وجود دارد که بر اساس آن، منتقد کسی‌ست که کم و بیش با نوعی غرض‌ورزی از توان دیگران استفاده می‌کند، اما غیر از آن خود چیزی برای ارائه ندارد. یعنی آدمی که به‌نوعی انگل کارایی و توان دیگران است. کسی هم طبعا نمی‌خواهد چنین باشد. آدم ترجیح می‌دهد خودش هم تولیدکننده باشد. من فکر می‌کنم این موضوعی‌ست که در پس ماجرا نهفته است.»

زیگرید لوفلر، بانوی نقد ادبی آلمان
زیگرید لوفلر، بانوی نقد ادبی آلمانعکس: AP

واقعا هم منتقدان ادبی در آلمان، معروفند به آدم‌های خشک و پرمدعایی که چندان محبوب نویسندگان، ناشران و خوانندگان نیستند. از این گذشته، حرفه نقد امروزه بیش از هر زمان دیگری از سوی ماشین تبلیغاتی ناشران تهدید می‌شود. منتقد بایستی در دنیای امروز که کتاب‌ها جدید سیل‌وار به بازار کتاب می‌آیند، همواره بیشتر و سریع‌تر بخواند. تازه، از منتقدانی که به‌عنوان کارمندان ثابت در روزنامه‌ها کار می‌کنند بگذریم، او به‌خاطر نقدهایش دستمزد اندکی می‌گیرد.

اینها همه دلایلی هستند که زیگرید لوفلر بانوی نقد ادبی آلمان و ناشر مجله ادبی Literaturen به‌خاطر آنها، به دانشجویان زبان و ادبیات آلمانی هشدار می‌دهد که نقد ادبی را به‌عنوان یک حرفه برنگزینند: «آدم واقعا فقط می‌تواند به کسی که می‌خواهد منتقد آزاد ادبی شود، توصیه کند که از این کار منصرف شود. زیرا او در این صورت خود را تسلیم کار عظیم بی‌حاصلی می‌کند. یعنی برای اینکه بتواند از این راه زندگی کند، بایستی نقدهای ادبی زیادی بنویسد. در عین حال نقدهایش تا آنجا که ممکن است باید حجیم باشند، زیرا دستمزد او بر اساس هر سطر پرداخت می‌شود. هم‌زمان او بایستی همواره سریع‌تر بخواند تا بتواند سریع‌تر هم تولید کند. و این چیزی مطلقا ناسالم است! چیزی که هم به کیفیت متن‌ها لطمه می‌زند و هم به داوری درباره اثر.»

منتقد ادبی یا «واسطه ادبی»؟

البته عدم جذابیت نقد ادبی به‌عنوان یک حرفه، فقط مختص مبتدی‌ها نیست. حتا الکه هایدن‌رایش که با برنامه تلویزیونی‌اش به نام «خواندن»، تاکنون موفق‌ترین برنامه در تلویزیون آلمان را ارائه کرده است، از پذیرش برچسب «منتقد» بر خود به‌شدت گریزان است.

الکه هایدن‌رایش، خود را واسطه ادبی می‌داند نه منتقد ادبی
الکه هایدن‌رایش، خود را واسطه ادبی می‌داند نه منتقد ادبیعکس: dpa

او در این باره می‌گوید: «من نباید اثر دشوار را همواره به‌عنوان «دشوار» مطرح کنم. اگر من حالا بر صندلی‌ام بنشینم و بگویم: «آه، به شما می‌گویم که این کتاب بسیار پیچیده است، با وجود این من از آن استفاده بردم، زیرا...» این بی‌معنی‌ست. به این شکل نمی‌شود کسی را به خواندن ترغیب کرد. من در خانه‌ام منتقد ادبی‌ام، اما در این نقش در تلویزیون، نه منتقد ادبی، بلکه واسطه ادبی‌ام.»

آیا الکه هایدن‌رایش به این دلیل نمی‌خواهد منتقد ادبی خوانده شود که این عنوان برایش بسیار «روشنفکرانه» می‌نماید؟ اگر چنین باشد، پس دیگر از میراث ادبی منتقدان بزرگی با زبانی گزنده، همچون کورت توخولسکی، چه می‌ماند یا مانده است؟ از نظر هوبرت وینکلز منتقد آلمانی، چیز چندان زیادی نمی‌ماند: «به نظر من معیارها از میان می‌روند. نه تنها معیارهای حرفه‌ای، بلکه همچنین معیارهای ارزشگزاری، مبالغه در ارزشگزاری و نیز ارزیابی هر آن چیزی که اصولا می‌تواند ادبیات باشد.»

رشد گرایش «ضدروشنفکرانه» در بازار کتاب آلمان

شواهد زیادی وجود دارد که بازار کتاب آلمان دارد به سوی نوعی فضای «ضدروشنفکرانه» سمتگیری می‌کند. کتابها به‌سرعت یا به‌گونه‌ای اغراق‌آمیز ستایش شده و به اوج برده می‌شوند و یا به همان میزان لعنت می‌شوند. روزنامه‌های آلمان هم در رقابتی بیمارگونه تلاش می‌کنند، عنوان کتاب‌های روز را تا آنجا که ممکن است سریع‌تر موضوع نقد خود قرار دهند. گاهی پرداختن به کتاب‌ها چنان با سرعت انجام می‌گیرد که منتقد در واقع نتوانسته آن را بخواند.

بازار کتاب در آلمان چون گذشته پررنق است
بازار کتاب در آلمان چون گذشته پررنق استعکس: Carlos Albuquerque

زیگرید لوفلر این وضعیت را بدین‌گونه توصیف می‌کند: «این گرایشی رو به رشد است که نقد کتاب‌های ظاهرا مهم نویسندگان مهم، در روز انتشار اثر در روزنامه منتشر شود. نتیجه این است که واقعا برخی آثار مهم، بخصوص کتاب‌های جدید باید سریع و سرسری خوانده شوند، زیرا وقت کافی وجود ندارد. آدم باید خیلی سریع متنی بنویسد، تا در فضای آلمانی‌زبان، در روز انتشار اثر، مثلا ۱۵۰ مقاله هم‌زمان منتشر شوند. این بدان معناست که در واقع، گفت‌وگو میان خود منتقدان به این شکل از بین می‌رود. دیگر تبادل نظری وجود ندارد، زیرا تمام مقاله‌ها در یک روز در برابر من قرار گرفته‌اند و کتاب هم به همین شکل از نقد گریخته است.»

امروزه بسیاری از خوانندگان به منتقدان تنها به‌عنوان پیشنهاددهنده و نه داور ادبی نگاه می‌کنند. در شبکه اینترنت نیز، بسیاری از خوانندگان تجربه خود در خواندن آثار ادبی را منتشر می‌کنند و با یکدیگر به تبادل نظر می‌پردازند. این روند به‌گونه‌ای است که منتقدان به‌نظر بیش از پیش از صحنه خارج می‌شوند. اما هم‌زمان، با توجه به گسترش «نقد» و تولیدات انبوه ادبی، قاعدتا بایستی نقش منتقدان حرفه‌ای در گزینش آثار برتر بیشتر شود. زیرا با وجود چنین گسترشی، این تنها «منتقد نامحبوب» است که تلاش می‌کند تا ادبیات ارزش واقعی خود را نگه دارد.

رادیو دویچه وله