1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

چهارده سال پس از وحدت دو آلمان

۱۳۸۳ مهر ۱۰, جمعه

شهروندان بخش شرقى از رفرم هاى اجتماعى و بازار كار احساس خطر ميكنند و اين امر خود را در انتخابات هر چند كه جهانبينى شان اينگونه نيست، اما به شكل انتخاب احزاب دست راستى (ان پ د) و (د فا او) نمايش ميگذارد. اين انتخاب اما برابر است با راى عدم اعتماد به دموكراسى، متد و قدرت حل مسائل از طريق دموكراتيك .

https://p.dw.com/p/A57P
سوم اكتبر، روز وحدت دو آلمان
سوم اكتبر، روز وحدت دو آلمانعکس: AP

طبق قوانين دولتى، وحدت آلمان بيش از چهارده سال پيش به انجام رسيد، اما طبق خواست قانون اساسى كه در آنزمان معتبر بود، وحدت آلمان هنوز به پايان نرسيده است. جرقه هاى احساس همبستگى و عضويت در جامعه اى كه داراى سرنوشت يكسان است، عناصرى كه يك ملت را ميسازند، تنها اين جا و آنجا درخشيدند. مثلا دو سال پيش با برآمدن آب رودخانه الب و سيل ناشى از آن، آمادگى كمك هاى مردم بخش غربى آلمان قابل توجه بود. بنظر ميرسد در چنين شرايطى است كه پيوندهاى يك ملت مستحكم تر ميشود.

اما در آن سوى ديگر دشمنى هاى متقابل نيز وجود دارند. شهروندان غرب معتقدند كه به اندازه كافى كمك مالى براى ساختن بخش شرقى اين كشورانجام داده اند. و شهروندان بخش شرقى كشور احساس ميكنند كه هنوز مورد تبعيض واقع ميشوند.

مصداق نسبى بودن همه اينها ممكن است به كمك آمار و ارقام امكان پذير شود، اما الزاما در حقيقت چنين نيست. ممكن است قدرى شاعرانه بنظر برسد، اما همبستگى و وحدت جزو ادبيات حسابدارى محسوب نميشوند.

البته در آغاز وحدت به مردم قول هاى داده شد مبنى بر اين كه هزينه اقتصادى وحدت دو آلمان خيلى صاده و بطور ضمنى فراهم ميشود و شكوفائى اقتصاد درشرق حتمى است.

اما نتيجه ندانم كاريها و خطاهاى گذشته نبايد اين باشد كه هدف يكسان نمودن شرايط زندگى را كنار بگذاريم. اين خيلى خوب است كه قانون اساسى خواستار اين امر ميباشد و تنها از اين طريق است كه سياستمداران و مجلس مجبور خواهند شد يكسان نمودن شرايط زندگى براى همه شهرندان را پيگيرى نمايند. البته اينكه رسيدن به اين هدف به اين سادگى ها امكان پذير نيست، واضح و روشن است. اما تلاش براى رسيدن به اين هدف، خود منجر به هموار كردن تفاوتهاى عظيم خواهد شد. اين امر بايد هدف سياستمداران باشد، اگر نخواهند كه مناطق وسيعى خالى از سكنه شود، آنچه كه اكنون شرق آلمان را تهديد مى نمايد.

شهروندان بخش شرقى از رفرم هاى اجتماعى و بازار كار احساس خطر ميكنند و اين امر خود را در انتخابات هر چند كه جهانبينى شان اينگونه نيست، اما به شكل انتخاب احزاب دست راستى (ان پ د) و (د فا او) نمايش ميگذارد. اين انتخاب اما برابر است با راى عدم اعتماد به دموكراسى، متد و قدرت حل مسائل از طريق دموكراتيك . اين مسئله اى قابل تامل است، كه البته تنها به شهروندان شرق محدود نيست.

البته بد نيست كه گاهى هم به پيشرفت هاى اجتماعى و اقتصادى غير قابل انكارتوجه شود.

اما آنچه كه قابل تامل است اينكه شهروندان بخش غربى آلمان علاقه چندانى براى فهم و شناخت نوع زندگى شهروندان در دوران آلمان شرقى از خود نشان نميدهند. اهميت اين امر در اين است كه روند اجتماعى شدن انسانها، طبيعتا تاثيرات خود را تا مدتها بعد از روز سوم اكتبر سال ۱۹۹۰ نيزبر جاى خواهد گذاشت. فهم زندگى انسانها را نميتوان در كليشه ها جستجو كرد. براى فهم متقابل خيلى بيش از اينها نياز است.

انتظارات از دولت، يعنى آنچه كه دولت ميتواند و بايد براى تك تك شهروندانش انجام دهد، در شرق و غرب كشور بسيار متفاوتند. بدين گونه مرزها و اكنون نيز مرزهائى كه در افكار بوجود آمده اند، تنها زمانى بطور كامل محو خواهند شد كه نسل كودك و نوجوان امروزبه سن بلوغ برسد.