1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کن و هالیوود، از رویارویی تا همکاری

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

جشنواره کن که این روزها شصت و دومین دوره آن برگزار می‌شود، همواره به عنوان جریانی اروپایی مرز مشخص خود را با هالیوود حفظ کرده، اما این مرز در طول سال‌ها پیوسته نازک‌تر شده و امروز اثر چندانی از آن باقی نمانده است.

https://p.dw.com/p/HpU2
هالیوود
هالیوود به طور قطعی هژمونی سینمای جهان را به دست آورده است هنگامی که فستیوال کن پس از جنگعکس: AP

جشنواره سینمایی کن در آستانه‌ی جنگ جهانی دوم شکل گرفت و دو هدف اصلی را در برابر خود قرار داد: نخست پاسداری از آزادی آفرینش هنری که با تهدید فاشیسم در اروپا به خطر افتاده بود، و دیگر حمایت از جریان‌های ملی در سینمای اروپا در برابر رشد جهانگیر سینمای آمریکا.

در جریان جنگ جهانی دوم، سینماهای ملی اروپا، از جمله در فرانسه، به شدت آسیب دید. پایه‌های مادی و فنی سینما ویران شده و بسیاری از دست‌اندرکاران صنعت فیلم به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند. در برابر، صنعت سینمای آمریکا خلال جنگ گام‌های بزرگی به پیش برداشته و هالیوود به طور قطعی هژمونی سینمای جهان را به دست آورده بود.

هنگامی که فستیوال کن پس از جنگ فعالیت خود را از سر گرفت، پیش از هر چیز قصد داشت به یکه‌تازی هالیوود دست‌کم در سطح فرهنگی پایان دهد. میان سینمای اروپا و آمریکا رقابتی در گرفت که تا چند دهه به صورت آشکار و پنهان ادامه داشت. این رقابت، هم در تقسیم مناطق نفوذ و هم در تفاوت ساختارهای سینمایی انعکاس داشت.

در دهه ۱۹۵۰ میان منتقدان و فیلم‌شناسان الگوی آشنایی شکل گرفت که میان سینمای اروپا و آمریکا خطی پررنگ می‌کشید. طبق این الگو سینمای اروپا نماینده‌ی سینمای هنری و "روشنفکرانه" شناخته شد و سینمای هالیوود تجسم عناصر سرگرم‌کننده و پرکشش. در آن سال‌ها علاقه‌مندان به سینما "نخل طلایی" جشنواره کان را بدیل یا رقیبی در برابر "جایزه آکادمی" یا "اسکار" می‌دانستند.

دفاع از "سینمای هنری"

فرانسه با آثار فیلمسازان بزرگی مانند ژان رنوار، ژان کوکتو و مارسل کارنه خاستگاه "سینمای هنری" به شمار می‌رفت. فستیوال کن به زودی به عنوان میعادگاه طرفداران "سینمای ناب" یا به گفته آندره بازن فیلم‌شناس معروف "قبلۀ زایران سینما" شناخته شد. این جشنواره در معرفی توانایی‌ها و پرورش استعدادهای اروپایی نقش شایسته‌ای ایفا کرد. از صحنه‌ی جشنواره کن بود که بسیاری از نام‌های بزرگ ظهور کردند و به تاریخ سینما پیوستند: لوئیس بونوئل، فدریکو فلینی، اینگمار برگمن و...

به علاوه، فستیوال کن در کشف و شکوفایی جریان‌های پراکنده‌ی سینمایی نیز نقشی تعیین‌کننده داشت. جنبش نئورئالیسم در ایتالیا، "موج نو" در فرانسه، جنبش "سینمای مؤلفان" در آلمان، سینماهای پیشرو در جهان سوم و سرانجام جریان مستقل سینمای آمریکا از نفوذ و اعتبار این فستیوال بهره بردند.

آشتی با "کارخانۀ رؤیاسازی"

با وجود مرزبندی‌های مادی و هنری با هالیوود، جشنواره کن که به نام بنمایه‌ی بین‌المللی هنر سینما فعالیت می‌کرد، نمی‌توانست به هالیوود که به هرحال پرتحرک‌ترین پایگاه سینمای حرفه‌ای بود، بی‌توجه بماند.

مهم‌تر آن‌که جشنواره کن از نیمۀ دهه ۱۹۵۰ به طور روزافزون زیر نفوذ نظریات منتقدان "کایه دو سینما" قرار گرفت. این منتقدان بر آن بودند که هالیوود تنها یک "کارخانه رؤیاسازی" نیست، بلکه کانون تلاش و فعالیت گروهی از برجسته‌ترین هنرمندان است. این منتقدان در معرفی آثار غول‌های سینمایی هالیوود مانند آلفرد هیچکاک، جان فورد، اورسن ولز و هوارد هاکز به تلاشی خستگی‌ناپذیر دست زدند.

بانی و کلاید
نمایی از“ بانی و کلاید“، ساخته آرتور پنعکس: picture alliance / united archives

بدین سان به موازات رگه‌ی "ضدآمریکایی" جشنواره کن، جریانی فعال بود که به سینمای هالیوود به ویژه در قامت سینماگران "مؤلف" آن با ستایش فراوان نگاه می‌کرد. بسیاری از منتقدان فرانسوی، در اصل دوستدار سینمای هالیوود بودند و تنها از مناسبات خفقان‌آور حاکم بر آن، مانند سلطۀ بی چون و چرای مدیران کمپانی‌ها انتقاد می‌کردند و برای سینماگران آزادی بیشتری می‌طلبیدند. در برابر، برخی از سینماگران هالیوود، مانند اورسن ولز، ویلیام وایلر و جان هستون، به پشتیبانی از فستیوال کن برخاستند.

"موج نو" در ساحل نیویورک

در دهه پرغوغای ۱۹۶۰ "احساسات ضدآمریکایی" در اروپا شدت گرفت، اما پیوندهای فرهنگی میان دو قاره محکم‌تر شد. با پیشرفت "موج نو" در فرانسه، برخی از سینماگران نوجوی آمریکا، بیشتر در نیویورک و دور از فضای سنتی هالیوود، از دیدن افق‌های بیکران آزادی در سینمای اروپا به شوق آمدند. فیلمسازان جوانی مانند جان کاساویتیس، آرتور پن، فرانسیس فورد کوپولا، رابرت آلتمن و مارتین اسکورسیسی به پیروی از همکاران فرانسوی خویش، خود را "مؤلف" دانستند و بر آن شدند که از جشنواره کن به عنوان پشتوانه‌ای برای نوآوری سینمایی بهره ببرند.

فستیوال سینمایی کن به تدریج به پل ارتباطی و مرکز مبادله فرهنگی میان هالیوود و سینمای اروپا بدل شد. از این نظر جشنواره در کشف چهره‌های تازه و معرفی فیلم‌های "متفاوت" سینمای آمریکا نقش برجسته‌ای ایفا کرد: بانی و کلاید (آرتور پن ۱۹۶۷)، ایزی رایدر (دنیس هاپر ۱۹۶۹)، مش (رابرت آلتمن ۱۹۷۰)، مکالمه (ساخته کوپولا در ۱۹۷۴) و...

فنای همه چیز در "روند جهانی"

آرزوی سینمای اروپا برای پایان دادن به چیرگی اقتصادی هالیوود هرگز تحقق نیافت. هالیوود با بنیه مالی قوی، کمال فنی و قوام حرفه‌ای، نه تنها همچنان در بازار سینمای اروپا حرف آخر را می‌زند، بلکه قادر به تعیین مناسبات و ارزش‌هاست. امروزه فستیوال کن، مانند هر نهاد سینمایی دیگری در جهان، بسیاری از موازین آشنای هالیوود، مانند چیرگی استودیوها و سیستم ستاره‌ها را پذیرفته است. و امروزه دیگر کمتر کسی برای "تئوری مؤلف" نگرانی نشان می‌دهد.

جشنواره کن طی سال‌ها به بزرگترین بازار معاملات سینمایی جهان بدل شده، و در عرصه پخش فیلم و دادوستدهای فراملیتی جایگاه استواری به دست آورده است. به نظر می‌رسد که میان هالیوود و کن بر سر تجارت و هنر سینما به تدریج نوعی تقسیم کار صورت گرفته است: هالیوود جهت بازاریابی برای فیلم‌های پرسروصدایی مانند گودزیلا (۱۹۹۸) و کد داوینچی (۲۰۰۶) از سکوی این جشنواره استفاده می‌کند.

در برابر، جشنواره کن هنوز کمابیش به این اصل وفادار مانده که از جریان‌های حاشیه‌ای و پیرامونی، ابتکارهای پراکنده و خلاقیت‌های گمنام حمایت کند، تا زیر فشار جریان‌های مسلط خفه نشوند. برای دوستداران سینما، هنوز این تسلی باقی است که "نخل طلایی" همچنان نصیب فیلم‌هایی می‌شود که برای "بازار" ارزش زیادی ندارند.

AA / KG