1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

کوچه‌گردی در پس‌کوچه‌های شیراز (نمایشگاه عکسی از دیوارنوشته‌های کوچه‌های قدیمی شیراز)

۱۳۸۴ خرداد ۳۰, دوشنبه

بافت قدیمی بسیاری از شهرهای ایران به‌شدت آسیب دیده یا از میان رفته است. شهر شیراز نیز از این قاعده مستثنا نیست. اخیرا دو شهروند شیرازی نمایشگاه عکسی از دیوارنوشته‌ها و کوچه‌های قدیمی این شهر برپا کرده‌اند که می‌کوشد گوشه‌هایی از محله‌های ویران شده یا در حال ویرانی را به ببینده نشان دهد.

https://p.dw.com/p/A67E
كوچه گردى در پس كوچه هاى شيراز به همت مرضيه ساحل (راست) و زهرا خان سالار
كوچه گردى در پس كوچه هاى شيراز به همت مرضيه ساحل (راست) و زهرا خان سالارعکس: DW

شیراز شهر کوچه‌های تنگ و پیچ ‌در پیچ، شهر کوچه‌های «قهر و آشتی» و شهر کوچه‌باغهای باطراوت بوده است. اما شیراز امروز همچون بسیاری از شهرهای ایران رفته رفته چهره‌ی اصیل خود را از دست می‌دهد و خانه‌ها و عمارتهای قدیمی خود را با ساختمانهای چند طبقه، و کوچه باغیهای خود را با بلوارها و خیابانهای عریض عوض می‌کند.

بافت کهن شهر شیراز و به‌ویژه محله‌هایی که حول و حوش، شاهچراغ، زیارتگاه مشهور این شهر قرار دارد به یمن سیاستها و برنامه‌هایی که عجولانه و غیرمسئولانه اجراء شده به‌کلی آسیب دیده و چیز چندانی از گذشته‌ی این شهر برای آیندگان باقی نمانده است.

کوچه‌های باقیمانده از هجوم بولدوزرها اغلب به محله‌های فقیرنشین و مهاجرنشین و بعضا ناامنی بدل شده‌اند. دیوارهای این کوچه‌ها پر از نوشته‌هایی است که هر کدام حکایت و حدیثی مخصوص به‌خود دارد. اخیراً دو زن شیرازی (مرضیه ساحل و زهرا خان‌سالار) مجموعه عکسی از دیوارنوشته‌های چند محله‌ی قدیمی شیراز فراهم کرده و در نمایشگاهی با عنوان «کوچه‌گردی در پس‌کوچه‌های شیراز» به نمایش گذاشته‌اند. در این مجموعه یکی از عکاسان نوشته‌ها را ثبت کرده و دیگری تصاویری متناسب با آنها از همان کوچه‌ها تهیه کرده است.

زهرا خان‌سالار در مورد این نمایشگاه می‌گوید: «در ابتدا اصلا به قصد دیدن کوچه‌های قدیمی شیراز من با دو سه نفر از اهل خانواده رفتیم به آنجا و به‌اصطلاح کوچه‌گردی کردیم. کوچه‌هایی که شاید تا سی سال پیش خود ما توش متولد شدیم، پدرمان، مادرمان و فامیل. و زمانی در واقع مرکز شهر بوده و اعیان نشین بوده‌اند. کوچه پس کوچه‌ها به شکل خیلی زشتی تخریب شده بودند و افرادی هم که آنجا زندگی می‌کردند دیگر شیرازی نبودند. بخشی‌شان حاشیه‌نشینهای اطزاف و بخشی هم خانواده‌های افغانی و مهاجر بودند. مطالب روی دیوار، و به‌خصوص آن قسمتهایی که از عشق صحبت می‌کند، از ارتباط بین دو نفر، که یک نفر حاضر هست و یک نفر غايب، و به‌شکلی نیاز آن نفر حاضر به غایب در متون کنتر هم آمده بود برایم جذاب شد. قرار شد به شکل جدی یک کار پژوهشی انجام بدهیم. به این عنوان که راوی غائب هست و این راوی مدام در حال راه رفتن است و روی دیوارهای مختلف با اهداف مختلف مطالبی را می‌نویسد. این مطالب به‌شکل فولکلور، عامیانه، به‌شکل طنز و بعضی جاها کاملا کاربوردی است، تبلیغاتی است. بدون ارائه آن فضای زیبایی شناسی آن نوع نوشته آن نوع ترکیب‌بندی، این که کجا نوشته بشود، قابل رویت باشد و برای چه افرادی قابل رویت باشد و غیرو... اینها برایمان سوال بود. و این در واقع شروع کار بود از سال گذشته. بعد که عکاسی می‌کردیم خانم ساحل گفتند بیا یک نمایشگاه عکس بگذاریم. گفتم بیا یک جایی را که دارد دست‌و پایش جمع می‌شود، آدم جلوی چشمش می‌بیند که بولدوزر گذاشته‌اند و تخریب کی‌کنند، جاهایی روی دیوار نوشته شده بود، مثلا در همین عکس نوشته «اینجا محله‌ی بیات بود» یعنی این محله‌ها کاملا از بین رفته. محله‌هایی که پدر و مادر و فامیل همه‌مان، اگر شیرازی باشیم آنجا بزرگ شده‌اند.»

او در مورد انتخاب عکسها توضیح می‌دهد:

«سعی کردیم کل نمایشگاهمان یک روایت داشته باشد، حالا از دید خودمان. و باز به‌شکلی چون هم دیوار نوشته‌ها را می‌خواستیم داشته باشیم و هم نماها را، هر عکسی را با متن بعدی، یا در واقع هر متنی را با عکسی انطباق دادیم. باز این چیزی است که توی ذهن ما بود، حالا چقدر توانسته باشد تاثیر بگذارد. در واقع این یکی از هدفهای نمایشگاه بود. دوم این که کاملا یک دید اجتماعی داشته باشد و انتقادی. به‌خصوص برای مسئولین شهرمان، که خب خیلیها هم آمدند و تاثیر رویشان گذاشت که چطور شهرمان دارد از بین می‌رود. شهری که دقیقا اینجا شیراز است، زمانی اینجا شیراز بوده، شیرازی که شناسنامه دارد.»

مرضیه ساحل از این کوچه‌گردیها به نتایج دیگری هم رسیده است:

«چیزی که اینجا به‌نظر من جالب بود، حالا شاید به‌نظر دیگران عادی باشد، ولی فکر می‌کردم آدم آدم است. هر جا می‌خواهد باشد، آن اثری که از خودش به‌جا می‌گذارد، به هر حال با زندگیش خیلی ارتباط دارد و نیاز آدمها تقریبا شبیه به هم است. شاید توی بعضی از محله‌ها فقر به شدت بیداد می‌کرد، اعتیاد خیلی زیاد بود ولی وقتی به دیوارها نگاه می‌کردیم می‌دیدیم که آن مسئله هیچ ارتباطی به این قضیه ندارد. نیاز آدم نیاز آدم است. و جاهایی که آدمها فکر می‌کنند وقتی فقر هست یک سری چیزها از بین می‌رود ولی من فکر می‌کنم اینجوری نیست ... بود. آدم وقتی نیاز به عشق دارد فرقی نمی‌کند اینجا زندگی کند یا جایی دیگر.»

زهرا خان‌سالار و مرضیه ساحل که هر دو در رشته‌ی نقاشی تحصیل کرده‌اند به کار عکاسی نیز می‌پردازند. عکسهای این مجموعه که به گفته‌ی عکاسان از میان شش هفت هزار عکس انتخاب شده بیشتر به گزارشی تصویری از کوچه‌های شیراز می‌مانند. مرضیه ساحل پایین بودن کیفیت بسیاری از عکسها را از جمله به دشواری شرایط عکاسی در کوچه‌ها مربوط می‌داند:

«شاید به دلیل موضوعی که کار کردیم اینجور بود. ولی بقیه جاها اینطور نبود. اصلا حضور آدم همیشه یک جوری دردسر آفرین است. برای عکاس که اینطور است. چون آدمهای ایران از عکس خوششان نمی‌آید، از تصویر می‌ترسند. من تا زمانی که آدم توی کارم نیست خیلی راحت می‌توانم عکاسی کنم. یعنی روی ترکیب بندی آن فکر کنم و با خیال راحت عکس بگیرم. ولی وقتی آدم توی کارم می‌آید، به‌خصوص توی این محله‌ها مجبور بودیم با شتاب کار کنیم. بعضی کوچه پس‌کوچه‌ها، فوق‌العاده فشار روحی زیادی روی ما می‌آورد. مثلا در بعضی از کوچه‌هایی که رد شدیم، با وجود این که با هم بودیم ولی چند بار تصمیم گرفتیم برگردیم. چون یکهو در سکوت چند نفر دورمان جمع می‌شدند، چیزی هم نمی‌گفتند ولی جوری بود که احساس می‌کردیم دیگر باید برویم، اینجور بود.»

مجموعه عکسهای «کوچه‌گردی در پس‌کوچه‌های شیراز»، که در ضمن نمایانگر نگاه نوستالژیک دو شهروند شیرازی به این شهر است قرار است در اصفهان نیز به نمایش گذاشته شود.

بهزاد کشمیری‌پور، گزارشگر صدای آلمان از شیراز