1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گروه فانوس و «صداى پاى آب» سپهرى بر بستر موسيقى راك

۱۳۸۳ اسفند ۶, پنجشنبه

گروه راك ايرانى فانوس شعر بلند صداى پاى آب سهراب سپهرى را اساس كار خودش قرار داده و دست به تهيه آلبومى با حال و هوايى تازه زده. اين گروه كه در واقع در سوئد فعاليت دارد، درتلاش است كه اين آلبوم را در داخل ايران منتشر كند. نوشته زير حاصل گپى است با رامين آزادمهر و بهزاد راشدى، دو عضو گروه فانوس درباره قطعات آلبوم و همچنين حاصل سفرشان به ايران براى گرفتن مجوز انتشار.

https://p.dw.com/p/A6Dg
بهزاد راشدى (راست) و رامين آزادمهر دو عضو فانوس و تلاش در راه پيوند دادن «صداى پاى آب» با موسيقى راك
بهزاد راشدى (راست) و رامين آزادمهر دو عضو فانوس و تلاش در راه پيوند دادن «صداى پاى آب» با موسيقى راكعکس: DW

شهرام احدى

شكلگيرى گروه و آغاز كار فانوس

آشنائى رامين و بهزاد، تشكيل دهنده هاى گروه فانوس برميگردد به سال ۱۹۹۳ در گتبورگ سوئد. هر دو در دانشگاه اين شهر به تحصيل در رشته موسيقى پرداختند و بيشتر تمركزشان روى موسيقى كلاسيك و پاپ و همچنين آواز و ساز گيتار بوده و هست. به گفته رامين، تلاش ايندو هم براى تشكيل گروه، مربوط ميشود به چندين سال پيش:

«حقيقتش خيلی وقت بود که ما اين فکر را داشتيم. يعنی جزو آرزوهايمان بود که بتوانيم موزيک بنويسيم يا تشکیل گروه بدهیم. اما کار ساده ای نيست. بچه هايی بودند که با ما همکاری کردند، اما شرايط زندگی ايجاب کرد که هر کدام درسی ديگری بخواند يا مشغول کار ديگری بشود. چون اصلا ساده نيست و برای امرار معاش حتما بايد شغلی داشت. موسيقی هم خيلی وقت می برد و بايد واقعا عاشق موسيقی بود که بتوانی از خيلی مسايل بگذری و فقط به آن بپردازی. در هر صورت تصميم گرفتيم که کار کنيم، موزيک بنويسيم، شعری را انتخاب کنيم و تا آن اندازه ای که شعر به ما اجازه بدهد، موسيقی بسازيم. در واقع بيشتر شعر تعيين می کرد که موسيقی چه شکلی پيدا کند».

و اما علت انتخاب فانوس به عنوان اسم گروه كه اين را هم از زبان رامين ميشنويم:

«گاهی دوستان از ما سوال می کنند. من هم به آنها جواب می دهم که اين مهم است که وقتی شما اين اسم را می شنويد، به چه چيز فکر می کنید. ما تعبيرهايی شنيده ايم که این تعبيرها به نظرمان خیلی جالب بود. و دوست داريم که در اين رابطه همه آزاد باشند و هرکسی که با شنيدن اين اسم به فکر چيزی می افتد، در واقع همان هم درست است. می توانم بگويم که ما هم نور کوچکی هستيم ميان نورها و انرژی های ديگری که وجود دارند. نور کوچکی هستيم که می توانيم ديده بشويم.»

سبك و ساختار قطعات آلبوم فانوس

حال ميپردازيم به سبك و ساختار اولين آلبوم فانوس. همونطور كه اشاره شد شعر بلند صداى پاى آب سهراب سپهرى، اساس قطعات آلبوم فانوس است و به گفته بهزاد، رنگ و بوى خود اين شعر در ساختار ملوديها نقش داشته:

«از آنجايى كه ما با اشعار سهراب کار کرده ايم، همين اشعار باعث شده که موزيک ما به اين شکل زده شود. يعنی وقتی ما اين موزيک را روی شعر می گذاشتيم، سعی نکرديم که ملودی خاصی را برای اين شعر انتخاب کنيم. من و رامين بارها و بارها شعر را خواندیم. اشعار سپهری خود ملودی خاصی دارد. و به همين خاطر شما نمی توانيد همين طوری برايش ملودی بگذاريد. خود شعر ملودی را به شما می دهد. به همين حساب، چون اشعار سپهری قانون خاصی ندارد، موزيک ما هم آن قوانين و فرمی را که يک موزيک بايد داشته باشد در بعضی جاها رعايت نکرده. اشعار تعيين کننده ی نوع موزيک يک آهنگساز می تواند باشد.»

از اين گذشته، سعى هم بر اين بوده است كه ارتباط قطعات با هم حفظ شود:

«آهنگ اول که تمام می شود، آهنگ دوم دنباله ی آهنگ اول را بيان می کند. در واقع داستان هنوز تمام نشده. در حالی که در يک آلبوم آهنگ اول می تواند جداگانه از آهنگ دوم باشد، يعنی آهنگ دوم اصلا چيز ديگری بگويد و فرضا آهنگ سوم راجع به عشق بگويد و آهنگ چهارم هم می تواند راجع به مسايل عرفانی بگويد. منتها در اينجا چون يک شاعر است و يک مجموعه ی شعر است، تمام اشعار ۱ تا ۹ به هم ارتباط دارند.»

تلفيق موسيقى راك و شعر فارسى دردوران اخير ازمسايل مورد بحث تو محافل موسيقى بوده و هست. تجربه بچه هاى فانوس در اين مورد چيست؟ آيا در تفليق موسيقى راك و اشعار سپهرى به مشكلى برخوردند؟ رامين دراينباره ميگويد:

«مشکلی به آن شکل نيست. ما در واقع سعی کرديم شعر را هم با موسيقی تعريف کنيم. فقط ممکن است از اين لحاظ کمی مشکل باشد که قافيه ها کنار هم، به آن شکلی که معمول است، چيده نشده. چون ترانه خيلی ساده تر می تواند باشد، ولی اين شعر محتوايش سنگين است و در واقع برای موسيقی اين شعر گفته نشده است. تنها احساس خودش را بيان کرده. ما هم سعی کرديم که با احساس خودمان پيش برويم و سعی هم نداشتيم سبک موزيک خاصی را دنبال کنيم. تنها سعی کرديم اين شعر را با موسيقی تعريف کنيم. مسئله ی ديگری هم که وجود دارد، اينکه يچ قسمتی از آن را نمی توانی عوض کنی يا فرضا بتوانی با شاعر تماس بگيری و بگويی که روی اين قسمت موزيک نمی نشيند و فرضا می توانم دو لغتش را عوض کنم. از اين نظر کمی مشکل بود و مسئله ی بعدی اينکه شعر خيلی بلندی ست و به اين صورت نبود که ما می خواستيم چند قسمت از آن را انتخاب کنيم. و ما يک شعر دنباله دار را تکه تکه کرديم و به صورت شماره ی ۱ يا ۲ و ۳ در آورديم که همه ی آنها پشت سرهم می آيند و بسته به هم هستند، همين مسئله خود مشکلی بود.»

رامين در مورد تاثير شعر بر شكگليرى قطعه به قطعه «فكر» اشاره ميكند:

«با توجه به آهنگ «فکر»، چون شاعر گذشته ی دوری را تعريف می کند، همين باعث شد که موزیک به آن صورت شروع بشود. با قسمت بسيار آرامی شروع شود و بعد بتدريج رشد کند و خاطراتی را تداعی کند. برای حرفمان مثالی می آورم که چطور شعر بيشتر تعيين کننده ی نوع موزيک بود، و چرا ابتدا موزيک تا اين حد طولانی شود.»

بد نيست كه به انتخاب اسم ترانه ها هم اشاره اى شود، به ويژه اينكه شعر بلند صداى پاى آب، شعريست بلند كه بچه هاى فانوس آن را به قطعات كوچك قسمت كردند و ناگزير بودند كه براى آنها، عنوانى هم انتخاب كنند، كارى كه به گفته بهزاد تا اندازه اى دشوار بوده:

«از آنجايی که ترانه ها مال خودمان نيست که بخواهيم اسمی روی آنها بگذاريم، همان مفهومی که آن شعر دارد معمولا در قطعه هايی که ما انتخاب کرديم، همان جمله ی اول به شما می گويد که مفهوم اين شعر چيست. ما يک مجموعه ی شعری را تبديل کرده ايم به چند شعر کوچک. صدای پای آب، تبديل به چند قطعه ی مختلف شده که ما آن را به ۹ آهنگ دسته بندی کرده ايم. فرضا در آهنگ چهارم می گويد: فکر بازی می کرد/ زندگی چيزی بود... اسم آن را «فکر» گذاشته ايم. و در آخرين آهنگ است که اسم اين آهنگ را نور و ظلمت انتخاب کرده ايم چون شاعر می گويد: مردمان را در نور ديديم/ جانور را در نور ديديم/ مردمان را در ظلمت ديدم. در واقع عنوانها را به همين صورت انتخاب کرديم.»

استفاده از سازهاى سنتى

در سالهاى اخير برخى از گروه هاى راك ايرانى سعى داشته اند كه در كارهايشان از سازهاى سنتى هم استفاده كنند، تا رنگى ايرانى هم به قطعات ببخشند. در قطعات آلبوم فانوس، تنها در قطعه «جنگ» است كه صداى تار به گوش ميرسه و نوازندگى آن را هم بهزاد برعهده داشته.

«آنموقع، در استوديو قرار نبود که در قسمت اول اين آهنگ تار نواخته بشود. بعد با گيتار برقی اين آهنگ زده می شد. من مدام به ريتم اين موزيک گوش می دادم و می گفتم: خدای من چرا مدام صدای تار به ذهنم می آيد. بعد همين موضوع را عنوان می کردم و عده ای از بچه ها می گفتند: نه بگذار همينطوری حالت غربی داشته باشه. يا يکی می گفت، شايد خوب باشد و ديگری می گفت، نه اينطوری خوب نيست. بالاخره يک روز تار را با خودم به استوديو بردم و گفتم: بذاريد من ضبط کنم، چون يکجوری اين صدا از سر من بيرون نمی رود. خلاصه ضبط کرديم و ديديم که بد نشد. قشنگ شد.»

اما چطور شد كه فانوس در ساير قطعات آلبومش از بكارگيرى سازهاى سنتى صرف نظر كرد؟

«من و رامين اينطوری فکر نکرديم که فرضا يک برنامه ی خاصی برای اين آلبوم داشته باشيم. فرضا اينکه قصد داشته باشيم که ساز ايرانی هم بکار ببريم تا دل ايرانيها را بدست بياوريم. نه، ما هيچ چيزی را مشخص نکرديم، اما بفرض وقتی آهنگ اهل کاشانم شروع می شود در ذهن من ساز نی تداعی می شود که متاسفانه نتوانستيم نوازنده ی نی پيدا کنيم. به همين خاطر الکتريک گيتار استفاده شد تا باز بتواند به گونه ای جوابگو باشد. بعد به آهنگ «جنگ»‌ می رسيم. شروع جنگ و آخر جنگ، يک کاراکتر بخصوص و يک طبيعت ايرانی را در خود دارد. حداقل برای گوش من.»

البته رامين به علتهاى ديگه اى هم اشاره ميكه: «يکی اينکه من و بهزاد کمی در این مورد تفاوت سليقه داشتيم. بخاطر اينکه من فکر می کردم که نی می تواند کل جريان را نقض کند. البته بازهم می شد از نی استفاده کرد، اگر يک نوازنده ی خوبی پيدا می کردیم که متاسفانه نتوانستيم اينکار را بکنيم. من احساس می کردم که در آن آهنگ نی نمی تواند آن حس را بدهد. حالا شايد سليقه ی من اين بود و من اشتباه کردم. بهرصورت آن آهنگ با گيتار زده شد. کلا موسيقی ما اينطوری شده که ما يکسری ملودی های ايرانی را با سازهای غربی می زنيم. و به نظر من آن در آهنگ دوم، ملودی گيتاربرقی در واقع تلفيقی از سبک بلوز و سبک ايرانی ست. بهرصورت از نی استفاده نشد.»

انگيزه هاى انتشار آلبوم در داخل كشور

همانطور كه اشاره شد، گروه فانوس اگر چه در سوئد فعاليت دارد، اما تلاش و هدف رامين و بهزاد بر اين بوده است كه آلبوم را در خود ايران منتشر كنند. علت و انگيزه را از زبان ايندو ميشنويم:

رامين: «برای اينکه بيشتر حال و هوای آنجا را برای من دارد. يعنی اين شعر و اين موزيک باعث شد که ما احساس کنيم که بيشتر مخصوص آنسوست، چون سبکش که فرضا سبک لس آنجلسی نبود. سال ۹۷، در واقع مال چند سال پيش است، آنموقع اين تصميم را گرفتيم و همين طور هم شد. يعنی اگر الان می خواستيم همان کار را بکنيم، شايد يک تصميم ديگری می گرفتيم. منتها همانطور که گفتم، سبک شعر و موسيقی اش به آنطرف نزديکتر بود.»

بهزاد: «اين کار چند سال قبل شروع شد. حدود ۷ـ۶ سال پيش. آنموقع هم جوی وجود داشت که ما می خواستيم ببينيم می توانيم شنونده هاى داخل ايران را به خودمان جلب کنیم يا نه. و فکر کرديم که از اين طريق شروع می کنيم و هدفمان هم اين بود که اين کار را در ایران پيش ببريم. از آنجايی که موزيک پاپ آزاد شده بود و شعری که ما انتخاب کرده بوديم، می توانست راحت مجوز بگيرد. اين ها فاکتورهايی بود که ما را به اين فکر برساند که در ايران اينکار را شروع کنيم. بنابراين به اتفاق رامين به ايران رفتيم و اينکار را به شرکت های مختلف نشان داديم، آنها هم گوش دادند تا اينکه بالاخره در آنجا ارتباطی پيدا کردیم. و در حال حاضر مجوز شعر از خانواده ی سپهری گرفته شده و خود سی.دی برای گرفتن مجوز موسيقی و همينطور تايید شعر از طرف ارشاد به ارشاد واگذار شده است و ما منتظر جواب آنها هستيم.»

تجربيات و مشاهدات بچه هاى فانوس درباره جو بازار موسيقى در ايران

حال نگاهى مياندازيم به مشاهدات و تجربيات بهزاد و رامين در طى سفرشان به ايران. بچه هاى فانوس قبل از سفر، فهرستى از اسامى شركتهايى كه در ايران مشغول پخش و نشر موسيقى هستند، تهيه كردند و به گفته بهزاد داشتن اين فهرست، كار آنها را خيلى راحتتر كرده بود:

«با شرکتها تماس می گرفتيم و خودمان را معرفی می کرديم که کی هستيم، چکار کرده ايم و قصدمان هم اين است که بياييم و موزيک را گوش بدهيم. عده ای از آنها، همانوقت می گفتند که: آقا ما ديگه کار نمی کنيم. چون کار رکود دارد و بازار نيست. بعضی هايشان می گفتند: ما در زمينه ی پاپ کار نمی کنيم و بعضی ها هم می گفتند کار را بياوريد تا ما گوش کنيم. ما هم به آنجا می رفتيم. البته جدی بودن شرکت با شرکت فرق می کرد. بفرض یکی تمام آهنگها را گوش می داد و ديگری کمی گوش می کرد و وسط های آن می رفت و کار ديگری انجام می داد يا چای می خورد و با فرد ديگری حرف می زد. به همين صورت چند شرکت به موزيک گوش داد و يکی از آنها گفت که من اينکار را قبول می کنم و می توانم دنبال آن را بگيرم.”

بد نيست به اين هم اشاره كنيم كه بچه هاى فانوس در تماسهاى خود با شركتها از همان اول نميگفتند كه از سوئد ميايند و كار را در همانجا تنظيم و ضبط كرده اند.

«يکبار با رامين به جايی زنگ زديم و گفتيم ما موزيک داريم. می خواهيم بياييم آنجا تا شما به آن گوش کنيد. گفتند، ما اينکار را نمی کنيم. به رامين گفتم: رامين دوباره زنگ بزن و بگو ما از سوئد می آييم. رامين هم اينکار را کرد. و آنها هم گفتند: خواهش می کنم، فردا بياييد تا آهنگهای تان را گوش کنيم. در واقع تاثير داشت و تا می گفتيم ما سوئد زندگی می کنيم و اينکار آنجا تهيه شده و غيره طور ديگری با ما رفتار می کردند.»

شكى نيست كه فضاى موسيقى در ايران در سالهاى گذشته به مراتب بازتر شده و در اين مدت گروه هاى زيادى مشغول فعاليت شده اند، اما رامين به جنبه اقتصادى موضوع اشاره ميكند و درباره جو كار موسيقى در ايران ميگويد:

«اصلا جو خوبی نيست. برای اينکه يک چيز در موسيقی مهم است و اينکه آن کسی که می خواهد اين موسيقی را پخش کند باید دستش باز باشد. يعنی برای تبليغ آن بتواند در تلويزيون و راديو آهنگ را پخش کند يا بتواند کنسرت بگذارد تا به اين شکل بتواند گروه را معرفی کند، چون وقتی کسی گروه را نشناسد طبيعی ست که نوارش را هم نمی خرد. اينهمه سی.دی، خواننده، نوازنده همه موزيک می سازند، اما من که آنها را نمی شناسم، پس نوارشان را هم نمی خرم. در واقع بايد سرمايه ای پشت اين جريان باشد تا يک گروه معرفی شود. و به خاطر خيلی مسايل اين چيزها در ايران امکانش خيلی کم است. مشکل ديگری هم هست، و اينکه مردم ما زیاد عادت به خريدن ندارند و از هرکاری هم خوششان بياد، آن را کپی می کنند. بنابراين کسی که پشت اين جريان برای فروش قرار می گيرد، دائما ضرر می کند و وقتی هم که ضرر کند ديگر روی کار سرمايه گذاری نمی کند، يعنی پولی خرج نمی کند و وقتی پولی خرج نکند کيفيت پايين می آید، تبليغ نمی تواند بکند و همه ی اين مسايل دست در دست هم می دهند و بازار موفقی برای موسيقی بوجود نمی آيد. ما به همه ی شرکتهايی که در ايران کار موسيقی می کنند، زنگ زديم. خيلی از آنها گفتند که کار موسيقی را کنار گذاشته اند، چون برايشان صرفی نداشت. برای من سوال شده بود و از آنها پرسيدم: پس شما چيکار می کنيد، مگه شما موسسه ی موسيقی نيستيد؟ گفتند: چرا، ولی فعلا دست نگه داشته ايم و ضبط می فروشيم و از اينجور کارها. يعنی چون برايشان موسيقی صرف مالی ندارد، اينکار را کنار گذاشته اند.»

ناگفته نماند كه بچه هاى فانوس تا به حال تمام هزينه ها را خودش تامين كردند و به گفته بهزاد ناگزيرند كه كل خرجهايى را هم كه در جريان انتشاره آلبوم به وجود ميايد، خودشان برعهده بگيرند:

«ضبط و تمام کار سی. دی در سوئد انجام شده و کار من و رامين بوده. در خارج وقتی يک شرکت کار را قبول می کند و می خواهد دنبال کند، تمام خرج های انجام شده ی آن را هم قبول می کند، ولی در ايران اينطور نیست و صاحب اثر، اينجا بفرض من و رامين، بازهم بايد متقبل مخارج اضافه بشويم. فرضا اينکه تعداد تکثير، جلد روی سی.دی و يا خرجهای جانبی که وجود دارد، ما خودمان بايد آنها را پرداخت کنيم.»

ذهن بچه هاى فانوس تنها به انتشار آلبوم مشغول نيست، بلكه به گفته رامين به فكر برگزارى كنسرت هم هستنند. البته شايد انجام چنين كارى در ايران با توجه به اينكه تمامى نوازنده هاى قطعات آلبوم فانوس سوئدى هستند، كمى دشوار باشد.

«در فکرش هستيم، منتها فکر می کنم اول بايد موسيقی بیرون بيايد، چند نفر بشنوند، وگرنه کی می خواهد به کنسرت ما بيايد. کسی نمی داند اصلا آهنگهای ما چی هست، ما کی هستيم. اگر بشه در ايران اينکار را می کنيم. ما می خواهيم که با همين نوازنده ها به ايران برويم، ولی بستگی به خود نوازنده ها هم دارد، اينکه اصلا شرايطش را داشته باشند که به ايران بيايند. و لازمه اش اين است که قبلش با هم تمرين کنيم و آنها بايد اين وقت را داشته باشند و شرايط برايشان مساعد باشد. تمام اين مسايل هست، ولی در کل مسئله چندان مشکلی نخواهد بود چون خوشبختانه نوازنده در ایران هست و می شود با بچه ها تماس گرفت.»