1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گريز از خانه

مهيندخت مصباح۱۳۸۴ تیر ۲۷, دوشنبه

تغيير سريع ساختارهاى اقتصادى و اجتماعي ايران، دختران را واداشته تا به فكر استقلال خود بيفتند اما افكار سنتى و رفتارهاي محدود كننده بسيارى والدين يا برادران، آنها را به فرار از خانه سوق ميدهد.

https://p.dw.com/p/A7RT
عکس: dpa

ميانگين سن دختران فرارى ۲۴ سال است. ۶۳ درصدشان در خانواده هاى مذهبى بزرگ شده اند. ۳۳درصد آنها براي انجام مراسم مذهبي با سخت گيرى والدين مواجه بوده اند و نيمى از انها نماز نميخوانده اند.

بي اعتنايى والدين، عدم درك متقابل، سختگيرى هاى گوناگون، فقر، آزار و اذيت جنسى، ناسازگارى نامادرى، اعتياد و اجبار پدر به فروش مواد مخدر و روابط نامشروع مادر از جمله دلايل فرار دختران از خانه گزارش شده اند.

به گفته روانشناسان، ميانگين سنى دوران كسب هويت از ۱۲ سالگى تا ۲۵ سالگى است. اگر شرايط مناسب اجتماعى، محيطى و تربيتى در اين دوره براى نوجوان فراهم شود امكان اين كه نوجوان به رفتارهاى هنجار اجتماعى روى آورد، بسيار بالاست

آمار ديگرى حاكى از اين است كه ۴۰ درصد دختران فرارى به دليل اختلاف با والدين و آزار و شكنجه از خانه فرار ميكنند. ۱۵ درصد آنها به دليل اختلاف با برادر در خانواده، راه فرار را ترجيح ميدهند. پنجاه درصد دختران فرارى مجرد هستند و دو درصد شان متاهل اند.

۷۵ درصد فراريان، كودك و نوجوان دختر هستند. اين دختران تقريبا از همان روزهاى اول صيدى آماده براى باند هاى فساد، مافياى شهرى و منطقه اى هستند. طبق آمارها ۳۴ درصد فراريان در خانه دوستان شان و ۲۷ درصد در خيابانها و نزديك به ۶ درصد هم در پارك ها زندگى ميكنند. آنها چون هيچ سرپناهى ندارند، زود تسليم ربايندگان شده و به دام مى افتند. پيدا كردن اين فراريان براى باندهاى حرفه اى در خرابه ها و پارك ها اصلا كار مشكلى نيست.

استان هاى كرمانشاه، لرستان، همدان، خراستن واستان هاى شمالى ايران بيشترين آمار دختران فرارى را دارند. اينها گاه به اميد يك زندگى بهتر راهى شهرهاى صنعتى تر و بزرگتر ايران ميشوند. شهرهاى بزرگ و در درجه اول تهران قبله آمال اين دختران است.

خانم سرلك كه مدد كار اجتماعى و شاغل در دفترى حقوقى براى كمك و حمايت به دختران فرارى است، شاخص ترين دليل گريز دختران از خانه را چنين ميبيند:

” مثل بقيه آسيب هاى اجتماعي اين پديده دلايل متفاوتى دارد. مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگى از قبيل اين كه دختر در كدام خانواده به دنيا بيايد، دخيل هستند. اما مهمترين عامل كه من بيشتر در ان جى او ها يا سازمان مداخله در بحران ديده ام، عامل اقتصادي است. مثلا نمونه داشتيم كه دخترى ميگفت بخاطر اين از خانه فرار كردم كه در تلويزيون ديدم خانمى دارد دررستوراني پيتزا ميخورد. اين دختر از شهرى دور افتاده بود و آمده بود تهران ببيند پيتزا چيست”.

تغيير ساختارهاى اقتصادى و اجتماعى جامعه ايران، دختران را واداشته تا به فكر استقلال خود بيفتند اما افكار سنتى و رفتارهاى محدود كننده بسيارى والدين يا براداران اين دخترها آنها را به فرار از خانه سوق ميدهد.

“ عامل فرهنگي يا مذهبى خيلي مهم است. محدود كردن دخترها در خانواده بخاطرجنسيت كه تحت عنوان حمايت از آنها انجام ميشود، نتيجه عكس ميدهد. دختر ميبيند بين خودش و پسر خانواده تبعيض هاى جدى وجود دارد. او را محدود ميكنند كه از اين ساعت به بعد حق ندارى بيرون باشى. اما پسر به راحتي ميتواند بيرون باشد. بعضى دخترها را والدين حتي در نحوه لباس پوشيدن تحت فشار ميگذارند. در ارتباط با افراد خانواده، برخي پدرها دختر را محدود ميكنند كه جلوي دايى يا عمويش چه بپوشد و چه رفتارى داشته باشد”.

شايد بتوان گفت مهمترين دليل فشارها، تعصب ها و محدوديت هايى است كه به دختران اعمال ميشود. برخى دختران چنان در خانواده به ستوه ميايند و چنان زير خشونت پدر يا عمو و برادر دست و پا ميزنند كه در غلطيدن به اعماق اجتماع را به چنان خفقانى ترجيح ميدهند. ميزان خودكشى دخترانى كه بجاى فرار از خانه، مرگ را انتخاب ميكنند، بسيار بالاست

ازدواج هاى اجبارى هنوز هم در خيلى نقاط ايران رايج است. والدين دختران را مجبور به همزيستى با كسى ميكنند كه خود پسنديده اند. اين با واقعيت هاى دنياى امروز و نسل كنونى همخوانى ندارد.

به دليل نگرش سنتى جامعه، خيلى از مواقع، روابط جنسى قبل از ازدواج به قيمت از دست دادن جان دختران تمام ميشود وآنان براى اين كه به چنين سرنوشتى دچار نشوند و ترس از رسوايى خانه و شهر خود را ترك ميكنند.

بيكارى و وابستگى مالى و اقتصادى دختران به پدر و برادر و تلاش براى نجات از اين وضعيت، از جمله دلايل ديگر فرار دختران از خانه هستند.

خطر افتادن به دام باند هاى فحشا يا قاچاق و مصرف مواد مخدر براى دختران شهرستانى كه از چاه فشارهاى خانوادگى مى گريزند و به چاله ديگرى مى افتند، بسيار بالاست.

” اين دخترها اصلا اطلاع ندارند از خطر مردانى كه ميتوانند سر راهشان ظاهر شوند. مثلا درترمينال هاى مختلف اين مردان كمين دختران نشسته اند. اينها هم چون كسى را ندارند كه حمايت شان كند، سريع به سمت اين قبيل ادم ها گرايش پيدا ميكنند.”

اعتياد سرپرست خانواده نيز در فرار دختران دخيل است. گاهـى دختران براى رهايى از سركوفت و ترس از وضعيت موجود فرار ميكنند. گاه از سوى دوستان والدين كه مواد آنها را تامين ميكنند، مورد تجاوز جنسى قرار ميگيرند. عكس اين قضيه هم صادق است. وقتى دختر معتاد ميشود، خانواده او را طرد ميكند .

اختلاف هاى خانوادگى و فضاى ناآرام خانه به خصوص در دختران بيشتر از پسران تاثير دارد و از جمله مهمترين دلايل گريز از خانه است.

در ايران سازمان يا نهادى كه بتواند دختران فرارى را تحت پوشش و حمايت خود بگيرد وجود ندارد. جايى بود به نام خانه ريحانه در كرج كه بعد معلوم شد سرپرست روحانى آن خود ضمن سوءاستفاده جنسى از دختران، در فروش شان به شيخ نشين هاى حوزه خليج فارس نيز دست داشته است.

نشريه همشهرى در يكى از گزارش هاى خود در مورد دختران فرارى نوشته كه تهران بالاترين درصد اين دختران را در خود جاى داده است. در مقابل شهر مقدس و مذهبى قم، دومين شهر ايران است كه بالاترين آمار دختران فرارى را دارد.

استان هاى مناطق شرقى كشور همانند خراسان و سمنان ۲۳ درصد دختر و زن فرارى دارد كه ۵۶ درصد آنها سابقه چند بار فرار از خانه را دارند.

جاذبه هاى زيارتي مشهد، وجود حرم امام رضا براى گذران شب ها، وجود باند هاى جذب اين دختران و فقر اقتصادى در تحقيقاتى كه در اين مورد شده، موثر ترين دلايل برشمرده شده اند.