گشتوگذاری در وبلاگستان: پخش فیلم "به اسم دموکراسی"
۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبهاعترافکنندگان در این برنامه به تلاش برای "براندازی نرم" و "ایجاد انقلاب مخملی" در ایران متهم شدهاند. وزارت اطلاعات ایران در بیانیهای که پس از بازداشت رامین جهانبگلو و هاله اسفندیاری منتشر کرد، آورده است که بنیادهای ویلسون و سوروس که این دو تن در آنها فعالیت میکردهاند، «از طریق دعوت افراد به سخنرانی و شرکت در کنفرانسها و دادن پروژههای تحقیقاتی و بورسهای مطالعاتی، سعی در یارگیری و شناسایی عناصر مؤثر در کشور و مرتبط نمودن آنها با نهادها و سازمانهای تصمیمگیری در آمریکا داشتهاند.»
دستگیری این پژوهشگران با واکنش های منفی بسیاری در داخل و خارج از کشور همراه بود. نهادها و شخصیتهای گوناگون خواستار آزادی بازداشتشدگان شدن، اما تلاشها برای آزادی این سه پژوهشگر بینتیجه ماند تا اینکه برخی خبرگزاریها از پخش فیلم اعترافات این سه تن از شبکهی یک سیمای جمهوری اسلامی ایران خبر دادند.
یکی از وبلاگها، "عبدالقادر بلوچ"، پیش از پخش فیلم، محتوای آن را چنین حدس زدهبود:
«مجری: برای آنکه نشان بدهیم زنان در نظام ما از ارزشی ویژه برخوردارند ابتدا شما اعترافاتتونو شروع کنید. هاله اسفندیاری: اولاً این روسری که من بستم اصلاً زوری تو کار نبوده. ثانیاً من هاله بودم اما متأسفانه عوض اینکه دور سر رئیس جمهور خودمون بگردم میخواستم دور سر بوش بگردم که نشد...مجری: خب حالا متهم دوم اگر داوطلبانه حاضره شروع کنه. کیان تاجبخش: من از کوچکی همیشه آرزو داشتم که نظام منو دستگیر کنه و شرایطی به وجود بیاره تا من بتونم داوطلبانه به خواهران و برادرانم اعتراف کنم... من از همان عنفوان جوانی به آمریکاییها میگفتم اینجا یوگسلاوی نیست. اینا از طریق چاه مکاتبه با آسمون دارن اما اونقدر کافر بودن که ریسه میرفتن از خنده... یک اعتراف داوطلبانهی دیگر من اینه که قبل از دستگیری من خواب دیدم یک اسب سوار سفید پوش که دور سرشان یک هاله بود (در اینجا کیان تاجبخش هِرهِر میخندد و میگوید نه این هاله و اشاره میکند به هاله اسفندیاری) آمد، اسبش جلوی من ایستاد. هم اسب غضبناک بود هم خودشان. به من گفت شما هیچ غلطی نمیکنید. من توی دهان شما میزنم. من که از خواب بیدار شدم خواستم برای بوش تلگراف کنم که آقا دخلمان آمده، خودِ "آقا" به خوابم آمده، اما قبل از تلگراف سربازان گمنام امام رسیدند و خوشبختانه مرا دستگیر کردند و آفرین به شیری که خوردند. واقعاً چنان از ما پذیرایی کردن که به این شاهچراغ اگه حکم آزادیم را بدهند به گریه میافتم. من علاوه بر این اعترافات یک خواهش هم دارم که اگر حاجآقا شاهرودی بخشنامه فرمودن که من آزاد بشم کسی به بخشنامه توجه نکنه و منو آزاد نکنن.» (عبدالقادر بلوچ)
اعترافی که فاقد ارزش قضایی است
در سالهای اخیر بسیاری از نویسندگان، فعالان سیاسی و دانشجویان متهم به ارتباط با بیگانگان شدهاند. برخی از این افراد پس از بازداشت "توبهنامه" نوشته و به این ارتباط اعتراف کردهاند. اما همین افراد پس از آزادی، اعترافات خود را که زیر فشار مجبور به اقرار به آن شدهاند، تکذیب کردهاند. این درحالی است که این اعترافات بدون برگزاری دادگاه و حق انتخاب وکیل مدافع توسط متهمان صورت گرفته است و در حقیقت فاقد ارزش قضایی است. از سوی دیگر پخش این اعترافات نقض آشکار قوانین جمهوری اسلامی است که تأکید می کند، آشکار کردن نام تصویر و نوع اتهام متهمان، تنها پس از صدور رأی محکومیت قطعی آنها امکانپذیر است.
«اقرار گرفتن در آن جو، بهخصوص زندان انفرادی برای طولانی مدت، انسانها را به شدت از نظر روحی خرد نموده و آنها را آماده هرگونه اعترافی و به معنای درستتر آمادهی بر زبان آوردن هر آنچه که بازجو بخواهد، خواهد نمود. نمونههای اعتراف گیریهای چند سال اخیر شامل مهندس سحابی، مهندس افشاری و نیز مهندس عبدی است که هریک به نوعی پس از خلاصی از زندان آن سخنان را تکذیب نمودهاند.» (ایرانیان پاک سرشت)
و اما محتوای فیلم "مخملیها"
در بخش نخست این فیلم، "بهاسم دموکراسی"، بازداشتشدگان دربارهی روند سیاستسازی و تصمیمگیریهای آمریکا و "سیاستسازان" دربارهی ایران، توضیحاتی میدهند و در این قسمت ادعا میشود که یک "انقلاب مخملی" مشابه الگوی آن در کشورهای اروپای شرقی، در ایران در حال شکل گرفتن است. در بخش دوم این برنامه، کارگردانان تلاش میکنند به تماشاگر بقبولانند که بنیاد سوروس در صدد ایجاد یک "انقلاب مخملی" در ایران بودهاست.
«من که هم فیلم را دیدم و هم متنها را خواندم، خیلی چیز دندانگیری دستگیرم نشد. حالا یا ما دور از جون خنگ شدیم و یا قضیه خیلی پیچیده است. خلاصه کلام اینکه فکرنکنم کارگردانان سری جدید فیلمهای اعتراف چندان در جذب مشتری موفق شدهباشند . ...مخلص کلام اینکه عوام که قرار بود خیلی تحت تاثیر فیلم مذکور قرار گرفته و کلی ناسزا بار آمریکای جهانخوار و ایادیاش بکنند، گوشها را تیز کرده بودند که شاید خبر جدیدی از بنزین داده باشند . خواص هم که تکلیفشان را با این فیلمها خیلی وقت است مشخص کردهاند.»(لابیرنت)
«نوشتهها و توضیحات تکمیلی که به خانم اسفندیاری و آقایان تاجبخش و جهانبگلو داده شده بودند، آنقدر گنگ، پیچیده و در بسیاری از موارد پوچ ... و بی سر و ته بودند که من مطمئنم بسیاری از بینندگان در نهایت متوجه نشدند که با که ارتباط داشت واصولا جرم این سه تن در نهایت چه بود» (اتاق خبر)
تأثیر پخش فیلم بر مخاطبان
پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که پخش چنین فیلمهایی چه تأثیری بر مخاطب ایرانی خواهد گذاشت. در حالی که بسیاری از وبلاگنویسان ایرانی از بیتاثیربودن و مضحکبودن چنین اعترافاتی سخن راندهاند، "سردبیر خودم" معتقد است که این برنامه کاملاً در ایران و بر روی "بینندهی بدون ماهواره" مؤثر است. "سردبیر خودم" ادامه می دهد: «هنوز هم بیش از ۷۰ درصد مردم ایران ماهواره ندارند و اهل روزنامههای اصلاحطلب و اینترنت هم نیستند و اصلا نمیدانند که این سه نفر کیستند و این سخنان را موقع آزادی زدهاند یا بازداشت. خیلی از آنهایی هم که اینترنت و ماهواره دارند اصلا نه سراغ وبسایتهای سیاسی... میروند و نه حوصلهی دیدن صدای آمریکای و برنامههای سیاسی دیگر را دارند. در نتیجه پس از دیدن این برنامه از پربینندهترین کانال تلویزیونی و در بهترین ساعت پخش نتیجه میگیرند که: ۱. آمریکا چهقدر پست و کثیف است ۲. وزارت اطلاعات چهقدر در کار محافظت از ثبات ایران کارکشته و قوی است و ۳. روشنفکران غیرمذهبی متصل به رژیم طاغوت چقدر خائناند»
«این فیلم اعترافات جاسوسهای امریکایی را دیدید؟
پسر عجب فیلمی بود. خیلی تکان دهنده بود. مرا که خیلی تحت تاثیر قرار داد و حسابی تکانم داد. من دیگه عوض شدم. من دیگه اون آدم سابق نیستم. از امروز تصمیم گرفتم حزب اللهی دو آتیشه بشوم و در ولایت ذوب بشوم. واقعاً که این استکبار جهانی شورش را درآورده. میخواهد بهنام دمکراسی و آزادی، انقلاب مخملی راه بیاندازد و نظام مقدس ما را ساقط کند. زهی خیال باطل!... متأسفانه من نمیدانم توی این نظام مقدس ما چه حکمتی است که به محض اینکه یک جاسوس استکبار جهانی و صهیونیسم بینالمللی شروع به اعتراف میکند٬ دو سه روز بعد او را آزاد میکنند.» (ملا حسنی)
«من خيلی بچه بودم که يادم میآيد، يک چند جاسوس آمريکايی را در ایران گرفته بودند و اصلاً يادم نمیآيد کی و چه سالی. تنها چيزی که يادم هست این که وسایل جاسوسی آنها را همراه خودشان آورده بودند در تلویزيون و به مردم نشان میدادند. شايد آن روز اولين روز زندگی من بود که يک دل سير و برای اولين بار کاملاً آگاهانه به ريش دولت مرکزی کشورم خنديدم. نصف وسائل جاسوسی بسيار زياد پيچيده ای که مأمور اطلاعات دربهدر مقابل دوربين، به مردم نشان و با هیجان توضيح میداد، در خانه ما يافت میشد.» (سبیل طلا)
هدف جمهوری اسلامی از پخش فیلم اعترافات
"آماتور" با اشاره به اعترافات سحابی و اینکه هنوز برنامهی هویت در خاطرهها ماندهاست و "کسی بر سحابی سخت نمیگیرد که چرا آن حرفها را زد"، معتقد است که "اعتراف با زور سندیت ندارد". آماتور پخش چنین فیلمهایی را بیارتباط با انتخابات مجلس هشتم نمیداند و مینویسد: « شاید صدا و سیما در آستانهی انتخابات مجلس هشتم و برای پوشاندن ناتوانی دوستان اصولگرای خود چارهای جز این ندارد.»
"جمهور" با اشاره به این موضوع که اعترافات اینچنینی بیشتر برای "مصارف سیاسی داخلی کاربرد دارد"، دربارهی هدف از پخش چنین اعترافاتی مینویسد: «شاید مهمترین کارکرد این اعترافات ایجاد وحشت و بستن فضای سیاسی و اجتماعی جامعه باشد. سیاستی که به شیوههای مختلف در حال پیگیری است. فشار به فعالین کارگری، زنان و دانشجویی، بستن مطبوعات و خبرگزاریهای مستقل و ایجاد فضای رعب و وحشت از مهمترین مشخصههای وضعیت کنونی ایران است. در این میان نقش احزاب مدعی اصلاح طلبی بسیار مهم مینماید. اتخاذ سیاست سکوت و عدم دخالت در این ماجرا، مطمئناً به ضرر جریان رفرمخواه تمام خواهد شد. نمیتوان مدعی رفرمخواهی و تلاش برای داشتن جامعه آزاد بود و مردم را به مشارکت در انتخابات برای برگزیدن اصلاح طلبان ترغیب کرد و در برابر این تجاوز آشکار به حقوق انسانی و اساسی شهروندان - هر چند به باور برخی غیر خودی- بیتفاوت بود.»
گروهی دیگر از وبلاگنویسان اما معتقدند که پخش این فیلم بیشتر به زیان حکومتیان است تا به نفعشان. همسر هاله اسفندیاری در مصاحبه با تلویزیون بیبیسی دربارهی پخش این فیلم میگوید که اگر "تبادلات فرهنگی منجر به سرنگونی رژیم در ایران شوند" این نشان میدهد که حکومت تا چه اندازه "نامطمئن" است. "اطاق خبر" در همین رابطه مینویسد: «جمهوری اسلامی ۲۸ سال است که سعی کردهاست به مردم ایران بقبولاند که "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند". آنچه دیشب از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، نه تنها بر این سخن بنیانگذار جمهوری اسلامی خط بطلان کشید، بلکه با کلی سند و مدرک ثابت کرد آمریکا اگر بخواهد میتواند چنان انقلاب رنگینی بر پا کند که دودمان حکومتی را دو ساعته، نظیر آنچه در قرقیزستان رخ داد، بر باد دهد... این برنامهی بیارزش تلویزیون جمهوری اسلامی، شکست تبلیغاتی مفتضحانه ...و در نتیجه نه تنها آن اثری که جمهوری اسلامی خواهان آن بود را در بر نداشت بلکه ضعف و شکنندگی نظام حاکم بر ایران را در مقابل حرکتهای آزادیخواهانه "جوانان و دانشجویان" و وحشت آن را از مفاهیم ضد استبدادی "دموکراسی" و "جامعه مدنی"، بیش از پیش عیان ساخت.»