1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گفتگو با دكتر محمدرضا نيكفر به مناسبت درگذشت پل ريكور: تلاش براى فهم حافظه تاريخى

۱۳۸۴ خرداد ۲, دوشنبه

روز جمعه بيستم ماه مه پل ريكور (Paul Ricoeur) فيلسوف فرانسوى و يكى از بزرگترين متفكران قرن بيستم در سن ۹۲ سالگى در پاريس درگذشت. موضوعاتى مانند آزادى، عدالت و مبارزه با هرگونه خودكامگى ريكور را در تمام طول زندگى اش به خود مشغول كردند. گفتگويى با آقاى دكتر محمدرضا نيكفر، متفكر و منتقد فرهنگى مقيم كلن.

https://p.dw.com/p/A7Tw
پل ریکور فیلسوف برجسته فرانسوی
پل ریکور فیلسوف برجسته فرانسویعکس: AP

مصاحبه گر: شيرين جزايری

دويچه وله: دکتر نيکفر، روز جمعه گذشته خبر رسيد که «پل ريکور» فيلسوف معروف فرانسوی درگذشته است. اهميت انديشه‌ى پل ريکور در فلسفه ی مدرن در چيست؟

محمدرضا نيکفر: پل ريکور، يکی از شاهدان عصر ما بوده است. او ۹۲ سال عمر کرد و در اين زندگی طولانی در مورد اين جهان و پيچيدگی های اين عصر انديشيد. ريکور انديشه‌ی فلسفی را آن زمان آغاز می کند که در زندان نازی هاست. از همان هنگام، مبارزه با انواع و اقسام توتاليتاريسم سياسی و فکری مشغله ی ذهنی ريکور است. از ريکور به عنوان يکی از ستون های هرمنوتيک مدرن نام می برند. نام او را معمولا در کنار نام «هانس گئورگ گادامر» می گذارند. مي‌توان گفت كه اصلی ترين موضوع کار ريکور اخلاق است. هرمنوتيک او هم مثل بسياری ديگر از شکل های هرمنوتيک يک بعد اخلاقی دارد. موضوع اصلی هرمنوتيک فهميدن است. من آن ديگری را، من شما را، من تو را می فهمم. من يک متن بيگانه را می فهمم. آناليز اين فهميدن موضوع کار هرمنوتيک است. فهميدن آن ديگری پايه ای ترين رابطه با ديگری است و رابطه ی من با ديگری موضوعی است همواره دارای يک بعد اخلاقی. ريکور جريانهای فلسفی مختلفی را در خودش جمع کرده است. خصلت برجسته ی او يگانه سازی جريانهای مختلف است. تلاشهای يگانه سازی در مورد کنارگذاشتن عنصرهای نامنسجم گاه منجر می‌شود به اين‌که حاصل کار چيزی باشد مثل يک مغازه‌ى خنزـ پنزری، يعنی انسجامی در کار نباشد. اما، ريکور توانسته است به نحو اعجاب انگيزی اين چيزهای مختلف را در خودش جذب کند و يگانه نمايد: هستی شناسی ارسطويی، ايده‌آليسم آلمان، عناصری از مارکسيسم، روانکاوی فرويد، هرمنوتيک دینی، ادبی و فلسفی، فلسفه‌ی تحليلی، زبان شناسی مدرن، پديدارشناسی‌ و سرانجام فلسفه ی وجودی. همه ی اينها جمع شده‌اند در يک ترکيب منسجم و پديده ی منحصر به فردی را به اسم انديشه «ريکور» ساخته اند.

دويچه وله: می توانيم بگوييم که دوران اسارت ريکور در طی جنگ جهانی دوم در شکل گيری انديشه ی ضد جنگ، آزاديخواهی و رواداری او موثر بوده است؟

محمدرضا نيکفر: بله، از همانموقع ما می بينيم که مسئله ی اصلی ريکور هميشه فهميدن اين است كه چه می گذرد و چه گذشته است. جالب اينجاست که می گويند که ريکور در همان دوران اسارت است که تسلط خودش را بر زبان آلمانی و بر فلسفه‌ی آلمان گسترش می دهد و اولین نوشته هايش يادداشتهايی ست که در گوشه و کنار کتابها در دوران اسارت نوشته و از همان موقع است که حول توتاليتاريسم و حول اين مسئله ای که چه باعث اين فجايع می شود و چکار بايد کرد و چه تبيينی از تاريخ بايد به دست داد، موضوع فکری ريکور می‌شود. در کارهای آخر ريکور دوباره نوعی بازگشت به اين تجربه ی آغازين ديده می شود، در جايی که ريکور مسئله ی يادآوری در زمينه‌ی تاريخ را پيش می کشد و موضوع حافظه و فراموشي را در یکی از آخرين کارهايش بررسی می کند.

دويچه وله: چرا افکار ريکور می‌توانند در زمان فعلی برای دانش پژوهان ايرانی هم جالب باشند؟ چه عنصری در تفکر او می تواند برای ايرانی ها آموزندگى ويژه‌اى داشته باشد؟

محمدرضا نيکفر: همانطور که گفتم يکی از موضوعهای مهم کار ريکور، بويژه در اين دوره‌ی آخر فکری‌اش، مسئله‌ی تاريخ است و مسئله ی يادآوری. عنوان يکی از آخرین نوشته های او «حافظه، تاريخ، فراموشی» است. اين کتاب و ديگر نوشته های زمينه ساز آن حاوی نکاتی هست که توجه به آنها برای ما بسيار می تواند آموزنده باشد. در اين اثر ريکور تلاش کرده که مقوله ی يادآوری را تحليل بکند. ما می دانیم که تاریخ يادآوری ست و طبعا آناليز مقوله ی يادآوری، آناليز پايه ای ترين مقوله ی تاريخ است. تاريخ نويس، اما، با اين مقوله کار می کند بدون اينکه در مورد آن بينديشد. ريکور از جمله کسانی ست که کوشیده اند اين نقص را جبران کنند. او با دو جريان درمی افتد، کسانی که تاریخ را ساختگی و تصوری می دانند و اينروزها هم مد شده که مدام پایان تاريخ را اعلام کنند و نيز، کسانی که تصور می کنند تاريخ فراهم آمده از حادثه هايی عينی ست و ادراک آن عينيت ايجاب می کند که ما از هرگونه ارزش گذاری بپرهيزيم. اینها می گويند که مورخ نبايد در پژوهش تاريخی خود دادگاه بپا کند و به قضاوت بنشيند. ريکور با اين هردو ديد مخالف است و بويژه با اين ديد اخير. وی در اين زمينه می گويد که ما می توانيم ارزش گذاری کنيم، می توانيم قضاوت کنيم، ولی البته آن آناليز تاريخی اش را به شکلی پيش می برد که ميدان را برای ارزش گذاری های پا در هوا باز نکند. ريکور در زمينه ی انديشه بر تاریخ، مفهوم عدالت را وارد می کند. ما وقتی در مورد عدالت صحبت می کنيم، معمولا تصور می کنيم عدالت توزيع کالا و قرصتها و امكانها به شکل عادلانه است و بيشتر به حال يعني اكنونيان توجه داريم. ریکورعدالت را شامل حال گذشتگان هم می‌داند. مثلا اگر ما تاريخ ايران را در نظر بگيريم، اين تاریخ را مجموعه ای مي‌بينيم از قتل های زنجيره ای. اگر نخواهيم اين سلسله ادامه پيدا بکند، بايد خواهان عدالت بشويم از جمله، در بررسی تاريخی. يعنی حق بايد به حق دار برسد. بر زمينه ی اين رويکرد عادلانه است که می‌شود بخشيد. اين نکته ی مهمی ست که ريکور به ما می آموزد. اينکه، می توانيم از او ياد بگيريم که يادآوری به قصد انتقام گيری نيست، بلکه به قصد اجرای عدالت است. بدون اجرای عدالت نمی شود کسی را بخشيد، و عدالت که نباشد جبران گذشته بصورت انتقام گيری بروز می کند.

دويچه وله: دکتر نيکفر، خيلی ممنون از اينکه وقت در اختیار ما گذاشتيد. متشکرم.