1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گفت و شنود با مرجان ساتراپى نويسنده و نقاش كتاب ” پرسپوليس”

برگردان به فارسى: مهيندخت مصباح۱۳۸۳ دی ۲۲, سه‌شنبه

روزنامه” تاگس سايتونگ” در شماره دهم ژانويه خود در صفحه فرهنگى مصاحبه اى با خانم مرجان ساتراپى هنرمند ايرانى مقيم فرانسه داشته است. نام مرجان ساتراپـى با چاپ كتاب مصور”پرسپوليس” كه شرح خاطرات و مشاهدات يك دختربچه از فراز و فرودهاى اجتماعى و خانوادگى در تلاطم انقلاب است، بر زبان ها افتاد.

https://p.dw.com/p/A6Od

تاگس سايتونگ: خانم ساتراپى كتاب پرسپوليس شما به ۱۶ زبان ترجمه شده و الان هم چاپ دوم اين كتاب به آلمانى در دسترس است. علت اين موفقيت به نظر شما چيست؟

مرجان ساتراپى: موضوع ساده است. كتاب من كتاب خوبى است و موفقيت اش مربوط به بازاريابى نيست. اگر موضوع كتابى جالب باشد، مردم حقيقتا به خواندن آن علاقمند خواهند بود.

تاگس سايتونگ: كتاب مصور شما با وجوديكه داراى ديدگاهى بسيار شخصى و ساختارى بسيار غير معمول است، يكى از موفق ترين كتابهايى است كه تا بحال در باره ايران نوشته شده است.

مرجان ساتراپى: من از ماجراهايى كه بر خودم رفته استفاده كردم تا بدينوسيله اتفاق هاى كشورم را ترسيم كنم و فكر نميكنم در اين رابطه نظرگاههاى فردى ام راعنوان كرده باشم .در عين حال بايد بگويم كه آنچه بر من رفته را تنها خود من ميدانم و مى شناسم.

تاگس سايتونگ: شما از سال ۹۴ ميلادى در فرانسه به سر ميبريد. چطور شد كه به طراحى كارتونى روى آورديد؟

مرجان ساتراپى: من شانس بزرگى آوردم و به سرعت در فرانسه در مسير برخورد با افراد درست افتادم. يكى از دوستانم، كريستف بلن بعنوان نقاش تصاوير كارتونى در استوديويى كار ميكرد.آشنايى با او مثل اين بود كه رقصنده اى دنبال سن رقص باشد و از خوش شانسى در نيويورك به پست ” فرد آستر” بخورد. كريستف مرا با دنياى كارتون آشنا و نزديك كرد. شروع كار خيلى سخت بود چون مجبور بودم ديوانه وار كارتون بكشم.

تاگس سايتونگ: آيا شما قصد داريد هميشه كارتون بكشيد؟

مرجان ساتراپى: من هنر خوانده ام و هميشه خواسته ام بعنوان يك تصويرگر كار كنم. من ميتوانم خيلى بلند پرواز باشم اما نه به آن معنا كه خودم را براى هنر به كشتن بدهم. در سرى كتابهاى پرسپوليس من چهار سال وقت صرف كردم. البته در جوار آن براى مجله هاى مد هم طرح ميكشيدم و روى كتابهاى كودك هم كار ميكردم.

تاگس سايتونگ: واكنش خانواده شما نسبت به شرح حال به صورت كارتون با توجه به جنبه هاى خصوصى زياد در آن چگونه بوده است؟

مرجان ساتراپى: من مشكلى با خانواده ام نداشته ام. نگاه من به خانواده ام بسيار پرمحبت است. حتى ميتوانم بگويم كارتون هايم نوعى اظهار عشق به خانواده ام اند.

تاگس سايتونگ: آيا ” پرسپوليس” در ايران هم منتشر شده؟

مرجان ساتراپى: گويا يك ترجمه فارسى از پرسپوليس موجود باشد اما چون كتاب من نمى تواند بطور علنى و قانونى در ايران منتشر شود، چاپ اين ترجمه جايى بطور نيمه مخفى صورت گرفته. از آنجا كه در ايران هيچ نظارتى بر قانون ” كپى رايت” وجود ندارد، در نتيجه من هم اطلاعى در مورد چند و چون انتشار كتابم در آنجا ندارم.

تاگس سايتونگ: تماس شما با ايران چه اندازه است؟

مرجان ساتراپى: خانواده من هنوز آنجا هستند و ما با همديگر ارتباط بسيار نزديكى داريم. اما بعد از انتشار پرسپوليس من ديگر ايران نرفته ام. آدم بايست در سرزمينى زندگى كند كه تصور درستى از آن دارد. بسيارى از مردم كشورهاى غربى معتقدند كه در مورد ايران چيزهايى ميدانند. جالب اينكه هر چه كمتر ميدانند، مطمئن تر اظهار نظر ميكنند و اين حماقت آميز است. بايد تلاش كرد تا چيزها را با چشم خود ديد.

تاگس سايتونگ: آيا شما قصد داشتيد با كتاب ” پرسپوليس” تصورغرب نسبت به ايران را تغيير دهيد؟

مرجان ساتراپى: قصد من ارائه تصويرى مثبت يا منفى نبود بلكه ميخواستم نگاه ديگرى را به ميان آورم.

تاگس سايتونگ: از شما بخاطر اينكه در كارتون هايتان، كابوس انقلاب اسلامى را نشان داده ايد، در مذاكرات مربوط به بحث روسرى در فرانسه بعنوان شاهد اصلى نام برده شد.اينطور بود؟

مرجان ساتراپى: چرا من بايست نماينده مسلمانان فرانسه باشم؟ داستان زندگى من كاملا با آنچه مربوط به مهاجران الجزايرى يا مراكشى در فرانسه است، فرق دارد. من مذهبى نيستم و به الگوهاى افراد مذهبى هم فكر نميكنم. براى من مذهب چيزى خصوصى است. من سكولار هستم و ابدا گرايشى به مذهبى ها ندارم. اما جامعه در مورد آنها مسئوليت دارد. نميتوان آنها را به سادگى نديده گرفت.