1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گپى با بهروز وثوقى، ستاره بزرگ سينماى ايران

۱۳۸۵ شهریور ۲۷, دوشنبه

كتاب خاطرات بهروز وثوقى، ستاره بزرگ سينماى ايران سال گذشته در آمريكا منتشر شد. اين كتاب قرار بود نخست در ايران چاپ شود ، اما تلاش‌ها در اين باره تاكنون به نتيجه نرسيده است. بهروز وثوقى در گفتگويى با «عصر شنبه»، از كتابش می‌گويد و همچنين از نمايشنامه «از ماهواره با عشق» كه در اين روزها و هفته‌ها در كشورهاى مختلف اروپا از جمله آلمان روى صحنه است.

https://p.dw.com/p/A68p
روی جلد كتاب خاطرات بهروز وثوقی
روی جلد كتاب خاطرات بهروز وثوقیعکس: DW

(براى شنيدن گپ عصر شنبه بابهروز وثوقى فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)

دويچه‌وله: آقاى بهروز وثوقى هنرمند تئاتر، سينما شما براى اجراى نمايشنامه‌ى «از ماهواره با عشق» به آلمان آمديد. پيش از اينكه به اين نمايشنامه بپردازيم، مى‌پردازيم به كتاب شما، كتابى كه طى اين هشت‌‌ ـ نه ماه اخير بسيار گل كرده، بسيار خواهنده و خواننده پيدا كرده. و مى‌خواستم از زبان خودتان بشنوم، تابحال بازتاب چگونه بوده؟

بهروز وثوقى: طبيعتا از آنجايى كه يك عده‌اى از گذشته تا به حال به كارهاى من علاقمند بودند، خيلى دلشان مى‌خواست راجع به اين كارهايى كه شده، اينكه پشت صحنه‌ى آنها چه شكلى بوده، چه فرمى داشته، چه اتفاقاتى پشت اين صحنه‌ها افتاده، بيشتر بدانند، برايشان جالب بود. من فكر كردم كه به هر حال اين مسائل را يك عده دوست دارند و بهتر است كه بصورت كتاب در ‌آرشيو كتابخانه‌شان داشته باشند. اين را در كتابم هم گفتم، گفتم اين كتاب براى هر كسى نيست، هر كسى احتياج ندارد اين كتاب را بخواند. اين فقط بخاطر آن آدم‌هايى است كه كارهاى من را ديدند، اين كارها را دوست داشتند. حالا مى‌خواهند، بدانند اين كارها چه جور تهيه شده و به چه شكلى اين اتفاقات افتاده، اين فيلم‌ها تهيه شده، پشت صحنه اين فيلم‌ها چه بوده و خوشبختانه خيلى مورد استقبال قرار گرفته، ايميل‌هايى كه براى من از همه‌ جاى دنيا مى‌‌رسد، البته مى‌دانيد، من رسما اين را پخشش نكردم، از طريق همين نمايش كه داريم اين ور و آن ور مى‌رويم، يك مقدارش را من در اختيار تماشاچيان و آنهايى كه مى‌آيند، تئاتر را ببينند، مى‌گذارم. در نتيجه خيلى گل كرده، خيلى از مردم، همانطورى كه شما اشاره كرديد، علاقمند شدند و ايميل‌هايى كه براى من مى‌فرستند، خيلى من را خوشحال كرده، براى اينكه مى‌دانستم كه ممكن است، مورد توجه قرار بگيرد، ولى نه به اين حد. بعد هم اين خيلى صادقانه نوشته شده و سعى كردم، تا آنجايى كه هوش و افكارم به من اجازه مى‌دهد، بتوانم اين ذهنيتى را كه نسبت به اين مسائل داشتم، واقعا حقيقتش را بگويم و من فكر مى‌كنم، بيشتر از اين طريق است كه مردم خيلى خوشحال شدند و خيلى خوششان مى‌آيد. چون اين صداقت را در تمام كلمات مىبينند.

دويچه‌وله: پس مى‌شود گفت كه اين اثر در واقع بيوگرافى شماست ...

بهروز وثوقى: در حقيقت همين است، يك بيوگرافى است، چهل سال كار من است.

دويچه‌وله: شما اشاره كرديد، اين كتاب را براى كسانى نوشتيد كه بهرحال شما را مى‌شناختند، فيلم‌هاى شما را ديدند، ولى من در سايت‌هاى ايرانى خواندم و ديدم كه از كتاب شما صحبت كردند، قلم‌زنانش كسانى بودند كه در عرض همين ۲۷ـ ۲۸ سال اخير بدنيا آمدند و به نيكى و خوبى از شما ياد كردند.

بهروز وثوقى: اين نكته‌اى كه شما داريد به آن اشاره مى‌كنيد، من را خوشحال مى‌كند، براى اينكه طبيعتا فكر مى‌كردم، كسى كه من را نمى‌شناسد دليلى ندارد،‌ اين كتاب را بخواند، ولى الان اين كه شما داريد به آن اشاره مى‌كنيد و به من هم تا حدودهايى گفته شده، كسانى كه من را در گذشته نمى‌شناختند و از اينجا با كارهاى گذشته‌‌ى من آشنا شدند، فيلم‌هاى من را الان دارند، نگاه مى‌كنند، اينها علاقمند شدند. اينها جوان‌هايى هستند كه دارند، استقبال را مى‌كنند.

دويچه‌وله: شما حدود ۲۸ سالى است كه در خارج از كشور بسر مى‌بريد. آيا بهتر نمى‌بود كه زودتر اين كار را مى‌كرديد؟

بهروز وثوقى: از خيلى وقت پيش دوستانم به من مى‌گفتند كه اين كار را بكنم، ولى مى‌دانيد، كارهاى اينجورى حال و حوصله مى‌خواهد، يعنى آدم بايد بتواند، وقتش را برايش بگذارد و بالاخره بعد از اصرار زياد دوستان، من تصميم گرفتم،‌ اين كار را بكنم، واقعا حدود دو سال طول كشيد تا اين خاطرات بيايد و من بگويم آنها ضبط شوند و بعد نوشته شوند كه مشكل بود، خيلى هم مشكل بود و خوشبختانه بالاخره سرانجامى پيدا كرد.

دويچه‌وله: آيا به اين ترتيب بوده كه آقاى ناصر زراعتى با شما مصاحبه كرده، بعد اين مصاحبه را پياده و بعد ويراستاى كرده؟

بهروز وثوقى: به آن شكل مصاحبه واقعى كه مثلا كتابى را فقط مصاحبه مى‌كنند، نبود. اين اول شخص و سوم شخص با هم است. يعنى اينكه ما دو سه راه را رفتيم كه ببينيم، كدام راه بهتر است، بعد فكر كرديم، اين راه بهتر است. اين است كه من تمام خاطراتم را از صحنه‌هاى فيلم‌بردارى بازگو مى‌كنم، اما وسطش براى اين آقاى ناصر زراعتى سئوال پيش مى‌آيد. او سئوالش را مى‌كند، من هم ضمن اينكه دارم از اين خاطرات صحبت مى‌كنم،‌ بايد جواب سئوال او را هم بدهم.

دويچه‌وله: و كتاب مثل اينكه از دوران كودكى شما شروع مى‌شود؟

بهروز وثوقى: بله، از زمانى كه متولد مى‌شوم تا زمانى كه در آمريكا هستم، الان، تقريبا تا يكسال پيش.

دويچه‌وله: چرا شما اين كتاب را در ايران منتشر نكرديد. با توجه به اينكه تا آنجايى كه من اطلاع دارم،‌ گويا نسخه‌اى از اين كتاب به ايران فرستاده شده، ولى مجوزى دريافت نداشته.

بهروز وثوقى: در همين نمايشنامه‌ى «از ماهواره با عشق» كه ما با آن به سرتاسر دنيا رفتيم، بينندگان اين نمايش، اين كتاب را مى‌گرفتند، خيلى‌هايشان در ايران زندگى مى‌كنند و برمى‌گشتند به ايران، پس به ايران برده شده. آن زمانى كه كتاب هنوز چاپ نشده بود با شركت انتشارات معين صحبتى داشتيم و با آقاى رامسرى ما يك قراردادى امضاء كرديم كه اين كتاب در آنجا چاپ شود و من حتى نسخه‌اى از اين كتاب را با عكس‌ها و غيره فرستادم كه حتى تصحيح بشود و ايشان تصحيح كردند و تمام آن غلط‌گيرى‌ها انجام شد، آن را برايم برگرداندند و من منتظر نشستم، ببينيم تا اگر از آنجا براى چاپش مجوزى باشد، ديگر من اينجا چاپ نكنم. ايشان بعد از اينكه با من قرارداد بستند، يك نسخه‌ى كتاب را به وزارت ارشاد فرستادند. بعد از هشت ـ نه ماه گفتند كه كتاب براى چاپ اشكالى ندارد، ولى بايد قدرى صبر داشته باشيد، قدرى صبر كنيد تا به شما اجازه‌ى چاپ داده شود. همين قدرى صبر كنيد، طول كشيد و من ديدم، آن حالت تازگى دارد از بين مى‌رود و اجبارا اينجا چاپش كردم. حالا دارد، صحبت‌هايى مى‌شود كه اين دوباره در ايران چاپ شود.

دويچه‌وله: آيا خيال نداريد كه اين اثر را به زبان انگليسى هم ترجمه كنيد؟

بهروز وثوقى: خيلى‌ها به من گفتند، جوان‌هايى كه الان به هر حال نسل جديدى كه فارسى را مى‌فهمد، ولى نمى‌تواند بخواند و بنويسد، به من اين پيشنهاد را دادند. من گذاشتم، يك فرصتى را پيدا كنم، ببينم، در ايران چه وضعيتى را براى چاپ پيدا مى‌كند، بعد اگر مناسب باشد، بنشينم، صحبت كنم با كسانى كه دست اندركار ترجمه هستند، تا اين كار ترجمه شود و يك مقدار محدودى چاپ بكنم براى جوان‌هايى كه بهر حال دلشان مى‌خواهد، اين كار انجام شود.

دويچه‌وله: آيا شما در اين كتابتان به فيلم‌هايى كه در خارج از كشور بازى كرديد، اشاره كرديد؟

بهروز وثوقى: تقريبا به همه‌شان اشاره شده. البته فيلم‌هايى كه من در خارج از كشور بازى كردم، فيلم‌هايى نبوده كه بطور كلى بتواند، مرا راضى نگه دارد و ارضا بكند، اما از آنجا كه جزو فعاليتهاى بوده بايد به آن اشاره مى‌كردم و مسائلى كه پشت صحنه داشته، حتما راجع به آن صحبت شده.

دويچه‌وله: شما براى اجراى نمايشنامه‌ى «از ماهواره با عشق» هم اينك در آلمان هستيد، اين تازه‌ترين كار نمايش شما بر صحنه است. ما پيش از اين هم نمايشنامه‌هاى بسيارى از شما ديده بوديم، چه آنهايى كه در آمريكا اجرا شد، و چه در اروپا. ارزيابى خودتان از بازتاب اين نمايشنامه چيست؟

بهروز وثوقى: همين قدر بگويم: بخاطر نوشته‌ى خوب هوشنگ توزيع و بخاطر اجراى خوبى كه به هر حال تمام اين بازيگران در اين نمايش دارند، الان دفعه‌ى دومى است كه ما به اروپا آمديم و بدليل خواستن تماشاچيانى كه موفق نشدند، در تور اول اين نمايش را ببينند، ما دوباره برگشتيم. همينطور در آمريكا اين نمايش تور دومش را رفت، باز هم دارد مى‌رود، هنوز هم ادامه دارد و من فكر مى‌كنم،‌ يكى از موفق‌ترين نمايش‌هايى است كه در غربت بوجود آمد.

دويچه‌وله: شما خودتان تا چه اندازه راضى هستيد، تابحال اين اجراهايى كه داشتيد آيا واقعا شما را ارضا‌ء كرده؟

بهروز وثوقى: يك بازيگر كه به كارش علاقمند است، نمى‌تواند، خيلى زود و با هر چيزى ارضاء شود و هيچ وقت به كمال نمى‌رسد. براى اينكه اگر به آن نقطه برسد، ديگر تمام مى‌شود. ولى آنچه كه مسلم است، گفتم هوشنگ توزيع واقعا براى اين نمايشنامه زحمت كشيده. براى من هم تغيير است، هم يك مبارزه است، بخصوص در نوع كارى كه مى‌كنم، چون من در سينماى خودمان كار طنز داشتم، اما نه به اين شكل، البته اين كاملا كمدى نيست، حاوى كلى پيام و پيغام است و صحنه‌‌هاى دراماتيك و تراژدى دارد. يك كمدى تلخى است، در حقيقت سرگذشت و وضعيت همه‌ى ما در خارج از مملكت است. به آن خوب توجه شده و تماشاچى واقعا لذت مى‌برد، براى اينكه از نوع كف زدن‌ها آدم مى‌فهمد كه تماشاچى چقدر از اين نمايش لذت برده و من خيلى خوشحالم از اين بابت كه تماشاچى من را در اين نوع كارم پذيرفته است.

دويچه‌وله: موضوع اين نمايشنامه درباره ابتذال شبكه هايى تلويزيو‌نى است كه در خارج از كشور بويژه در لوس‌‌آنجلس فعال هستند. آيا واقعا اينطور هست، يعنى كسانى در اين شبكه‌ها دست‌اندركارند، واقعا اينكاره نيستند و ...

بهروز وثوقى: اشاره خوبى شما كرديد كه اينكاره نيستند. اين اينكاره نبودن خيلى مسئله‌ است. يعنى اينكه وقتى يك كسى كارى را نمى‌داند، حتما آن را به ابتذال مى‌كشد، حتما خرابش مى‌كند. به همين دليل ما تازه در اين نمايش داريم، گوشه‌اى از اين ابتذال را نشان مى‌دهيم. واقعا به نظر من خيلى بيشتر از اين حرفهاست. منتهى شايد اگر اين كار را مى‌كرديم، براى يك عده‌اى حالت غلو پيدا مى‌كرد و ما فكر كرديم، همين قدر كافى است كه اشاره‌اى بكنيم. مردم از اشاره بفهمند كه بقيه داستان چيست.

دويچه‌وله: شما در نمايشنامه‌ى بعدى هم نقشى خواهيد داشت؟

بهروز وثوقى: اگر زنده باشم و عمرى باقى باشد، حتما.

دويچه‌وله: پس شما فعلا ترجيح مى‌دهيد كه روى صحنه‌ى تئاتر ظاهر بشويد؟

بهروز وثوقى: بله‌، براى اينكه ما در غربت، سينمايى به آن معنا نداريم، سينماى خارجى هم ما را آن جور كه بايد تحويل بگيرد، تحويل نمى‌گيرد يا حداقل در شأن آدم‌ها و هنرمندانى كه بهرحال در خارج هستند، نيست و من در نقش‌هاى كوچك يك مدتى كار كردم و ديدم كه اين اصلا مرام من در كارم نيست، نه اينكه نقش كوچك بد باشد، نقش‌هايى بود كه اهميتى نداشت، نقش كوچك اگر اهميت داشته باشد، در داستان فيلم يا داستان نمايش خودش نقش بزرگى است. منتهى متأسفانه آن اهميت را نداشت و من كنارش گذاشتم و حالا كه اين نمايش با استقبال مردم روبرو شد و مردم از اين كار خيلى خوششان آمده، ترجيح دادم كه كار تئاتر بكنم، اما اين را هم فراموش نكنيم كه من باز هم هر كارى را نخواهم كرد، يعنى اگر آن چيزى كه واقعا دوست دارم نباشد، مطمئنا اگر قرار باشد كه صد سال ديگر هم عمر بكنم و بيكار بمانم،‌ حتما بيكار مى‌مانم.