1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گپی با استاد همایون خرم

۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه

همایون خرم یکی از نوازندگان چیره‌دست ویلون و از هنرمندان فعال در عرصه موسیقی سنتی است • گفت‌وگویی با همایون خرم درباره چگونگی وارد شدنش به دنیای موسیقی و سیر فعالیت‌هایش.

https://p.dw.com/p/CTNs
عکس: Homayoun Khorram

دویچه وله: شما به عنوان یکی از استادان موسیقی ایرانی، گذشته‌ای پربار را پشت سر گذاشته‌اید. این مسیر از کجا آغاز شد و چه شد که شما ویلون را به عنوان ساز اصلی خودتان برگزیدید و نزد کدامیک از استادان موسیقی آموزش دیدید؟

همایون خرم: در حقیقت شوق من به موسیقی از شش‌‌ - هفت‌سالگی مشخص و مشهود بود و نی‌لبک‌های ساده‌ای که مادرم برایم می‌آورد، با همانها خودجوش می‌زدم و آهنگ‌های زمان خودم را اجرا می‌کردم. تا اینکه به تدریج مادرم یک ویلون برایم گرفت، که می‌شود گفت یک ویلون عروسکی بود و نه ویلون ویژه کودکان که الان ما داریم واستاندارد است مثل یک‌دوم، سه‌چهارم و امثال آنها. نخیر! یک ویلون خیلی خیلی کوچک برای من گرفت تا من شروع کردم به نواختن. با آن هم بعد از مدت کمی توانستم قطعاتی را اجرا بکنم. تا یک روزی یکی از دوستان خیلی خیلی خوب خانوادگی ما که آن زمان دختر خانمی بود و با خواهر بزرگ من معاشرت خانوادگی داشتند و پدر و مادرشان هم با پدر و مادر من، آمدند منزل ما ودیدند که من با این ویلون مشغول کارم و دارم اجرای قطعه‌ای می‌کنم. به مادرم گفتند که خانم خرم، همایون به نظر می‌آید که استعدادش کم نباشد. حیف است که بدون استاد باشد. مادر من که واقعا یک زن آزاده و فهیم بود، خیلی بااحساس بود و به موسیقی ایرانی هم خیلی علاقه داشت، به دستگاه همایون خیلی علاقه داشت و به همین دلیل هم اصلا اسم من را همایون گذاشت. ایشان گفت من حاضر هستم، فقط نمی‌دانم باید چکار بکنم. ایشان در جواب مادر من، آن دختر خانم، گفت که اتفاقا من خودم پیش استاد صبا کار می‌کنم. کافی‌ست شما موافقت کنید و ما این کار را انجام بدهیم. مادر من موافقت کرد، در کامل سادگی، و آن خانم آمدند و من را بردند پیش استاد صبا. و آقای صبا.

حالا من حدودا دیگر بین ۱۰ و ۱۱ بودم. آقای صبا من را نگاه کرد و دید یک بچه‌ کوچکی مقابلش ایستاده. به من نگاهی کرد و گفت، باباجون دستت را ببینم. با حالت، می‌شود گفت، هم مهربانی و هم تمسخر. این دوتا قاطی بود. گفت، برو یک ویلون بگیر. آدرس هم داد و آدرس در میدان بهارستان بود. یک فروشنده‌ای بود بنام دلشاد. من رفتم آنجا و یک ویلون گرفتم. ویلون چهارچهارم بود. ویلون آنقدر بزرگ بود که با من می‌شود گفت وقتی من زیر چانه‌ام می‌گذاشتم، دوتایی یک مثلث قائم‌الزاویه را تشکیل می‌دادیم که دوتا ضلعش با هم مساوی بود. و رفتیم خدمت استاد. رفتن همان و ادامه‌دادن همان.

تا حدودا به ۱۴ - ۱۵سالگی که رسیدم، استاد احساس کرد که شاید می‌شود من را به رادیو معرفی بکند و من در امتحانی که در رادیو از من به‌عمل آمد قبول شدم و به عنوان نوازنده‌ی ۱۴ساله‌ی رادیو در رادیو ساز تنها اجرا کردم.

از ۱۴سالگی وارد رادیو شدید و به تبع همینطور کارتان ادامه داشت. اولین آهنگی که ساختید در چندسالگی بود و اگر ممکن است اولین ‌آهنگ‌تان، آن شناسنامه‌ی آهنگ مقصودم هست، بفرمایید چه بوده؟

در حقیقت اولین آهنگ من شاید آهنگی بود که خیلی بعدها اجرا شد. یعنی اولین آهنگ من شاید در حدود ۱۶سالم بود و یک پیشدرآمد درست کردم و پیشدرآمد شور بوده. برایتان جالب است که بگویم بعد از ۲۵سال بعد که من به عنوان آهنگساز رادیو و تکنواز ویلون و رهبر ارکستر و اینجور چیزها کار می‌کردم و در موسیقی هم از نظر نوازندگی هم سبک خاصی پیدا کرده بودم، مسئولیت یک برنامه‌ای را غیر از برنامه‌های معمولی به من داده بودند که برنامه‌ی اف.ام بود. برنامه‌ی گروه موسیقی اف.ام که از طریف استریوفونیک پخش می‌شد. من پیش‌درآمد را آوردم. پیش‌درآمد اجرا شد و نوازندگان همانجا که اجرا می‌کردند شروع کردن به تحسین و که آقا این کی ساخته شده، چقدر خوب است. و من وقتی گفتم که ۱۶سالم بوده این را ساختم، باور نمی‌کردند. بنابراین اولین آهنگ یک پیش‌درآمد بوده.

بعدش در دوره‌ی دبیرستان یک تصنیفی ساختم که تا به امروز هنوز هیچ وقت آن اجرا نشده به آن صورت که در رادیو بیاید و برای برنامه‌ی دبیرستان اجرا شد. ولی شاید اولین آهنگی که در رادیو از من اجرا شد، در ارکستر آقای خادم میثاق بود که این هم به طور اتفاقی در حقیقت من تکنواز این ارکستر شدم و اصلا من شاید خیال رادیو را هم نداشتم و این اتفاق ساده باعث شد که من به رادیو بیایم. من آن موقع تحصیلاتم را تمام کرده بودم و اصلا خیال رفتن رادیو نداشتم. البته عاشق موسیقی بودم و خیلی هم علاقه به ادامه‌اش داشتم و حتا مطالعه‌اش و هر نوع کاری که بشود در رابطه با موسیقی (کرد). ولی نمی‌خواستم دیگر رادیو بیایم. تا یک شبی به طور اتفاقی با آقای خادم میثاق استاد محترم آن زمان مواجه شدم و ایشان چون ساز من را شنیدند، گفتند چرا رادیو نمی‌آیی. گفتم، راستش حقیقت‌اش این است که من الان تحصیلاتم را در یک رشته‌ی دیگر تمام کرده‌ام و آن کار را دارم انجام می‌دهم. گفتند، خب شما از چه ساعتی تا چه ساعتی کار می‌کنی؟ گفتم، از ۸ صبح تا ۳بعدازظهر و فلان. گفتند، خیلی خب این که ارتباطی به آن ندارد. شما هفته‌ای یک بار ۵ بعدازظهر بیایید رادیو و آن موقع برنامه‌ی زنده اجرا می‌شد. من درحال فکر بودم، باور کنید، که یک هفته نگذشته بود که یکهو صحبت من آمد که آقای خرم شما بعنوان تکنواز ویلون در ارکستر استاد خادم میثاق منسوب می‌شوید و حتا حقوق هم برایم نوشته بودند که جلسه‌ای اینقدر به شما می‌دهیم. اولین آهنگی که در این ارکستر من داشتم، برای سپاس و قدرشناسی از استادم، صبا، آهنگی درست کردم که بنام «شباهنگ» شد. این آهنگ عجیب مورد استقبال قرار گرفت و دیگر همین طور ساختیم و ساختیم تا حالا که در خدمت‌تان هستم.

من یادم هست آن زمانها وقتی که برنامه‌های ساز تنهای شما از رادیو پخش می‌شد، گوینده درآغاز می‌گفت که الان فرض کنید فلان قطعه را توسط مهندس همایون خرم می‌شنوید. بفرمایید که این مهندسی شما در چه رشته‌ای بود؟

من دانشنامه‌ی مهندسی‌ام را در رشته‌ی برق گرفتم. سوال و جواب گاهی که می‌شود، از من سوال می‌کنند آخر چه ارتباطی بین مهندسی برق است با موسیقی. و من جوابم این است که هردو یک اشتراک دارند و آن این که هردو فرکانس دارند.

مصاحبه‌گر: شهرام میریان