1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گپی با هادى خرسندى، طنزپردار

شيرين جزايرى۱۳۸۴ بهمن ۲۹, شنبه

شنوندگان بخش فارسی صدای آلمان، در نامه‌ها ، تلفن‌ها و يا ای‌-ميل‌های خود گاهاً سراغ برخی هنرمندان ، شاعران و يا نويسندگان و طنزپردازان ايرانی را از ما می‌گيرند. در پاسخ به اين درخواست‌ها ما سعى مى‌كنيم هر چند از گاهى برخى از اين هنرمندان و اهل قلم را به برنامه "ما و شنوندگان" دعوت كنيم. مهمان برنامه اين‌بار آقاى هادى خرسندى، طنزپرداز است كه وقتی به ايشان گفتيم شنوندگان ما سراغ شما را می‌گيرند، پاسخ داد: اون

https://p.dw.com/p/A7ZN
عکس: DW

�ها از فاميل‌هاى خودمونن خودم بهشون سفارش كردم!

دویچه‌وله: آقای خرسندی، خیلی ممنون که دعوت ما را به برنامه‌ی «ما و شنوندگان» صدای آلمان پذیرفتید .

هادی خرسندی: خیلی سپاسگزارم. چی شد یاد ما کردید شما!

دویچه‌وله: ما همیشه یاد شما هستیم، ولی بیشتر از آن شنوندگان ما تأکید می‌کنند و سراغ شما را می‌گیرند.

هادی خرسندی: اون‌ها از فاميل‌هاى خودمونن خودم بهشون سفارش كردم.

دویچه‌وله: فکر نمی‌کنم. از شنوندگان قدیمی ما هم هستند و می‌خواهند بدانند شما چی می‌کنید وحالتان چطور است؟

هادی خرسندی: حالم خوب است ولى همینطور که از صدایم هم برمی‌آید، اندکی سرما خوردم و اینهم بخاطر بی‌احتیاطی بود. من فکر کردم چون واکسن زدم سرما نخواهم خورد، ولی خوب، گول واکسن‌ را خوردم و سرما خوردم. غیر از این حالم خوب است، مثل حال بقیه‌ی مردم دنیا و بقیه‌ی ایرانی‌ها و بقیه‌ی طنزنویس‌های دنیا با این روزگاری که می‌بینید پیش آمده. من، چنانچه می‌دانید، نشریه‌ی «اصغرآقا» را در خارج از کشور درمی‌آورم. الان نزدیک به، چی می‌دانم، ۲۸ سال است. البته حالا یک‌مقدار هم این برنامه‌های طنز ایرانی بر صحنه و «خرسند کمدی» را هم یدک می‌کشم، در نتیجه یک کمی از آن سرعت انتشار «اصغر‌آقا» کم شده. عوضش سفر می‌کنم به این‌سو و آنسوی دنیا و هموطنانم را اینور و آنور می‌بینم و برایشان برنامه اجرا می‌کنم و با هم حال می‌کنیم و دوباره برمی‌گردم اینجا.

بهرحال یک وقتی بود که آدم توی این دنیا می‌خندید یک وقتی هم هست که آدم به این دنیا می‌خندد. الان ما به دنیا می‌خندیم. توی این دنیا هیچ چیز دلخوشکنک نیست که واقعا آدم بتواند خنده‌ای بکند.

دویچه‌وله: بالاخره شاید بشود یک چیز دلخوشکنک هم یکجوری پیدا کرد. اگر آدم بگردد شاید بتواند پیدا بکند. مثلا گاهی اوقات شنیدن صحبت‌های شما.

هادی خرسندی: بله، خوب شد فرمودید. من اتفاقا یک سروده‌ای دارم، برای شما بخوانم. تازه‌ی تازه است و جایی چاپ نشده و توی اینترنت هم نگذاشتم. می‌ترسم بذارم توی اینترنت و سایت‌های ما را هم بخواهند فیلتر کنند. گمان می‌کنم. اینها یک فیلترهای خوبی خریدند که دیگر نقطه‌ هم از توی آن رد نمی‌شود. حالا ميگه میگه که:

با خودم گاهی خوشم، گاهی بدم
گاه زیر صفرم و گاهی صدم
گاه چون زخم‌ام، گهی چون پانسمان
گاه چون دزدم، گهی چون پاسبان
گاه از هر طرح و نقشی خالی‌ام
گاه چون نقش و نگار قالی‌ام
گه کدر از اینهمه بی‌مصرفی
گه درخشانتر زهرچه اشرفی
گاه آویزانم از هرچه طناب
گاه بالاتر ز پرواز عقاب
گاه چمبک می‌زنم در قعر چاه
گاه تنبک می‌زنم بر بام ماه
فندقم گاهی، گهی فندق‌شکن
پنبه‌ام گاهی و گاهی پنبه‌زن
حنظل ام گاهی و گاهی حبه قند
گه نخاله می‌شوم، گاهی سرند
گاه نرم و دلپذیر ابریشم‌ام
گاه چون سنباده زبر و محکم‌ام
گه کچل هستم، گهی مو فرفری
گه خورشت قیمه، گاهی حاضری
گاه بر پای خرد پیژامه‌ام
گاه بر فرق فریب عمامه‌ام
گاه گویی نشئه‌ام از روزگار
گاه پنداری از این دنیا خمار
گاه همچون چلچراغ افروخته
گاه یک لامپی که آنهم سوخته
گه خرابم الغرض، گاهی درست
اینهمه در بند یک لبخند توست
گه خرابم الغرض، گاهی درست
اینهمه در بند یک لبخند توست.

دویچه‌وله: خیلی هم ممنون. شنونده‌های ما کاملا می‌توانند حدس بزنند که حال شما الان چطوره.

هادی خرسندی: آره. در واقع همش که نمی‌شه غصه خورد. یک وقتی لبخند دوست چاشنی زندگی آدم می‌شه. من یک رباعی از خودم برایتان می‌خوانم. بعد از شعری که خواندم حالا یک رباعی هم می‌خوانم که حالا ممکن است زیاد هم شاد نباشه، ولی شاد باشید شما و شنوندگان و گردانندگان این برنامه. می‌گوید که:

بی‌تو نه امور این جهان لنگ شده
نه بین زمین و آسمان جنگ شده
نه کوه شده آب و نه دریا شده خشک
اما دل من برای تو تنگ شده.

دویچه‌وله: خیلی ممنونم از شما آقای خرسندی. سلامت و شاد باشید.