1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

۶۰ سال پس از پايان جنگ جهانى دوم. تاثيرات اين جنگ در ذهن مردم انگليس

۱۳۸۴ فروردین ۲۵, پنجشنبه

شصت سال از جنگ جهانى دوم گذشت. چه دردها كه در طول اين جنگ بر مردم جهان و بخصوص كشورهايى كه مستقيما با آن دست به گريبان بودند، نرفت. گرچه زمان مى گذرد و حوادث ناگوار ِ زندگى به تدريج به دست فراموشى سپرده مى شوند. اما، باز زخم هايى هستند كه آن قدر قديمى اند و ريشه دار، كه فراموش ناشدنى به نظر مى آيند، بازمى آيند و خاطر را مى آزارند.

https://p.dw.com/p/A7WU
كليساى كاونترى در منطقه ى ميدلند در نوامبر سال ۱۹۴۰ ميلادى بمباران شد . اين بمباران تاثيرى بسيار عميق بر مردم انگلستان بر جاى نهاد
كليساى كاونترى در منطقه ى ميدلند در نوامبر سال ۱۹۴۰ ميلادى بمباران شد . اين بمباران تاثيرى بسيار عميق بر مردم انگلستان بر جاى نهادعکس: AP

در هشتم ماه مه سال ۲۰۰۵ ميلادى، وينستون چرچيل، نخست وزير انگلستان، طى بيانيه اى تاريخى خطاب به مردم كشورش گفت:

”ديروز صبح، راس ساعت دو و چهل و يك دقيقه ، در مقر ژنرال آيزنهاور، ژنرال يودل، نماينده ارتش آلمان ، آدميرال دونيتس، نماينده دولت آلمان ، در جلسه اى با حضور نمايندگان قواى متفقين، تسليم بى قيد و شرط نيروهاى زميني، هوايى و دريايى آلمان را امضا كردند. بريتانيا! به پيش. زنده باد آزادى، خداوند يار و ياور شاه باشد.”

بسيارى در انگلستان فكر مى كنند كه اين پيروزى بزرگ را بايد مديون شخص چرچيل باشند و تاثيرى كه او بر روح و روان مردم كشورش داشت. پرفسور آنتونى گِليز Anthony Glees تاريخ دادن انگليسى با اشاره به دوران جنگ و شخصيت چرچيل مى گويد:

”وقتى چرچيل نخست وزير بريتانيا شد، هيچ كس به شكست فكر نمى كرد، گرچه ارتش هيتلرى در تابستان ۱۹۴۰ حمله ى هوايى به انگلستان را با پيروزى به پايان رسانده بود و احتمال برقرارى حكومت نازى ها در بريتانياى كبير وجود داشت. بسيارى از مردم انگليس به من گفته اند: حتى به مخيله مان هم خطور نمى كرد كه نازى ها حاكم گردند، زيرا ما فكر مى كرديم كه به همراه چرچيل اين قدرت را داريم كه بر هيتلر پيروز شويم.”

مردم بريتانيا ، خسته از جنگ، در شرايطى كه نيروى هوايى شان به شدت تضعيف شده بود، مجبور شدند در زمانى بسيار كوتاه ، نيروهاى شان را نظمى دوباره بخشند. مقاومت و حمله ى متقابل آغاز شد. Fred Crowley امروز ۸۴ ساله است. او يكى از مردانى ست كه در حملات هوايى بسيارى عليه نازى ها شركت كرد. او مى گويد:

” من در زمان خدمت ديگه به هيچ چيزى فكر نمى كردم. اگه بخوام راجع به احساسات درونى ام در اون زمان حرفى بزنم، بايد بگم كه من مى ترسيدم. ضد هوايى هاى آلمانى خيلى دقيق بودند. آره، كار ضدهوايى هاى اونا واقعا عالى بود. در مقابل، نيروى دفاعى ما بسيار ضعيف بود. با خودم فكر مى كردم كه كارم خيلى راحت تر مى شد اگه قرار بود مواضع خودمون رو بزنم، تا مواضع آلمانى ها رو.”

بريتانياى كبير در جنگ جهانى دوم، ده ها هزار نفر از پرسنل نيروى هوايى اش را از دست داد. بيشتر آنها تازه بيست سالشان بود و تجربه اى در امر پرواز نداشتند و اين در حالى بود كه هدايت هواپيماهاى جنگى بسيار مشكل بود و نمى شد اطمينان زيادى به آنها كرد. Fred Crowleyدر اين مورد مى گويد، بخت با او يار بوده كه توانسته است پروازهاى بسيارى را بدون خطر به پايان برساند.

شهر دانشگاهى كمبريج در شمال لندن است و مى توان يك ساعته با قطار سراسرى از پايتخت به آنجا رسيد. در اين شهر دو يهودى آلمانى زندگى مى كنند، كه احتمالا در قيد حيات نبودند، اگر در زمان جنگ جهانى دوم به بريتانيا نمى گريختند. يكى از آنها هاينريش فِلِك، در آن زمان فقط ۱۴ سال داشت. او كه سال هاست نام خود را با تلفظ انگليسى اش يعنى هنرى بيان مى كند، مدت هاست با زبان آلمانى قطع رابطه كرده و فقط انگليسى صحبت مى كند. هنرى مى خواهد هر آنچه كه در درونش او را با آلمان در ارتباط قرار مى دهد، فراموش كند. مى گويد:

”من احساس مى كنم كه صد در صد انگليسى هستم. صد در صد. من آدم هايى رو كه به انگليس فرار مى كنند و در اين كشور تقاضاى پناهندگى مى دهند، اما باز هم سعى دارند شيوه ى زندگى گذشته شون رو ادامه بدند و با كشورشون در ارتباط باشند نمى فهمم. آدم بايد شرايط جديد زندگى رو قبول كنه و به اون اخت بشه.”

البته لهجه ى شديد آلمانى هنوز در سخن گفتن انگليسى هنرى فِلِلك به گوش مى خورد. خود او هم اين نكته را مى داند و از اين مسئله ناراحت است.

مارگارته فون رابناو در سال ۱۹۳۹ ميلادي، در سن ۱۲ سالگى خود را از آلمان به انگلستان رساند و خانواده هاى مختلفى او را پذيرا شدند تا جنگ را پشت سر گذارد. اين زن اما آن چنان هم از آلمان متنفر نيست و احساساتى متغير در مورد اين كشور دارد. مارگارته فون رابناو از طرفى خود را قربانى رژيم نازى آلمان مى داند و از طرف ديگر خود را آلمانى مى خواند و دوست دارد روابط اش با آلمان ادامه يابد. او مى گويد:

”البته اون موقع ها ، يعنى وقتى به انگليس اومدم ، توى مدرسه با من خيلى مهربون بودند، اما تو خونه اى كه زندگى مى كردم، روابط زياد خوب نبود، اونا توى دفتر خاطرات من نيگا كردند و فهميدند كه من از طريق سازمان صليب سرخ و يا دولت سوئيس سعى كرده ام با پدر و مادرم در آلمان تماس بگيرم و براشون نامه بفرستم. اونا بدون اين كه به من اطلاع بدن، از من شكايت كردند. گويى من جاسوس هستم. حتى بايد به دادگاه مى رفتم و در اين مورد جواب مى دادم. بايد بگم كه دوران سختى بود.”

زبان آلمانى مارگارته فون رابناو از اين جهت هنوز خوب است كه شوهرى آلمانى دارد و دوست دارد، گاه به زبان انگليسى و گاه به زبان آلمانى صحبت كند.

بناى كليساى كاونترى در منطقه ى ميدلند در نوامبر سال ۱۹۴۰ ميلادى بمباران شد . اين بمباران تاثيرى بسيار عميق بر مردم انگلستان بر جاى نهاد و آنها را به شدت غمگين ساخت. اما باز سخنان كشيش اين كليسا التيام بخش دردهاى مردم گشت. ديك هوارد، كشيش اين كليسا در آن زمان گفت:

”مى دانم كه براى شما بسيار مشكل است تا از انتقام چشم بپوشيد و آلمانى ها را ببخشيد، اما با پايان يافتن جنگ ما با آلمانى ها، همان هايى كه روزى دشمن ما به شمار مى رفتند، دنيايى بهتر ، دنيايى مسيحى تر بنيان خواهيم نهاد.”

اكنون در كنار كليساى تعمير شده ى شهر كاونترى در منطقه ى ميدلند، دانشگاه اين شهر قرار دارد.

دانشجويان هر روز با گذار از كنار اين كليسا به ياد آن دوران مى افتند. نظر جوانان اين دانشگاه در مورد آن دوران و روابط كنونى آلمان و انگليس نشانگر آن است كه بيشتر آنها حوادث تاريخى را به دست فراموشى سپرده اند و به آينده اى مشترك مى نگرند:

”فكر مى كنم بيشتر آلمانى ها اين رخداد رو پشت سر گذاشتند. در ضمن اميدوارم كه ما هم اين دوران رو فراموش كنيم و اكنون با آلمانى ها در اتحاديه اروپا همكارى كنيم. ”

”من از آلمانيا خوشم مى ياد. سال پيش به آلمان رفتنم و اونجا كار كردم.”

” چي؟ شهر ما رو بمباران كردند؟ راست مى گي؟ من كه اطلاعى ندارم.”

”من تا بحال به آلمان نرفتم ولى فكر مى كنم روزى به اونجا برم”

” در هر كشورى آدم هاى خوب و بد پيدا مى شند. نمى شه گفت آلمانى ها بدتر يا بهتر از مردم كشورهاى ديگه اند.”