1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گفت‌وگو با محمود فرجامی، طنزنگار و طنزپژوه

۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه

محمود فرجامی افزون بر ترجمه آثار طنزآمیز، دست بلندی در طنزپژوهی دارد و پایان‌نامه دکترای خود را در این زمینه نوشته است. اسکندر آبادی با این مترجم و نویسنده دیدار و گفتگو کرده است.

https://p.dw.com/p/2fH7Q
Bonn Satiriker Mahmood Farjami und Eskandar Abadi  (L)
محمود فرجامی در کنار اسکندر آبادی، همکار دویچه ولهعکس: DW

محمود فرجامی که هماکنون در ترکیه زندگی می‌کند، برای معرفی بیشتر ترجمه کتاب "بیشعوری" به آلمان آمده بود. همکار ما اسکندر آبادی با استفاده از این فرصت درباره کار تألیفی و پژوهشی این نویسنده با او گفتگو کرده است.

آبادی: در ترجمه آثار طنزآمیز به چه ظرایفی باید دقت کرد؟

هر ترجمه گونه‌ای از بازآفرینی است ترجمه صرف محال است. به همین خاطر مثلا ترجمه شعر بسیار مشکل‌تر از نثر است؛ حتی اگر شعر، شعر نو باشد، شاعر باید ترجمه‌اش بکند، یعنی باید آن را بازآفرینی کند. مثلا زیبایی کارهای ترجمه احمد شاملو به این نیست که او زبان‌دان خوبی بود، بلکه به این است که شاعر خیلی خوبی بود و کسی که فدریکو گارسیا لورکا را ترجمه می‌کند باید کسی در حد شاملو باشد.

بیشتر بخوانید: طنز، افشاگر سفاهت استبداد

یا اگر بخواهم در زمینه طنز مثال بزنم، کاری که به "چنین کنند بزرگان" معروف شد و ترجمه‌ای از یکی از آثار ویل کاپی بود، آنقدر در زبان فارسی خوب در آمده که خیلی‌ها فکر می‌کنند اصلا ویل کاپی‌ای وجود نداشته است. ویل کاپی وجود داشته و من هم الآن دارم یک کار از او را ترجمه می‌کنم. اما وقتی نجف دریابندری آن متن را از انگلیسی می‌گیرد و متنی که احتمالا ترجمه دقیق آن به فارسی بی‌مزه می‌شده را بازآفرینی می‌کند، ترجمه‌ای خوب می‌آفریند. فکر می‌کنم مهمترین خصوصیت ترجمه خوب همین باشد.

برنارد شاو می‌گوید که ترجمه‌ها مثل دلبرانی هستند که اگر زیبارو باشند بی‌وفا می‌شوند و اگر باوفا باشند، نازیبا هستند. به نظرتان ترجمه کتاب "بیشعوری" شما کدام یک از اینهاست؟

حداقل دلبرک زیبای ما خیلی غمگین نیست. البته این تنها یک کار من است، چون از من حداقل ده کار در رابطه با طنز ترجمه و تالیف در ایران منتشر شده، مثل فلسفه طنز. درباره کتاب "بیشعوری" می‌توانم بگویم که حداقل از انگلیسی‌اش بدتر درنیامده است. دوستانی که می‌توانند در سایت‌‌هایی مثل گودریدرز "رویوهای" مربوط به کتاب No More Asshole را بخوانند، می‌بینند که نقد خوبی نصیب این کتاب شده است؛ اما در فارسی تبدیل شده به یک کار پرفروش. چون من این کار را در خود فرو بردم و یک کار فارسی تولید کردم. خلاصه هم این که من طنزنویس بوده‌ام و هم این که ایده نویسنده جالب و جذاب بوده است.

تا جایی که من خوانده‌ام و به یاد دارم ما کمتر داستان بلند طنز در ادبیات فارسی داریم یا اصلا نداریم. من فقط دایی جان ناپلئون را می‌شناسم. چرا؟

به نظر من این سوال را باید دقیق‌تر کرد. اگر منظورتان رمان به معنای رمان عظیم باشد، همان که ریشه در مفهوم رمانس دارد، درست میگویید که ما نداریم؛ چیزی در حد "دایی جان ناپلئون" نداریم. اما اگر منظور از رمان داستان بلند باشد، یعنی ژانر مقابل داستان کوتاه، باید با خوشحالی به شما بگویم که در سال‌های اخیر داستان‌های بلند طنزآمیز فراوانی منتشر شده و بعضی از آنها هم بسیار خوب هستند.

من مایلم از این تریبون استفاده کنم و بگویم که خود من "قصه قسمت" را نوشتم که در لندن توسط "اچ اند اس" چاپ شد و اخیرا هم در ایران بعد از گرفتن مجوز منتشر شده. "قصه قسمت" داستان بلندی است که در یک روز اتفاق می‌افتد و به یک داستان طنزآمیز تبدیل می‌شود. دکتر احمد سلبی، جامعه‌شناس معروف ایرانی در آمریکا، نقدی درباره آن در بی‌بی‌سی نوشته و از آن تعریف کرده است. دوستان دیگر هم نقدهایی بر این کار داشته‌اند. اما در مورد رمان عظیم باید بگویم که با شما موافقم و اثری در حد "دایی جان ناپلئون" نداریم.

چرا زنان ما کمتر به طنز می‌پردازند و هر چه طنز داریم از مردان است؟

با نظر شما موافق نیستم. ما در سال‌های اخیر خانم‌های طنزپرداز زیادی داشته‌ایم. اما در مقایسه، تعداد طنزنویسان مردی که داریم از تعداد طنزنویسان زن بیشتر است. اما کمتر طنزپژوهی میان مردان داریم مثل خانم رؤیا صدر که هم طنزنویس است و هم به ویژه طنزپژوه. ده‌‌ها کتاب در زمینه طنز دارند و همچنین کتابی درباره زنان طنزنویس در ادبیات فارسی که هم نشان می‌دهد پایه و مایه کارش بسیار خوب است و هم اینکه یک کتاب در مورد زنان طنزنویس نوشته است. البته خانم صدر کتاب‌های دیگری در مورد طنز در ادبیات و طنز در مطبوعات نوشته است.

آیا کتاب آینده شما طنز خواهد بود یا درباره آن؟

دو کار ترجمه در دست دارم که یکی از آنها در دست ناشر است و برای گرفتن مجوز رفته است. این کتاب در زمینه طنزپژوهی است و حاصل یک کارگاه طنزپژوهی است که من آنلاین برگزار کردم و طی دو مرحله ۲۰ نفر از سراسر دنیا در آن شرکت کردند. شرکت‌کنندگان در این کارگاه به عنوان پروژه پایان کار یک متن طنزپژوهی بسیار سنگین را ترجمه کردند که ویرایش آن از من ۶ ماه وقت گرفت. کار خیلی خوبی است و امیدواریم که مجوز بگیرد. در این کتاب که به بازار خواهد آمد، متون آکادمیک استواری هست درباره کاربرد طنز در نشانه‌شناسی و روانشناسی و تأثیر آن بر سلامت انسان.

همچنین یک کار ترجمه از ویل کاپی در دست دارم. مجموعه‌ای از کارهای او را به صورت گزیده‌ای ترجمه کرده‌ایم و مشغول بازنویسی هستیم، چون طنزهایی که بازی زبانی دارند باید توسط یک طنزنویس بازآفرینی شوند. کار قبلی کار آقای نجف دریابندری بود و اسم ویل کاپی با اسم دریابندری گره خورده و کسی مثل من باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشد که کاری ارائه دهد و در برابر یلی مثل دریابندری عرض اندام کند.