1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فرامرز پایور، رهایی از درد

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

فرامرز پایور، آهنگساز، تنظیم‌کننده موسیقی و نوازنده برجسته سنتور در سن ۷۷ سالگی در تهران درگذشت. پایور از مبتکران قطعات سازی مستقل برای سنتور و بنیان‌گذار ارکستر سازهای ملی فرهنگ و هنر بود.

https://p.dw.com/p/KyJp
فرامرز پایور
فرامرز پایور

فرامرز پایور در سال ۱۳۱۱ خورشیدی در خانواده‌ای اهل هنر و فرهنگ زاده شد. او از هفده سالگی به سراغ موسیقی رفت و در مکتب ابوالحسن صبا به فراگیری سنتور پرداخت.

از پایور این آهنگ‌ها به یادگار مانده است: "صد آرزو"، با شعر رودکی و صدای نادر گلچین؛ "رباعیات خیام"، با صدای محمدرضا شجریان؛ "بی تو بسر نمی‌شود"، با شعر مولوی و صدای عبدالوهاب شهیدی؛ "کنسرتینو برای سنتور و ارکستر"، همراه با جاذبه‌های نوآورانه با همکاری حسین دهلوی؛ و تعداد بی‌شماری پیش‌درآمد، چهارمضراب، تصنیف و رنگ. از آن گذشته، وی برخی از آثار شیدا و عارف را برای اجرا با ارکستر سازهای ملی تنظیم کرده است.

پدر و پدربزرگ فرامرز پایور هر دو نقاش بودند. پدربزرگ او که لقب " مصور‌الدوله " را داشت، با موسیقی آشنا بود و سه‌تار و تار می‌نواخت. جای تعجب نیست که با چنین پیشینه‌ای پایور نیز به موسیقی روی آورده باشد. او اما در ابتدا برای تحصیل به دار‌الفنون و مدرسه دارایی رفت و در سن هفده‌سالگی و از سال ۱۳۲۸ خورشیدی بود که به موسیقی روی آورد. در مکتب صبا هشت سال به آموزش پرداخت و سنتورنوازی را با ردیف موسیقی سنتی آموخت.

نوآوری در موسیقی

پایور پس از هشت سال به یکی از برجسته ترین شاگردهای استاد تبدیل شد، و همراه با صبا قطعاتی از موسیقی را به صورت دونوازی اجرا کردند، دونوازی‌هایی که هنوز هم از بهترین قطعات موسیقی بی‌کلام به شمار می‌آید. پس از مرگ استاد در سال ۱۳۳۶ پایور نزد استادان ردیف‌شناس دیگری چون نورعلی‌خان برومند، موسی‌خان معروفی و عبدالله دوامی همچنان به یادگیری تکه‌های ناشناخته موسیقی سنتی پرداخت.

Iranischer Musiker, Faramarz Payvar

اما شاید بتوان گفت که اداره کل هنرهای زیبای کشور نقشی ارزنده در شناساندن پایور به مردم اهل موسیقی ایفا کرد. همزمان با گشایش تالار رودکی در تهران، در سال ۱۳۴۶، پایور نیز به تالار پیوست و ارکستر سازهای ملی را بنیاد نهاد.

در همین ارکستر بود که او دست به نوآوری‌هایی در موسیقی سنتی ایران زد. خود او اما معتقد بود که بدون حفظ سنت‌ها، نمی‌توان نوآوری کرد. « در آن صورت آن چه پیش می‌آید انحراف است، نه نوآوری.» او در عین حال بین سنت و اصالت تفاوتی نیز قائل بود. می‌گفت: «سنت را می‌توان تغییر داد، اصالت را اما باید حفظ کرد. سنت، روش‌های اجرائی است. اصالت به کیفیت موسیقی باز می‌گردد.»

«موسیقی بسان آب است»

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، سازها خاموش شدند و نوازندگان را در سوگ خود فرو بردند. بیست سالی باید می‌گذشت، تا روزنه‌ای، هر چند کوچک، گشوده شود تا نوازندگان پرده از سازهای خاموش بردارند و سکوت دهشت بار چندین ساله را بشکنند. پایور نیز پس از شکست سکوت، سفری به آلمان کرد.

او در یک گفت‌و‌گوی خصوصی موسیقی را به آب تشبیه می‌کند: «موسیقی مثل آب می‌ماند. هر جا که جلویش را بگیرند، بالاخره از جای دیگری نشت می‌کند.» او در مورد غم‌انگیز بودن یا تفکربرانگیز بودن موسیقی سنتی گفت: «موسیقی سنتی ما با سابقه یکصد و پنجاه ساله، راه خودش را از طریق مذهب پیدا کرده است. با روضه‌خوانی‌ها، نوحه‌خوانی‌ها و تعزیه خودش را تر و خشک کرده است. در مذهب ما همیشه غم و غصه بیشتر از شادمانی بوده است. حتا در روزهای تولد حضرت محمد و امیرالمومنین، نوحه‌خوانی می‌کنند. مذهب که نگاهدارنده موسیقی سنتی بود، غم خود را به آن تزریق کرده است.»

"سعدی ادبیات موسیقی"

ارفع اطرایی، سنتورنواز برجسته‌ و از شاگردان پایور، تاریخ سنتورنوازی در ایران را به دو بخش تقسیم می‌کند: سنتورنوازی پیش از پایور و پس از او. اطرایی دوره پیش از پایور را کاری شفاهی می‌داند که چندان هم جدی نبود. او می‌گوید: «در حالی که پس از پایور، سنتورنوازی به صورت علمی و همراه با نوآوری جای خود را در میان سازهای ایرانی باز کرد. پایور سعدی وار بر ادبیات موسیقی ما اثر نهاده است.»

پایور سیزده سال پیش بر اثر سکته مغزی به بستر بیماری افتاد. خاطره پروانه که یک سالی است از مرگ او می‌گذرد، می‌گفت: «هرگاه به عیادتش می‌رفتم، به من اشاره می‌کرد که بخوان. من همیشه این شعر را برایش می‌خواندم: بهر پرسیدنم ای مایه ناز آمده‌ای/ بنده‌ام من چه عجب بنده نواز آمده‌ای.»

پایور گویا تاب دوری همکار دیرینه خود را نداشت. خاطره آرزو می‌کرد که پس از مرگش، "فاخته" پایور را برایش بزنند. آیا پایور هم همین آرزو را داشت؟

الهه خوشنام

تحریریه: کیواندخت قهاری