1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

ازهراس افگني روحي درنوارغزه تا تلاشهاي يک روشنفکريهودي تباربراي صلح پايداردرخاورنزديک

۱۳۸۵ تیر ۱۴, چهارشنبه

درحالي که جنگ؛ کشتارانسانها، نابودي تمدنها وپامال نمودن کرامت انساني مي باشد؛ تلاش براي صلح به معناي دفاع اززندگي وحقوق بشراست.

https://p.dw.com/p/DH7T
یوری اونری نخستین باردرسال 1974 با سازمان آزادیبخش فلسطین رابطه پنهانی به وجود آورد
یوری اونری نخستین باردرسال 1974 با سازمان آزادیبخش فلسطین رابطه پنهانی به وجود آوردعکس: picture-alliance/ dpa

شليک دوامداروهراس افگني روحي

همه مي دانيم که يک هفته پيش يک سرباز اسرائيلي توسط فلسطينيان پيکارجو به گروگان گرفته شده است. بالمقابل ارتش اسرائيل به نوارغزه با وسايط زرهي ونيروهاي هوايي يورش برده است و 60 عضو سازمان حماس به شمول وزرا ونمايندگان پارلمان فلسطين را زنداني نموده ، و سه پل ويک دستگاه برق ، وزارت داخله وساختمان صدارت فلسطين را مورد حمله قرارداده است .

آخرين گزارشها دال برصحت وزنده بودن سربازبه گروگان گرفته شده مي باشند. آدم ربايان شرط رهايي وي را آزادي 1000 زنداني فلسطيني توسط اسرائيل وبيرون رفتن نيروهاي اسرائيلي ازنوارغزه دانسته اند.

بتينا مارکس خبرنگاردويچه ويله( صداي آلمان) ،برداشتهاي خود را ازبازديد شمال نوارغزه چنين بيان مي دارد:

بيت هانون شهرکوچکي درشمال نوارغزه نزديک به مرزاسرائيل است . فلسطينيان پيکارجو ازهمين جا مي توانند راکتهاي قصام شان را براسرائيل شليک کنند.اکنون دراين شهرنيروهاي اسرائيلي قراريافته اند.آنان اين منطقه واطراف آن را با بمبهاي دستي به صدا وتکان درمي آورند. هرطرف که توجه کنيد سروصدا وجوددارد.

درسرکهاي بيت هانون کمترکسي ديده مي شود. دراين شهرنفت پيدانمي شود. برق وجود ندارد، زيرا اسرائيل دستگاه برق منطقه را بمباردمان نموده است. مردم پولي ندارند تا دست به خريد بزنند. هواپيما هاي اسرائيلي دراين منطقه اوراقي پخش نموده وازمردم تقاضا کرده اند تا خانه هاي شان را ترک بگويند. الکفرانه يک زن عرب دراين رابطه مي گويد:

" اکثرمردم پول کافي ندارند تا چيزي براي خوردن خريداري نمايند. پس اينها به کجا بروند؟ آيا خانه هاي شان را به کرايه بدهند، ولو آنکه آنها اين کار را بخواهند ، بازهم ممکن نيست. ازجانب ديگر مردم معتقد اند درحاليکه به آنها شايد اجازه برگشت به خانه هاي شان داده نه شود، نبايد وطن شان را ترک گويند."

يک زن فروشنده عرب مي گويد:

" آنها تمام اين مضحکه را به خاطريک عسکربه وجود آورده اند. پسرمن ازچهارسال بدين سو درزندان است. من کمترمي توانم اورا ببينم. واگرگاهي هم اورا ببينم ازعقب آينه وبا دست بندهايش مي بينم.کجاست ملل متحد؟ ! کجاست جامعه بين المللي ؟!ما ازاينجا بيرون نمي رويم ، اسرائيل فقط مي تواند اين را تصوربکند."

آنچه بيشتردراين منطقه مردم را آزارمي دهد سروصدا است. بيشترين چيزي که آنان را رنج وعذاب مي دهد صداهاي انفجاراتي است که ازهواپيماهاي جنگي به وجود مي آيند. اين صدا ها بي خبر وپيهم ، گاهي بصورت منفرد ودرآسمان صاف به وجود مي آيند. انسان نمي تواند دربرابراين صداهايي که براي اعصاب کشنده اند، آمادگي بگيرد. هرانفجاربا صداي قهاري هوا را ازهم مي درد. کودکان بيشترازاين وضع آسيب مي بينند. اين نوعي هراس افگني يا تروريسم رواني است .

يوري اونري : صلح فقط با شکستن اسطوره هاي جنگي آغازمي يابد:

يوري اونري Uri Avnery يک نويسنده اسرائيلي است. خانواده وي ازيهوديان آلماني اي بوده اند که ازترس نازي ها درسال 1933 به اسرائيل مهاجرت کرده اند. اين نويسنده نامدارومبارزصلح ازهمان آغازخواهان صلح وهمزيستي ميان اسرائيليان وفلسطينيان وطرفداردودولت اسرائيلي وفلسطيني که بيت المقدس پايتخت دولت فلسطيني باشد،بوده است. او براي رسيدن به اين هدف صلح طلبانه اش درسال 1974 با سازمان آزاديبخش فلسطين رابطه مخفي به وجود آورد ودرسال 1982 به هنگام جنگ لبنان با ياسرعرفات درجبهه جنگ ملاقات نمود.

سيلکه بارتليک درمورد نقش يک نويسنده درتلاشهاي صلح خاورميانه ازوي سوالهايي نموده است که چنين پاسخها را شنيده است:

" در72 سالي که من درفلسطين زندگي کرده ام هيچ اسرائيلي وفلسطيني يک روزهم صلح را به خاطرندارند. مي خواهم بگويم که هرروز خبرهاي ما پرازواقعات جنگي است. دراين 72 سال صلح براي ما مانند وقوع آن حوادث مربوط به آينده بوده است که درفلمهاي ساينس فيکشن نشان مي دهند."

با اينهم ايونري نقش مهمي براي نويسندگان درتامين صلح قايل است. او مي گويد:

" سوال اين است که يک نويسنده چه مي تواند تا جنگ را ازبين ببرد. آيا وي اصلاً کدام کاري انجام داده مي تواند؟ پاسخ من بدون ترديد بلي است. يک نويسنده مي تواند وبايد کاري بکند ، يک نويسنده مکلفيت دارد تا اوضاع را تغييربدهد".

ايونري مهمترين عامل فقدان صلح ويا مهمترين عامل بروز جنگ را درافسانه ها ويا اسطوره هاي اوليه اي مي داند که دوطرف جنگ با آن اعمال خودرا توجيه وديگران رابراي ادامه جنگ تحريص وتشجيع مي نمايند. او مي گويد:

درهرجنگ اسطوره هايي وجود دارند. اسطوره ها به انسانها اذعان مي کنند که چرا يک قرباني ،قرباني است وچرا يک دشمن ، دشمن است. به اين ترتيب اين طرزبرداشت مانع هرگونه تغييرو تفاهم مي گردد. وظيفه يک نويسنده آن است تا اسطوره اي را که درميان مردمش وجود دارد، ازميان بردارد ودرجهت ديگر يا درجناح به اصطلاح دشمن دست به ايجاد تفاهم وروشنگري بزند.

براساس همين اسطوره ها است که اسرائيليها جنگ 1948 را مبارزه اي براي خود مختاري واستقلال خود مي دانند ، برعکس براي فلسطينيان اين حادثه يک امرناميمون ويک فاجعه ملي دانسته مي شود که درنتيجه آن اسرائيل نيم مردم فلسطين را ازخاک شان به بيرون راند.

ايونري مي گويد:

" 99 درصد ويا حتا 99.9 درصد مردم درهردوطرف به اين اسطوره ها ويا افسانه ها باوردارند. آنها حاضراند جانهاي شان را براي اين اسطوره ها قرباني کنند، آنها کاملاً خود را برحق مي دانند. اما انسان فقط هنگامي مي تواند به صلح نزديک شود که؛ درحالي که فکر مي کند خودش صد درصد حق دارد، جانب ديگر را نيز صد درصد برحق بداند."

ايونري مي پذيرد که براي رسيدن به اين مامول زمان وآنهم زمان زيادي لازم است . لاکن وي به مثابه مرد خوش بيني که نسبت به وضع موجود ابرازشک وترديد مي نمايد، کاملاً اعتقاد دارد که ولو آنکه خشونتها باربار عود وبرگشت کنند ؛ با کمک نويسندگان وروشنفکران مي توان اصولاً چنين بينشي را شگوفا ساخت.