1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

برابري اقوام واديان درهندوستان وافغانستان؟!!!

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

"گاندي با توجه به آگاهي و شناخت کافي اي که از جامعه ي هندوستان آنزمان داشت ، قانوني را مطرح کرد که اقوام، مذاهب و اديان مختلف که در آن کشور هست ،امروزهمه اقوام ساکن آن کشورخودرا در آيينه ي دولت مي بينند."

https://p.dw.com/p/F102
مهاتماگاندی یکی ازچهره های شاخص هندوستان وجهان
مهاتماگاندی یکی ازچهره های شاخص هندوستان وجهانعکس: AP

گفتگوبا داکترمحی الدین مهدی استاد دانشگاه کابل وتحلیلگرمسایل افغانستان درباره ی چگونه برخورد کردن با تبعیض نژادی درهندوستان که یکی از رازهای موفقیت این کشوراست چرا درافغانستان از آن نمی شود استفاده کرد.

دويچه وله:آقاي مهدي ، شصت و يکسال پيش از امروز هندوستان جديد تأسيس گرديد، امروز هندوستان از جمله قدرت هاي اقتصادي و هسته يي جهان به شمار مي رود، به نظر شما راز مؤفقيت اين کشور در چيست؟

داکتر مهدي: در آغاز سده ي گذشته ، در آغاز قرن بيست که حزب کنگره بوجود آمد؛ در رهبري کنگره نوابغي ظهور کردند، که در رأس همه ي آنها مهاتما گاندي بود، پيشواي هندوستان و رهبر حزب کنگره .

در کنار وي نابغه هاي ديگري هم وجود داشت ، مثل جواهر لعل نهرو ، به همين ترتيب البته بيرون تر از صف کنگره شاعر بزرگ رانبدرناتـهـ تاگور ...

دويچه وله : بله ، يعني به نظر شما چند شخصيت فوق العاده کافي هستند ، تا يک جامعه ي چند ميليوني را که در آنزمان پارچه پارچه بود، به اين شکل منسجم بسازند و نيز بتوانند که بسوي ترقي و انکشاف سوق بدهند؟

داکتر مهدي : تاريخ نشان مي دهد که، چند شخصيت گاهي زياد نيز است، حتي يک شخصيت کافيست؛ شخصيتي که اخلاص ِ به تمام معني داشته باشد، سر تا پاي وجودش صداقت باشد، خدمت گذار باشد.

گاندي با توجه به آگاهي و دانش عميقي که داشت ، شناخت کافي اي که از جامعه ي هندوستان آنزمان داشت ، قانوني را مطرح کرد که تمايز و تبعيض ميان اقوام مختلف که در جامعه هندوستان زندگي مي کند، مذاهب و اديان مختلف که در آن کشور هست ، زبان هاي متعددي که در آن کشور رايج است، همه ي آنها را در نظرگرفته جامعه اي را ايجاد کرد که امروز در آيينه ي دولت هندوستان، تمام اقوام ساکن در آن کشور خودرا مي بينند.

دويچه ويله : بله، شما به موضوع بسيار حساسي اشاره کرديد ، بسياري از کارشناسان هم همين موضوع را مطرح مي کنند، که از بين بردن تبعيض در جامعه ي هندوستان تا حد زيادي يکي از راه هاي مؤفقيت اين کشور است. ما و شما بايد فراموش نکنيم که هندوستان زماني در آتش جنگ داخلي بين مسلمانان و هندوها مي سوخت ، اما چندي پيش رييس جمهور هندوستان يک شخص مسلمان بود، امروز صدراعظم اين کشور يک سکهـ است و رييس حزب حاکم در پارلمان ( مجلس نمايندگان) يک خانم عيسويست ، با وجود ي که اکثريت در جامعه ، هندو هستند، از ديد افغاني چطور همچو همکاريي امکان دارد؟

داکتر مهدي : وقتي ما از يک ملت صحبت مي کنيم ، از يک کشور صحبت مي کنيم، بايد مؤلفه هايي که اين پديده ها را مي سازد ناديده نگيريم، يعني اين که مؤلف هايي وجود دارد که يک ملت و يک کشور را مي سازد.

با توجه به فرصت کمي که داريم ، مي توانم به سه تا چهار تا از چنين مؤلفه ها اشاره نمايم .

يکي از مهمترين مؤلفه ها تاريخ است؛ تاريخ مشترکي که براي ساختن يک کشور و براي شدن يک ملت لازم است.

دوم فرهنگ مشترک است . اما مهمتر از اين هردو پديده ، دو فاکتور يا عامل ديگريست ، که يکي جغرافياي مشترک است و سرانجام مهمترين فاکتور يا عامل در ساختن يک ملت ، در ساختن يک کشور دولت است .

دولت يک قرارداد است، در حالي که سه مؤلفه را ياد کردم ، هر کدام آن جبر است، اختيار نيست . اما در برابر دولت يک اختيار است ، يک قرارداد است .

وقتي اقوام متعدد ساکن در يک سرزمين با اختيار همديگر مي نشينند، قراردادي را امضاء مي کنند، و در خطوط آن سيماي خودرا مي بينند، يا سيماي خودرا ترسيم مي کنند، اين مؤلفه قوي ترين مؤلفه براي حضور و ظهور يک کشور و يک دولت است .

در هندوستان در همان زمان چنين کاري تحت رهبري مهاتما گاندي ، در گام نخست انجام شد، که امروز ما مي بينيم ، ساختار دولت هندوستان به گونه ايست که هيچ نگرانيي وجود ندارد، اين که کسي که به حساب قومي نمايندگي از اقليت 5 ـ 6 در صد نمايد، صدراعظم هندوستان باشد.

يعني هيچ فرقي نمي کند که اين شخصيت که در مقام صدارت يا رياست جمهوري آمده به کدام زبان حرف مي زند، به کدام مذهب گرايش دارد، به کدام قوم تعلق دارد، يعني اين که فرد مي داند، به هرگروه و قومي که تعلق داشته باشد مکلف به اجراي قانون اساسي هندوستان است، ودرساختار موجود دولت هندوستان که به مثابه همان آيينه ايست که پيشتر عرض کردم ، هيچ کار غلطي را انجام داده نمي تواند.

دويچه وله : بله، اين موضوع را اگر ما و شما به افغانستان انتقال بدهيم، چرا در افغانستان همچو موضوعي ممکن نبوده ، و همچو همکاريي ممکن نبوده ، با وجود اين که بعد از سقوط رژيم طالبان- اگر به تاريخ چند سال گذشته توجه نمايي- تلاش صورت گرفت که به تمام اقوام در جامعه حق داده شود و حکومتي تشکيل گردد که نمايندگي از تمام اقوام در افغانستان بکند. منتها اگر امروز شما با نماينده هاي اقوام مختلف صحبت کنيد، همه ناراض هستند، چرا همچو همکاريي در افغانستان ممکن نبود؟

داکتر مهدي : با کمال تأسف خدمت شما به عرض برسانم؛ در عين حالي که فرمايش شما را تأييد مي کنم ، شش ـ شش و نيم سالي که گذشت فرصت بي نظيري بود که در اختيار مردم افغانستان گذاشته شد،ولي در طي اين فرصت يک تيمي از طرف جامعه ي جهاني تحميل شد بر مردم افغانستان ، که خواهشات نفساني ايشان قويتر بود، گرايش هاي قومي ايشان قوي تر از گرايش هاي ملي ايشان بود، و شما مي دانيد که براي ساختن يک کشور ، براي آوردن ثبات دريک کشور بعضي مقوله هاييست که بايد حل شده باشد ، تعريف شده باشد، يکي از آن مقوله ها ، به گونه اي که پيشتر اشاره کردم ، ساختار نظام سياسي يک کشور است. منجمله مثلأ وقتي ما مي بينيم که در انگلستان رقابت بين دوحزب محافظه کار و کارگر برسر احراز قدرت است، دغدغه در ساختار نظام سلطنتي هندوستان بين آنها وجود ندارد، يعني هيچکدام آنها در صدد آن نيست که وقتي به قدرت برسد ، ساختار نظام را دگرگون نمايد.

چون در ساختار نظام خودرا مي بيند،در حالي که دغدغه ما اينست که چراساختار اين نظام متمرکز بوجود آمد،که يک شخص مستبدالرأي مثل آقاي کرزي در رأس آن قرار گرفته و آگاهي و دانش کافي هم براي اداره ي اين کشور ندارد، و با کمال تأسف گرايش هاي بسيار شديد قومي هم دارد ، که به جاي اين که در کشور اداره ملي بوجود بياورد، و جنجنال هايي را که مثلأ در داخل پارلمان ( مجلس نمايندگان) امروز ما مي شنويم که اين واژه را بايد بگويي ، اين واژه را نبايد بگويي، اينها همه منشاء مي گيرد، از اين گرايش هاي ناسالمي که در رأس رهبري افغانستان متأسفانه وجود دارد.

بنابرين مي توان گفت، که مقوله هايي وجود دارد که تا حال برآن تعريفي صورت نگرفته است.

دويچه وله :آقاي مهدي، مي خواهم يک سوال ديگر را مطرح نمايم، با توجه به صحبت هاي شما نظر شما اينست که هيأت رهبري سياسي افغانستان آغشته به قوم گرايي اند، سوال در اينست که آيا اين قوم گرايي در سطوح بزرگتر جامعه موجود نيست؟ بطور مثال؛ ما و شما مي بينيم که وقتي يک خبرنگار واژه ي دانشگاه را که يکي از واژه هاي کهن زبان فارسي است، استفاده مي کند، مجازات مي شود و در برابر مثلأ وقتي موضع اين مطرح مي شود که در مکاتب به اطفال زبان پشتو تدريس شود، بعضي ها "فاشيست هستند، فاشيست هستند" را فرياد مي کنند.

در اينجا ما و شما مي بينيم که روشنفکران هم حاضر به اين نيستند که تا با همديگر همکاري کنند، چه رسد در سطوح بالاي سياسي ، نظر شما در اين رابطه چه است؟

دکترمهدي: من تصور مي کنم که قسمتي از بحث هايي را که ما و شما شاهد آن هستيم، واکنش هاست که فقط نشان داده مي شوند.

در برابر سياست حاکم که به اصطلاح اعمال مي شود، آنچه که مثلأ حساسيت در برابر دانشگاه و دانشکده و يا مثلأ لوايح بعضي از وزارت خانه ها و مؤسسات دولتي مي بينيم. اين دستگاه منظم دولت است که صاحب اختيار و صلاحيت است که اعمال فشار مي کند ، اعمال زور مي کند، واقعيت جامعه ي افغانستان را ناديده مي گيرد،و يا تا حدودي قانون اساسي افغانستان را ناديده مي گيرد.يعني يک جانبه عمل مي کند.

بقيه برخورد ها را من فقط واکنش مي دانم، به اصطلاح عکس العمل مي دانم.

من تصور نمي کنم که غير از تيم حاکم فعلي افغانستان که يک جانبه تصور مي کند، تفکر مي کند، گرايش هاي مفرط قومي دارد، تماميت خواه است در کل ؛ من هيچ گروه قومي را در افغانستان سراغ ندارم که تماميت خواه باشد و بخواهد که فرهنگ و زبان و تاريخ و هويت قومي ديگران را حذف بکند.

دويچه وله: آقاي مهدي از شما يک جهان سپاس و تشکر.

داکتر مهدي : خواهش مي کنم، منهم امتنان مي نمايم.