1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

درنگي برريشه هاي حملات انتحاري درافغانستان

۱۳۸۵ مهر ۱۲, چهارشنبه

درمباحثات درون افغانستان با توجه به بيگانه بودن انتحاردرچشم اندازديني وفرهنگي جامعه ؛ بيشترچهارعامل را سبب بروزحملات انتحاري مي دانند. اين عوامل عبارتند از: ضعف اداره داخلي يا حکومت ، نقش غيرفعال نيروهاي بين المللي ، مداخله خارجي ونقش منازعات قومي .

https://p.dw.com/p/DH7G
حمله کنندگان انتحاری مناطق به ظاهرمصئوون را برای آن انتخاب می کنند تا سروصدای مطبوعاتی بیشتررا برای ترساندن مردم خلق کنند
حمله کنندگان انتحاری مناطق به ظاهرمصئوون را برای آن انتخاب می کنند تا سروصدای مطبوعاتی بیشتررا برای ترساندن مردم خلق کنندعکس: AP

ازچهارم سپتمبربدين سو درنتيجه 4 حمله انتحاري يي که تنها درکابل پايتخت افغانستان صورت گرفته است، شمارکشته شدگان به 40 نفرمي رسد که بيشترين آنها مردم غيرنظامي اند، هرچند درحمله دوسربازامريکايي ويک سربازانگليسي نيزکشته شده اند. درمجموع افغانستان تاکنون بيش ازنود يک حمله انتحاري صورت گرفته است که جمعاً درنتيجه ي آنها 170 انسان غيرنظامي کشته شده اند، شمارسربازان کشته شده ي افغان وخارجي نيزبه دهها نفرمي رسند.

درمباحثات درون افغانستان با توجه به بيگانه بودن انتحاردرچشم اندازديني وفرهنگي جامعه ؛ بيشترچهارعامل را سبب بروزحملات انتحاري مي دانند. اين عوامل عبارتند از: ضعف اداره داخلي يا حکومت ، نقش غيرفعال نيروهاي بين المللي ، مداخله خارجي ونقش منازعات قومي . درحاشيه ي مباحثات گاهگاهي نقش عوامل رواني نيزمطرح مي شود. گرچه اين عوامل هريک به سهم خود درگسترش ساحه جنگ ووخامت بکاربرد حملات انتحاري سهيم اند، لاکن به تنهايي نمي توانند ماهيت هول انگيز پديده حملات انتحاري را نشان دهند. دراين گفتارمختصرکوشش مي گردد تا حد ممکن به ريشه هاي دهشت افگني وحملات انتحاري درافغانستان امروز آشنايي به هم رسانيم :

1- خودکشي به مثابه يک عنصراجنبي درچشم اندازمذهبي افغانستان

حملات انتحاري درتاريخ مبارزات افغانها برعليه استيلاي بيگانگان نقش قابل چشم پوشي داشته اند. زيرا آموزه هاي ديني اسلامي انتحاررا يک عمل ضد ديني وقتل نفس مي شناسد. حتا آماري که درطول چندين دهه درشفاخانه هاي امراض رواني افغانستان ثبت شده اند، دربيماريهاي رواني يي که اکثراً با خود کشي همراه مي باشند – مانند شيزوفرنيها و انحطاطهاي رواني؛ موارد قابل ذکري ازخود کشيها ديده نمي شوند. سه دهه پيش متخصصان امراض رواني دانشگاه کابل ، با توجه به اين آماربه اين نتيجه رسيده بودند که : اعتقاد ديني مريضان مانع خود کشي آنها مي گردد.

سيد مسعود حسيني مديرهفته نامه ي سبا با تمسک به تاريخ جنگ ضد روسي درافغانستان مي گويد:

"اگرانتحارهايي که دوسه سال بيش سابقه ندارند، واقعاً ريشه ي ديني مي داشتند، مطمئناً درزماني که روسها وابرقدرت شوروي به افغانستان تجاوزکرد؛ درآن زمان مجوزخوبتر دردست مردم بود تا درمقابل متجاوزان دست به انتحاربزنند. بااين بيان مي بينيم که درتمام دوران جهاد حتايک عمل انتحاري هم انجام نپذيرفت ."

2- ضعف دولت به مثابه عامل مساعد سازنده ناامنيها

جاويد لودين سخنگوي رئيس جمهورافغانستان دررابطه با گسترش زدوخوردها وحملات انتحاري به روزنامه کرستين ساينس مانيتورگفته است :

" اين طالبان نيستند که قوي اند، اين حکومت است که ضعيف است. آنها( طالبان ) درخلاءي ( قدرت ) که درجنوب وجود داشت داخل شدند.ازجانب ما فروگذاشت دوامداري نسبت به اين ولايات وجود داشت."

دولت افغانستان نه تنها نتوانسته است انحصارکامل قدرت قهريه را دردست گيرد، بلکه درساحه عرضه خدمات عامه به مردم نيزناکام بوده است. دولت افغانستان به مشکل مي تواند منابع عايداتي مشروع داخلي را مورد استفاده قراردهد. اين نارسايي علاوه برآن سياستهاي بي مبالاتي است که گويا کشورهاي کمک دهنده به افغانستان به عمل درمي آورند.

باآنکه صندوق بين المللي پول رسماً مي گويد که درآمد ناخالص داخلي درافغانستان بين سالهاي 2002-2004 22.5% افزايش يافته است وبين سالهاي 2005-2006 اين افزايش 14 % بوده است ، لاکن فکرمي شود که يک سوم اين ارقام که سربه 6 مليارد دالرمي زند، ناشي ازتجارت غيرمشروع ترياک باشد که چون سرطاني همه بافتهاي اجتماعي واقتصادي افغانستان را دچاراستحاله ونابودي مي سازد.

موسسه امدادي بريتانيايي "کرستين ايد" پس ازارزيابي 66 قريه درغرب وشمال غرب افغانستان اخيراً پيش بيني نموده است که مليونها افغان درمعرض گرسنگي وخشک سالي قراردارند، زيرا دراين مناطق وضع حاصلات فوق العاده خراب بوده است. گفته شده است که مردم قبلاً ازآنکه فاجعه درهيئت کامل آن رونما گردد، قحطي کشيده اند ولي کمک قابل ملاحظه يي به آنها نرسيده است.

چنين وضع نابسامان نه تنها درمناطق جنوب وجنوب شرق افغانستان را توسط طالبان دستخوش شورشگري ساخته است، بلکه بيم آن وجود دارد که درصورت عدم اقدام موثروجدي دولت افغانستان وجامعه بين المللي ؛ سرتاسرکشوربه اتکاي دارودسته هاي جنايتکارکه درهمه جا وجود دارند؛ درگيريک جنگ کثيف گردد.

دگروال پينکن قوماندان تيمهاي بازسازي منطقه يي درشمال ، درحالي که ازوضع خوب امنيتي درشمال افغانستان سخن به ميان آورده است، اما اين را انکارنکرده است که درشمال افغانستان :

" باندهاي جنايتکاري وجود دارند که خود تروريست نيستند ويا احتمالاً تروريست نيستند اما حاضراند دربرابر پول براي تروريستها دست به حملات بزنند."

3- عدم جديت جامعه بين المللي براي خود کفا شدن افغانستان ازلحاظ امنيتي ودفاعي

جنگ افغانستان برخلاف اکثرجنگهاي تاريخي ازپيچيدگي مفرطي برخورداراست. اين جنگ تنها يک جنگ ضد شورشگري نيست. جنگي نيست که تنها يک دولت عليه دولت ديگري به راه انداخته باشد. جنگي نيست که تنها گروهي ازيک جامعه برعليه گروهي ديگري به راه انداخته باشد؛ بلکه درحقيقت آميزه يي ازچندين عامل دشواراست.

درچنين جنگي يک نيروي نظامي واحد عليه طالبان وسايرمتحدان آنها نمي جنگد. فرماندهي اين جنگ با تکثرمراکزقدرت قهريه توام است که درراس همه " جنگ ضد دهشت افگني " به فرماندهي ايالات متحده امريکا قراردارد. دست کم چندين قدرت نظامي دراين جنگ قابل تشخيص اند که عبارتند از: ائتلاف ضد ترورزيرفرماندهي ايالات متحده امريکا، نيروهاي آيساف زيرفرماندهي ناتو، ارتش ونيروهاي امنيتي افغانستان، مليشه هايي که مستقمياً با نيروهاي ائتلاف همکاري مي کنند ومليشه هاي مربوط به جنگسالاراني که درقدرت دولتي سهيم اند.

درحالي که جنرال پرويزمشرف رئيس جمهورپاکستان مدعي است طالبان ازطريق سلاطين مواد مخدرماهانه 300 دالرامريکايي به دست مي آورند، روزنامه کرستين ساينس مانيتوراززبان دگروال ديويد هاموند که اخيراً ازولايت هلمند ديدارنموده است ، روايت مي کند که : روزانه حقوقي که به پليس افغانستان داده مي شود 2 دالرامريکايي وحقوقي که به سربازارتش ملي افغانستان داده مي شود، صرف 4 دالرامريکايي مي باشد. اين درحالي است که طالبان به افراد شان روزانه 8 دالرامريکايي مي پردازند.

درکشوري مانند افغانستان که بيکاري به مصيبت همگاني تبديل شده است وازحضوردولت وامنيت خبري نيست، عايدات سرشارناشي ازمواد مخدرطالبان ، همراه با حقوق بيشتري که به نفرات شان مي پردازند، مي تواند انگيزه قوي يي براي سربازگيري گردد.

درچنين اوضاعي ، هنگامي که حمله انتحاري درامن ترين نقاط پايتخت صورت مي گيرد- درعصررسانه هاي گروهي پرسروصدا ؛ که به طنين انفجارها بيش ازيک عمل سازنده توجه مي کنند - فقط يک هدف تبليغاتي را دنبال مي کند وآنهم اينکه با ايجاد رعب وخوف دربين مردم يک نکته را تفهيم نمايند وآن اينکه : ما درهرجا مي توانيم هرکاري را انجام بدهيم .

ظاهرعظيمي سخنگوي وزارت دفاع افغانستان دراين ارتباط مي گويد:

" جمهوري اسلامي افغانستان کوشش بسيارزياد کرد تابتواند اردوي ملي را زودترتشکيل کند. متاسفانه جامعه جهاني روي اين مسائل وپيشنهادها توجه نکرد- ما فشارکافي آورديم . وقتي که يک بحث درداخل مذاکرات به بن بست کشيده مي شود، بعدازآن؛ بحث به مطبوعات مطرح مي شود ، بامردم مطرح مي شود. ما تقريباً بيش ازيک سال مي شود که اين بحث را به مطبوعات کشانديم که اين مشکلات ماست وجامعه جهاني توجه نمي کند."

4- نقش عوامل خارجي دردامن زدن قتل وکشتاردرافغانستان

زعماي حکومت افغانستان قبلاً بصورت عام گفته اند که دهشت افگني ريشه درخارج دارد واخيراً اين موضوع درسفررئيس جمهورافغانستان وپاکستان به ايالات متحده امريکا ؛ به صورت خاص ازجانب افغانستان مطرح شده است. حکومت افغانستان محافلي را درپاکستان متهم به حمايت ، تسليح ، آموزش دادن وتلقين کردن از شورشياني که درافغانستان دست به حملات مي زنند نموده اند.

باوجود رد خشن چنين ادعايي ازجانب رئيس جمهورپاکستان ، بالاخره به گزارش فرانس پرس به روزيکشنبه ؛ جنرال مشرف رئيس جمهورپاکستان دريک تلويزيون امريکايي پذيرفته است که :

" شايد جاسوسان بازنشسته ي خطاکار دستگاه استخبارات نظامي پاکستان يا " آي . اس . آي " ازطالبان حمايت کنند."

5 – نقش عوامل رواني دربه راه انداختن حملات انتحاري

دوکتورعبدالله عبدالله وزيرخارجه پيشين افغانستان نقش عوامل رواني را دردست زدن حملات انتحاري چنين ارزيابي مي کند:

حملات انتحاري " ناشي ازمسائل مختلفي بوده مي تواند که ازجمله مشکلات رواني يک شخص است. يک شخص نورمال وقتي که هدفي دارد ، به خاطراين هدف مبارزه مي کند ودرمبارزه خطررا قبول مي کند، اما نه اينکه جان خود را به تصميم خود ازبين ببرد."

نکته يي که بايد براين گفته داکترعبدالله افزود اينست که خود کشي به مثابه يکي ازعلايم بيماريهاي رواني شديد مسئله شناخته شده يي است. لاکن خود کشيهايي قصد تهاجمي داشته ونابود ساختن بي تفکيک ديگران وحتا بيگناهان هدف آن باشد؛ مسئله تازه يي درفرهنگ جنگي افغانها مي باشد وريشه هاي آن را بايد درعوامل اجتماعي جستجو کرد. منظورازعوامل اجتماعي به گفته دورکهايم چيزي است که درخارج وجود داشته باشند ويا دست کم جزء فرهنگ جامعه باشد. خود کشي درهمه اديان وبه ويژه دراسلام به شديد ترين وجهي مورد نکوهش قراردارد. ما درآغازاين گفتاراشاره کرديم که حتا بيماران رواني شديد درافغانستان هم دست به خود کشي نمي زدند. درجريان جنگ عليه اشغال گران شوروي نيز کدام واقعه حمله انتحاري بنابرهمين اعتقاد ديني وفرهنگي رونما نه شده است.

موضع گيري اکثريت علماي اهل فتوا دراسلام عليه انتحاروخودکشي باعث گرديده است، تا گروههايي مانند القاعده وطالبان حملات انتحاري را با هاله ي قدسي شهادت تزئين نمايند. اين درحالي است که به روايت همه تاريخهاي موثق ؛ شهادت دراسلام يک تصميم عمدي شخص براي نابودي خودش وديگران نبوده است، بلکه پايان زندگي شهيد عمل فعل پذيرانه( پاسيف ) يي بوده است که ازجانب ديگران عملي مي شده است. بنابراين خود کشيها درجوامع اسلامي فقط درآن گروههاي کوچک هم بسته ، منزوي ازجامعه وفرقه گونه يي مي تواند پابگيرد که حملات انتحاري را با اصل شهادت مغالطه مي کنند.